دانلود و خرید کتاب لولا کارلایل همه چیز را آشکار می‌کند ریچل گیبسون ترجمه سودابه تصاعدیان
تصویر جلد کتاب لولا کارلایل همه چیز را آشکار می‌کند

کتاب لولا کارلایل همه چیز را آشکار می‌کند

نویسنده:ریچل گیبسون
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب لولا کارلایل همه چیز را آشکار می‌کند

لولا کارلایل همه چیز را آشکار می‌کند رمانی اجتماعی نوشته ریچل گیبسون درباره رددسرهای یک دختر در فضای مجازی است.

 درباره کتاب لولا کارلایل همه چیز را آشکار می‌کند

لولا کارلایل در زندگی‌اش خیلی بدبیاری آورده است اما  دردسر جدیدی که برایش درست شده از همه آنها بدتر است. عکس‌های خصوصی او که سال پیش توسط دوستش سم گرفته شده‌ بودند، در حالت‌های شرم‌آوری در اینترنت منتشر شده و هرکسی می‌تواند آنها را ببیند. این موضوع لولا را خیلی ناراحت کرده و مثل باری روی دوشش سنگینی می‌کند. او وکیل می‌گیرد و سم را به دادگاه می‌کشاند اما در دادگاه بازنده می‌شود، حالا تنها راهی که برایش باقی مانده اجیر کردن یک بزن‌بهادر است تا یک گوشمالی درست و حسابی به سم بدهد.

 خواندن کتاب لولا کارلایل همه چیز را آشکار می‌کند را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 علاقه‌مندان به داستان و رمان های اجتماعی به ویژه دختران جوان

 بخشی از کتاب لولا کارلایل همه چیز را آشکار می‌کند

حالا دیگر تنها گزینه‌ای که برایش مانده بود، استخدام یک بزن‌بهادر بود تا یک درس حسابی به او بدهد. انتخابی که اگر می‌دانست در عین حالی که موجب تحقیر بیشتر سم و خانواده‌اش می‌شد، خودش گیر نمی‌افتاد، واقعاً ممکن بود در نظرش بگیرد.

از آنجایی که در خانواده‌ای پر از خلافکار بزرگ شده بود، همیشه مانند گاوی پیشانی‌سفید به‌چشم می‌آمد. گرچه این خودش دستاورد بزرگی برای لولا محسوب می‌شد؛ تا زمانی که کسی مشکلات جدید دایی جد را مطرح کرد. هیچ‌کدام از افراد خانواده‌اش تا حالا زندانی نشده بودند؛ البته در بازداشتگاه کلانتری محل، چرا! ولی زندان ایالتی، نه! و دیدن خودش در لباس نارنجی زندان در نهایت فقط ممکن بود مادر بدبختش را سکته بدهد. لولا دستش را دراز کرد و روزنامه-مجله‌ای را که داخل جیب چمدانش گذاشته بود برداشت و به‌صورت خودش روی جلد نشنال‌اینکوایرا۹ زل زد. تیتر زیر عکسش را خواند: «مدل سابقاً سنگین وزن لولا کارلایل، از دیده‌ها پنهان شده است.» روزنامه را به کناری پرت کرد و همراه بیبی‌دال مینیاتوری‌ش از خانهٔ ییلاقی کوچولویش بیرون زد.

انگار که دیگر هیچ‌وقت اسمش بدون اشاره به بیست‌وپنج پوندی که از وقتی مشغول کار مدلینگ شده است، کم کرده بود، برده نمی‌شد.

«سنگین وزن»

خوب یکی از همین توصیف‌های مودبانه‌ای بود که این روزها استفاده می‌شد. لقبی که بیشتر از همه بدش می‌آمد؛ «لولا خیکی» بود. در تلاش بود تا نگذارد این لقب‌ها به او صدمه بزنند یا ناراحتش کنند. اما مهم نبود چقدر تلاش کند، در عمق وجودش این اتفاق می‌افتاد. نه‌چاق بود و نه‌پنهان شده بود. فقط تصمیم گرفته بود برای سلامت روانش به یک تعطیلات ضروری برود و در یک جزیرهٔ خصوصی در باهاما استراحت کند. ولی بعد از دو روز استراحت، از گریه کردن خسته و به‌احتمال زیاد مثل یک مرغ پشه‌خوارِ دیوانه شده بود.

نغمه حمیدیان مقدم
۱۳۹۹/۰۱/۲۷

❤❤

kiana2011
۱۳۹۹/۰۴/۱۰

داستان جذاب و پرکششه ولی افسوس که ترجمه بسیار بدی داره. غلط املایی هم بیداد میکنه. مثل اینکه اصلا ویرایش نشده. بخاطر جذابیت داستان تا آخر ترجمه رو تحمل کردم

حجم

۲۹۵٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۷۰ صفحه

حجم

۲۹۵٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۷۰ صفحه

قیمت:
۲۲,۰۰۰
تومان