کتاب چگونه خدا مغز شما را تغییر می دهد؟
معرفی کتاب چگونه خدا مغز شما را تغییر می دهد؟
چگونه خدا مغز شما را تغییر میدهد؟ کتابی نوشته اندرونیوبرگ و مارک رابرت والدمن درباره رابطهٔ نورولوژیکی با تجارب معنوی و اعتقادات دینی است.
نوروفیزیولوژی، در میان تمام رشتههای علم و طب، یکی از مشکلترین مباحثی است که به سختی میتوان با زبانی ساده از آن سخن گفت. به ویژه هنگامی که بخواهیم از مفاهیمی مانند: آگاهی، منطق، پردازش احساسات و مکانیسمهای پردازش واقعیت در مغز صحبت کنیم ـ موضوعاتی که وقتی بخواهیم دربارهٔ رابطهٔ نورولوژیکی با تجارب معنوی و اعتقادات دینی به بحث و گفتوگو بپردازیم.
اما نویسندگان این کتاب قصد دارند این رابطه این دو موضوع را در کتاب حاضر بررسی کنند.
درباره کتاب چگونه خدا مغز شما را تغییر میدهد؟
اندرونیوبرگ و مارک رابرت والدمن در این کتاب کوشیدهاند تمام اطلاات خود درباره رابطه نورولوژیکی با تجارب معنوی و دینی را انتقال دهند. آنها در این کتاب شرح میدهند که چگونه حالتهای مدارهای عصبی مختلف مغز هنگام اندیشیدن به موضوعاتی مانند خدا و جهان و دعا تغییر میکند و رابطه انسان با خدا چگونه میتواند باعث آرامش جسمی و مغزی او شود.
خواندن کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
همه پژوهشگران و دوستداران کتابهای روانشناسی و عصبشناسی
لحظهای که با خدا و یا ایدهٔ خدا مواجه میشویم، مغز شروع به دگرگون شدن میکند. برای اغلب بچههای امریکایی در اولین سال زندگی، وقتی در تعطیلات مذهبی با نمادهای دینی رو به رو میشوند، این امر اتفاق میافتد. درخت کریسمس آذین یافته و یا سبد « عید پاک »، توجه کودک را شدیداً جلب کرده، در حافظهاش برای همیشه حک میشود. بعدها وقتی با دیدگاههای والدین خود دربارهٔ خدا آگاه میشود این ایده در سیستم اعصابش به خاطرات و تفکرات اولیهاش پیوند میخورد. در ذهنش تصاویر یکی بعد از دیگری ساخته میشوند و مفاهیم یکی پس از دیگری شکل میگیرند تا وقتی که یک مدار نورولوژیکی که نمودار یک سیستم کهن اعتقاد مذهبی است راهاندازی میشود.
شنیدن قصه میتواند تخیل بچهها را دربارهٔ خدا عمیق کند؛ اما آیینها به عقاید مذهبی معنایی شخصی میدهند. به همین دلیل، والدین متدین از بچههایشان میخواهند که عبادت کنند و یا آنها را با خود به مراسم و رویدادهای مذهبی میبرند. آنها را به معابد، کلیساها و مساجد خود میبرند ـ یعنی اماکنی که حسهای آنها از نور و صدا و رایحهٔ میراث معنوی و اعتقادات والدینشان اشباع میشود. بچهها به پنجرههای با شیشههای رنگین خیره میشوند سرودهایی را با الفاظ بیگانه میخوانند، شمع روشن میکنند، موقع عبادت تعظیم میکنند و تکهای از تبرک را میخورند. آنها خواه ناخواه وارد دنیای دیگری میشوند. خدا، بزرگتر، اسرارآمیزتر و گاه ترسناکتر میشود و بخشهای « جدید » مغزشان مانند آتشبازی روشن میشود. آیینها به محتوای اعتقادات ما میافزایند و هرچه این آیینها پرشورتر باشند، امکان داشتن تجلی معنوی یا دینی ما بیشتر میشود. بنابراین، انجام فرایض معنوی، کلید معنابخشی شخصی و حقیقی خداست؛ ولی برای یک محقق، بررسی سادهترین این آیینها نیز مشکل است، زیرا متغیرهای زیادی در این مطالعه دخالت میکنند؛ مثلاً اگر بخواهیم روی رفتن به کلیسا مطالعه کنیم، گفته میشود اعتقادات مذهبی و عمل به آنها به طول عمر و سلامت انسان میافزاید؛ اما چرا؟ آیا به مدت زمانی که یک مؤمن در کلیسا میگذراند و یا به دفعاتی که به کلیسا میرود بستگی دارد؟ وابسته بودن به فرقهٔ خاص مذهبی در این امر مؤثر است؟ وقتی کسی به کلیسا میرود، آواز میخواند، اعتراف میکند، در عشای ربانی شرکت میکند، دعا میخواند، صدقه میدهد، با اعضای دیگر گفتوگو میکند، کتاب مقدس میخواند یا در کارهای خیریه شرکت میکند. کدام یک از این فعالیتهاست که روی مغز اثر میگذارد؟ بعضی از آنها؟ همهٔ آنها یا مجموعهٔ خاصی از آنها؟ تعداد کمی از مطالعات توانستهاند نشان دهند کدام یک از اینها روی سلامت اثر میگذارند؛ اما مطالعهٔ ما نشان میدهد که هر یک از این فعالیتها میتواند به طریقی تفکر و احساس فرد نسبت به خدا را تغییر دهد.
فعالیتهای مختلف مذهبی دارای اثرات متفاوتی روی بخشهای ویژهای از مغز هستند، اما این یافته کار تفسیر نتایج را آسانتر نمیکند؛ مثلاً ذکر گفتن در سکوت، روی یک بخش از مغز اثر میکند و صدای بلند روی بخش دیگر مغز و اگر همان ذکر یا دعا را به دفعات تکرار کنیم یک بخش از مغز در عرض چند دقیقه فعال میشود و بخش دیگر ممکن است ده دقیقه بعد فعال شود، در حالی که سایر عملکردهای مغز ممکن است بعد از ۴۰ تا ۵۰ دقیقه عبادت شدید تغییر میکنند.
حجم
۷۹۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
حجم
۷۹۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
نظرات کاربران
کارهای اندرو نیوبرگ برای تمام علاقهمندان به حوزه مطالعاتی علوم شناختی و دین و همچین علوم اعصاب و رابطهاش با دین جذاب و قابل استفاده است. امیدوارم کتابهای تخصصی بیشتری در این حوزه در طاقچه قرارگیرد.
به جز فصل های پنج و شش که به نطر من زیاد جذاب نبود، کتاب مناسبی بود. بخشی از کتاب درباره این موضوع است که چه تلقی ای از خدا باعث بهبود عملکرد مغز و بهبود عملکر اخلاقی فرد می
ایمان به وجود خدا کجا و ایمان به ادیان دست ساز بشر کجا. میتوان مذهبی نبود اما به خدا ایمان داشت.به انسانیت باور داشت و شاد و آرام بود.