کتاب کرم شبتاب
معرفی کتاب کرم شبتاب
کتاب کرم شبتاب، اثر هنری پورتر، داستانی جذاب و خواندنی از زندگی یک جاسوس قدیمی است که ماموریت عجیب نجات پسربچهای از دست داعش را بر عهدهی او گذاشتهاند. کرم شبتاب را با ترجمه سمیه صادقی در اختیار دارید.
دربارهی کتاب کرم شبتاب
هنری پورتر را آغازکننده فصل تازهای از رمانهای جاسوسی بریتانیایی میدانند. در رمان کرم شبتاب، پورتر داستان زندگی جاسوسی قدیمی و اخراج شده به نام کرم شبتاب را نوشته است. این جاسوس که اخراج شده است دوباره دعوت به کار میشود و این بار یک ماموریت سخت و پیچیده به او دادهاند؛ از او خواستهاند تا پسربچهای سوری که از دست داعش فرار کرده را از خاورمیانه تا قلب اروپا دنبال کند و نجات دهد. هنری پورتر توانسته به درون لایههای فکری و روابط پیچیده فرماندهان داعش سرک بکشد و داستان را وارد دالانی مهیب و ترسناک کند که در آن چیزی به نام انسانیت وجود ندارد. او با پژوهشهای فراوان توانسته است تا تصویری دقیق از سختیهای زندگی در کشور جنگزده و زیر سایهی کشندهی داعش را ارائه کند. داستانی که با تحسین منتقدان ادبی آمریکا و اروپا مواجه شده است.
کتاب کرم شبتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
تمام دوستداران رمانهای خارجی و علاقهمندان به داستانهای اجتماعی از خواندن کتاب کرم شبتاب لذت میبرند.
بخشی از کتاب کرم شبتاب
صدای جیغ و فریاد، به محض افتادن مردم در آب قطع شد و حالا چیزی جز صدای امواج به گوش نمیرسید.
وقتی موج بزرگی، او و تکهٔ باقی ماندهٔ قایق را بلند کرد، سرش را چرخاند و جلیقهٔ نجات آبی روشنی که بر روی موج به دور خودش میچرخید را دید. میدانست که دستش باید به آن جلیقهٔ نجات برسد، چون جلیقهٔ نارنجی رنگی که در خیابان خریده بود، از یقه پاره شده و مشخص شده بود که تمام آن را با کاغذ پر کردهاند. جلیقهٔ آبی رنگ به تنها هدفش تبدیل شد. با خشم و عصبانیت شروع به حرکت دادن دست آزادش کرد، اما فهمید که زورش به وزن قایق غرق شده نمیرسد و نمیتواند آن را در آب بکشد. با آب آشنایی نداشت، حتی نمیدانست در آن چه کارهایی میتواند بکند و از انجام چه کاهاریی ناتوان است. تا همین دو روز قبل، هرگز دریا یا چیزی شبیه به آن را ندیده بود، اما حالا در آن سرمای استخوانسوز آب مجبور بود برای نجات زندگیاش شنا کند. گاهی اوقات، با پاهایی رقصان و بازوهایی که بر سطح آب به این طرف و آن طرف پرت میشدند، در استخر شنا کرده بود.
چند ثانیه بعد، موجی به مراتب بزرگتر از قبلی به سمتش آمد و به نظر میآمد این یکی قرار است قبل از این که تمام حواسش را معطوف به ضربهای کند که بدنش را به تکه پارههای قایق میکوبید، او را تا ارتفاع زیادی بالا برده و به پایین پرتاب کند. اما با همهٔ توانش به قایق چسبید و وقتی آب دریا را با پلک زدن از روی چشمهایش پاک کرد، جلیقهٔ نجات آبی را که درست در مقابلش بود، دید. با دست آن را گرفته و به سمت خودش کشید؛ اما متوجه شد که بیش از حد انتظارش سنگین است. در حالی که دور جلیقهٔ نجات میچرخید، به ناگهان با کلاهی باد کرده و صورت کودکی بسیار کوچک، شاید یک ساله، روبرو شد، کودکی که چشمها و دهانش با بهت و ناباوری باز مانده بود.
حجم
۳۹۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۴۸ صفحه
حجم
۳۹۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۴۸ صفحه