کتاب ستاره دوردست
معرفی کتاب ستاره دوردست
کتاب ستاره دوردست نوشتهٔ روبرتو بولانیو و ترجمهٔ پویا رفویی است. نشر بخشایش این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی رمانی کوتاه از ادبیات شیلی.
درباره کتاب ستاره دوردست
کتاب ستاره دوردست دربردارندهٔ رمانی کوتاه است که روبرتو بولانیو آن را در ده فصل به رشتهٔ تحریر درآورده است. این اثر نخستینبار در سال ۱۹۹۶ منتشر شد. روبرتو بولانیو در این رمان داستان شخصتی به نام «روییز - تاگله» را روایت کرده است؛ خلبانی در نیروی هوایی که از کودتای سال ۱۹۷۳ استفاده میکند و نسخهای مختص به خودش را از «شعر شیلیایی نوین» ارائه کند. این پروژه، پروژهای غیرعادی است که شامل نوشتن در آسمان (با استفاده از دود هواپیما)، شعر، شکنجه و نمایشگاه عکس می شود. روییز - تاگله برای راوی بینامونشان داستان، که اولینبار او را در یک کارگاه شعر در دانشگاه ملاقات می کند، به دست پشتپردهٔ تمام جنایتهای رژیم «ژنرال پینوشه» تبدیل میشود.
خواندن کتاب ستاره دوردست را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی شیلی و علاقهمندان به قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
درباره روبرتو بولانیو
روبرتو بولانیو در ۲۸ آوریل ۱۹۵۳ در شیلی به دنیا آمد. او شاعر، نویسنده و مؤلف آثاری همچون «کارآگاهان وحشی»، «ادبیات نازی در قارهٔ آمریکا» و «ستارهٔ دوردست» است. بولانیو از پیشگامان موج نوی داستاننویسی در آمریکای لاتین بوده است. بسیاری او را بهعنوان تی. اس. الیوت و ویرجینیا وولف ادبیات آمریکای لاتین میدانند. او ۱۵ ژوئیهٔ ۲۰۰۳ بر اثر بیماری درگذشت.
بخشی از کتاب ستاره دوردست
«نشریهای دانشگاهی، شعری با عنوان « دهان صفر » منتشر کرد. شعر به نحو آشکاری یک رونویسی به شیوهٔ امریکای لاتینیها از خلبنیکوف بود، که با سه طرح از خود نویسنده همراه بود که « لحظهٔ صفر ـ دهانی » (کنشی که فرد دهانش را آنقدر باز و بازتر میکند که صفر یا حرف O بازنمایی میشود) تصویر شده بود. این بار هم، مطلب با امضای اکتاویو پاچکو بود، منتها بیبیانو اُرایان به طور اتفاقی در کتابخانهٔ ملی به جعبه جزوهای دست پیدا کرد که شعرهای هوایی کارلوس ویدر و همینطور آثار نمایشی پاچکو و متونی با سه یا چهار امضای دیگر را شامل میشد که در مجلات محقری چاپ شده بود، بعضی از آنها مجلاتی حاشیهای و کمخرج بودند، حال آنکه مابقی از چایی وزین، طراحی در سطحی مطلوب، کاغذ اعلا و تصاویر بسیار برخوردار بودند (در یکی از آنها نسخههایی از کم و بیش همهٔ شعرهای هوایی ویدر، به انضمام گاهنگاری جامعی از اجراهای آنها درج بود). محل انتشار مجلات متفاوت بودند: آرژانتین، اوروگوئه، برزیل، مکزیک، کلمبیا، شیلی. عناوین آنها بیشتر از تحریک اشتیاقها از استرژیها حکایت میکرد: هیبرنیا، ژرمانیا، طوفان، رایش چهارم در آرژانتین، صلیب آهنین، شلوغش نکن (عنوان نشریهای مخصوص به موسیقی پاپ در بوئنوس آیرس)، واکههای مرکب و ادغامهای خیشومی، اودین، نفرین خنیاگر (نشریهای که هشتاد درصد مطالب آن به زبان آلمانی است و در شمارهٔ ۴ آن مصاحبهای سیاسی ـ هنری با آدمی به اسم ک. و نویسندهٔ شیلیایی ژانر علمی ـ تخیلی درج شده، که او به بازگویی طرح اولین رمان در دست انتشار خود میپردازد)، ضربهٔ کاری، برادری، شعر شبانی و شهری (نشریهای کلمبیایی و تنها نمونهٔ موجود برای سلیقهای خاص: شعر وحشی و ویرانگر جوانان موتورسوار طبقهٔ متوسط که با مواد، جنایت، علائم اس. اس و همینطور ضرباهنگ و ادا اطورهای شاعران نسل بیت بازی درمیآوردند)، سواحل مریخ، ارتش سفید، آقای پیت ... . بیبیانو انگشت به دهان مانده بود. دلش به این خوش بود که به چم و خم فضای ادبی شیلی اشراف دارد، منتها در بین مجلههای داخل جعبه، دستکم هفت نشریه در فاصله سالهای ۱۹۷۳ تا ۱۹۸۰ منتشر شده بود که او حتی اسم آنها را هم نشنیده بود. در یکی از آنها، آفتابگردانهای گوشت (شمارهٔ ۱ آوریل ۱۹۷۹) ویدر، با نام مستعار ماسانوبو (که نه اسم یک سامورایی، که اگر کسی هم چنین فکر کند نمیتوان بر او خردهای گرفت، بلکه اسم نقاشی ژاپنی، اوکومورا ماسانوبو در سالهای ۱۶۸۴ ـ ۱۷۸۴ است) به گفتوگو دربارهٔ طنز، شوخطبعی، سبعیت لطیفههای ادبی، که خواهی نخواهی بوی خون از آنها بلند میشود، گروتسک عام و خاص، مضحکه و افراط و تفریط بیدلیل پرداخته و اینطور نتیجهگیری کرده که هیچ کس، مطلقاً هیچ کس، حق ندارد دربارهٔ آثار ناچیزی که از مسخرگی زاده میشود و با مسخرگی شکل میگیرد و در مسخرگی میمیرد، حکم صادر کند. ویدر مینویسد، همهٔ نویسندهها گروتسک هستند، حتی آنهایی که از خانوادههایی خرپول هستند، حتی برندگان جایزهٔ نوبل. بیبیانو تصادفی یک دورهٔ هشتشمارهای کمقطر با جلد قهوهای گیر آورد، که عنوان آن مصاحبه با خوآن ساوئر بود. کتاب آرم انتشاراتی رایش چهارم در آرژانتین را بر خود داشت، اما نه آدرس ناشر درج شده بود و نه سال انتشار. خیلی طول نکشید تا برایش مسجل شد این خوآن ساوئر که در مصاحبهاش از عکاسی و شعر حرف زده، کسی نیست به جز کارلوس ویدر. به پرسشهای مصاحبهکننده، با مونولوگهای طولانی از این شاخه به آن شاخهای جواب میداد که در ضمن آنها خلاصهٔ نوعی نظریهٔ هنر را تشریح میکرد. ناامیدی از آن میبارید، به قول بیبیانو، انگار که ویدر، در اوج استیصال، برای نرمال بودنی دست و پا میزده که همیشه از آن بینصیب بود، لَه لَه میزده تا مگر دولت شیلی « با ظرفیتهایش در مقام نگهبان فرهنگ » او را به عنوان شاعری حکومتی به رسمیت بشناسد. حال به همزن بود: همینها بس بود تا آدم آخرش برسد به حرف آنهایی که میگفتند ویدر را در والپریزو دیده بودند که جوراب و کراوات میفروخته.»
حجم
۱۴۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۱۶۴ صفحه
حجم
۱۴۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۱۶۴ صفحه