دانلود و خرید کتاب پرنده‌باز ویلیام وارتن ترجمه سحر رضاسلطانی
تصویر جلد کتاب پرنده‌باز

کتاب پرنده‌باز

انتشارات:انتشارات خوب
دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب پرنده‌باز

کتاب پرنده‌باز نوشته‌ی ویلیام وارتن، داستان شگفت‌انگیز پرنده‌ای است که قبلا پسر بوده است. پرنده‌باز را با ترجمه‌ی سحر رضاسلطانی در اختیار دارید. 

درباره‌ی کتاب پرنده‌باز

ویلیام وارتن در کتاب پرنده‌باز، داستان پسر جوانی به نام بِردی را روایت می کند که علاقه‌ای جنون آمیز به پرندگان دارد. او همراه اَل، دوست صمیمی‌اش، مکانی برای نگه‌داری از پرندگان دارند. اما پدر و مادرش این مکان را تخریب می‌کنند، و این همان نقطه‌ی آغاز ماجرای بزرگ است... او همچنان به پرنده‌ها علاقه دارد. آنقدر تمرین می‌کند تا بتواند در رویاهایش به یک پرنده تبدیل شود و همانجا دل به یک قناری ماده می‌بازد. این شیفتگی در حدی است که او دیگر نمی‌تواند برای وجود خودش به عنون یک انسان یا پرنده تفکیکی قائل باشد. اما ضربه‌ی نهایی را جنگ به وجود آن‌ها می‌زند. وقتی بردی و ال از جنگ باز می‌گردند به جای اینکه به خانه‌هایشان بروند، به آسایشگاه سربازان می‌روند، چراکه بردی حالا واقعا پرنده است. حرف نمی‌زند. چیزی نمی‌خورد و ...

کتاب پرنده‌باز را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

پرنده‌باز داستانی جذاب و باورنکردنی است. اگر به رمان‌های خارجی علاقه دارید، کتاب پرنده‌باز را انتخاب کنید و در لذت بی‌پایان خواندن رمان غرق شوید. 

بخشی از کتاب پرنده‌باز

کارهای بردی بعضی وقت‌ها باعث می‌شود از ترس خودم را خراب کنم. از دیوار به‌سمت زیرشیروانی بالا می‌روم تا کبوترها را ببینم اما بردی آنجاست، خمیده در تاریکی، دارد پرها را روی آن سرهمی می‌دوزد. عجیب‌ترین فکرها به سر بردی می‌زند.

و حالا، دوباره اوست که وسط این اتاق سفید دولا شده و به من اهمیت نمی‌دهد. نگاه دیگری به راهرو می‌اندازم.

ـ بجنب بردی. تمومش کن! تو که واقعاً پرنده نیستی. این بخش هشت لعنتی فقط یه شوخی بی‌معنیه. اون جنگ احمقانه تموم شده! هیتلر، موسولینی، توجو، همهٔ اون تاپاله‌ها دخلشون اومده!

بی‌فایده است. دیوانه شده. نمی‌دانم آیا این روانشناس می‌داند که ما او را بردی صدا می‌کنیم یا نه؟ امکان ندارد مادر بردی این را به او گفته باشد، فکر نکنم حتی خودش هم بداند.

بردی پشتش را به من می‌کند. همان‌طور نشسته می‌چرخد. درحالی‌که دست‌هایش از دو طرف آویزان است می‌چرخد و رو به بالا از دریچهٔ کوچکی در آن سوی اتاق به آسمان زل می‌زند.

پزشک ارتش گفت من باید راجع‌به خاطرات دونفره‌مان با بردی حرف بزنم. آن‌ها مرا با کشتی از بیمارستان دیکس به اینجا آوردند. صورتم هنوز باندپیچی است. وسط جراحی‌ها گیر افتاده‌ام. وقتی چیزی می‌خورم یا حرف می‌زنم دردم می‌گیرد، اما از صبح مثل آدمی دیوانه یک‌بند دارم حرف می‌زنم و دیگر عقلم به جایی نمی‌رسد.

ـ هی بردی! یادت می‌آد تو جنگل برای پرنده‌ها آشیونه ساختیم؟

شاید این موضوع سر ذوقش بیاورد. مادرش مجبورمان کرد اولین آشیانه را، که در حیاط خانه‌شان بود، خراب کنیم. خانه‌شان بخشی از املاک کاسگروف محسوب می‌شد؛ ورودی آن بود. عمارت کاسگروف و اسطبلش سال‌ها پیش سوخته بود. خانه سمت چپ زمین بیسبال بود. زمین بیسبال را روی مرتع قدیمی کاسگروف ساخته بودند؛ یعنی آخرین زمین بی‌حصاری که این اطراف باقی مانده بو

kaveh
۱۳۹۹/۰۵/۱۳

فیلمش هم عالیه birdy

خیلی زیباست؛ همان چیزی است که همیشه در خیالم تصورش می‌کردم، چیزی که همیشه دلم می‌خواست باشم. باورم نمی‌شود مال من است؛ مال من نه که با من است. اگر نخواهد بماند رهایش می‌کنم برود. می‌خواهم عاشقم بشود. دلم می‌خواهد با هم صمیمی شویم. آن‌قدر صمیمی که هرگز هیچ موجودی با موجود دیگری نبوده.
یك رهگذر
بر آنم که بپذیرم این واقعیت را که می‌دانم و نمی‌توانم. چیزی مرا پایین می‌کشد. سنگینم. زمین درونم بسیار نیرومند است، گویی استخوان‌هایم انباشته است از گرد و غبار.
یك رهگذر
در آسمان تنها رد پرندگان است که وجود دارد و بس؛ چیزی آنجا زیسته که اکنون نیست، تنها ردی از خود به‌جای گذاشته.
یك رهگذر
وقتی معنا به میان می‌آید، مفاهیم دیگر اهمیت خود را از دست می‌دهند. چنان‌که در برابر مرگ، زندگی بی‌معناست. اندیشیدن دانایی را نابود می‌کند؛ نابود نه، که عقیم می‌کند و عصاره‌اش را به‌شکل دانش از آن می‌مکد. اندیشیدن همان تبدیل دانایی به دانش است.
م.جعفری
صد میلیارد پرنده در جهان وجود دارد. یعنی پنجاه پرنده به ازای هر انسان؛ اما کسی این نکته را نمی‌داند. ما در لجن‌زاری عظیم زندگی می‌کنیم، اما کسی اعتراضی نمی‌کند. یعنی بردگی ما از چشم پرندگان چگونه است؟
یك رهگذر
پرنده، در لحظه بی‌آنکه فکر کند، تنها با حرکت راحت بال، همه‌چیز را فراموش می‌کند. این تمام آن چیزی است که ارزش آموختن دارد.
یك رهگذر
بازنده‌های واقعی هیچ‌وقت نمی‌بازند.
یك رهگذر
فرقی نمی‌کند چقدر خودتان را دست بالا بگیرید، باز هم کارهایی هست که نمی‌توان انجام داد.
یك رهگذر
وقتی معنا به میان می‌آید، مفاهیم دیگر اهمیت خود را از دست می‌دهند. چنان‌که در برابر مرگ، زندگی بی‌معناست. اندیشیدن دانایی را نابود می‌کند؛ نابود نه، که عقیم می‌کند و عصاره‌اش را به‌شکل دانش از آن می‌مکد. اندیشیدن همان تبدیل دانایی به دانش است.
یك رهگذر
موجودات زنده به‌سمت بالا رشد می‌کنند، اما آزاد نیستند. شاخسارهای بلند هوا و نور را به دام می‌اندازند، اما در واقع عمیق‌تر به زمین چنگ می‌زنند. بالیدن بی‌معناست.
یك رهگذر
همهٔ ما در گورستان جاذبه محبوسیم.
یك رهگذر
زمین می‌چرخد. ما در آن اسیریم و زیر باری سنگین، و به‌زنجیرکشیده‌شده در کالبدهای بی‌ثباتمان، دست‌وپا می‌زنیم.
یك رهگذر
نباید گوش فراداد. برای شنیدن، نباید گوش فراداد. برای دیدن، نباید نگریست. برای دانایی، نباید اندیشه کرد. برای سخن گفتن، نباید گوش فراداد.
یك رهگذر

حجم

۳۱۰٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

حجم

۳۱۰٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

قیمت:
۲۷,۰۰۰
تومان