دانلود و خرید کتاب سه تفنگدار الکساندر دوما ترجمه بهارک قهرمان

معرفی کتاب سه تفنگدار

کتاب سه تفنگدار نوشته‌ی الکساندر دوما است که با ترجمه بهارک قهرمان منتشر شده است. این کتاب که برای نوجوانان است روایت شجاعت‌های سه قهرمان در دربار پادشاهی فرانسه است.

درباره کتاب سه تفنگدار

کتاب سه تفنگدار را الکساندر دوما چهار سال پیش از انقلاب فرانسه (۱۸۴۸) خلق کرده است، اما خود داستان سه تفنگدار در اواخر قرن هفدهم میلادی می‌گذرد. سه تفنگدار داستان حماسی پرهیجانی است که در دل یک جنگ خونین شکل می‌گیرد و در آن وقایعی افتخارآمیز، دوستی، عشق‌، توطئه، انتقام، رسوایی، نجات و... آنقدر پرکشش و حیرت‌انگیز خلق شده‌اند که همین یک اثر هم کافی بود تا نام دوما را برای همیشه در ادبیات کلاسیک فرانسه و جهان جاودانه کند!

سه تفنگدار یکی از آثار متعلق به جنبش ادبی رمانتیسیسم است. چرا که در اواسط قرن ۱۹ میلادی نوشته شد. این کتاب هم درست مثل دیگر آثار این جنبش ادبی نوعی واکنش به آموزه‌های سفت و سخت کلیسا است و فقط چهار سال قبل از انقلاب فرانسه خلق شده است. بنابراین می‌توان به خوبی از فرهنگ، تاریخ و وقایع قرون وسطی‌ و عبور مردم اروپا از آن را به خوبی در آن مشاهده کرد.

داستان سه تفنگدار وقتی شروع می‌شود که پسر جوانی به نام دارتانیان خانه‌ی خود در گاسکان را ترک می‌کند و به پاریس سفر می‌کند تا به تفنگداران فرانسه بپیوندد. او با یک گروه سه نفره‌ی تفنگدار به نام‌های آتوس، پوریتوس و آرامیس دست دوستی می‌دهد که بعد از شکست‌های مفتضحانه این گروه از هم می‌پاشد و با ورود آرتانیان آنها دوباره تصمیم می‌گیرند تا بار دیگر شجاعت و حماسه‌آفرینی را تجربه کنند. این چهار نفر آنقدر با هم صمیمی می‌شوند که شعار این دوستان جدانشدنی «یکی برای همه و همه برای یکی» را برای اولین بار دارتانیان به آنها پیشنهاد می‌دهد.

ماجرای کتاب از این قرار است که پادشاه فرانسه کشته شده و پسر نوجوان و تا حدی بی‌تجربه‌ی او (لویی سیزدهم)‌ بر تخت جانشینی نشسته است. کاردینال شرور کاخ به نام ریشیلیو در حال ریختن طرح و توطئه‌ای است تا انگلستان به فرانسه حمله‌ور شده، پادشاه لویی سیزدهم و ملکه‌اش خلع و اعدام شوند و در نهایت خود کاردینال به پادشاهی فرانسه برسد. این در حالی است که طرح او خطر بزرگی است برای فرانسه و یک جنگ تمام‌عیار و خانه‌برانداز در حال شروع شدن است.

دارتانیان و سه تفنگدار جذاب این داستان ماموریت پیدا می‌کنند تا نقشه‌های کاردینال را به هم بزنند و هر طور شده او را متوقف کنند! از سمت دیگر ریشیلیو آتش جنگی را شعله‌ور می‌کند که تقریبا تمام کشورهای اروپا را به جان هم می‌اندازد.

درباره الکساندر دوما

الکساندر دوما در ۲۴ جولای ۱۸۰۲ در دهکده‌ی کوتره فرانسه متولد شد. او یکی از مهم‌ترین و شاخص‌ترین نویسندگان فرانسوی قرن ۱۹ میلادی است که آثار او پس از گذشت چیزی حدود دو قرن همچنان برای مخاطبان جذاب و خواندنی هستند.

دوما آثاری را خلق کرد که جدا از اهمیتی که در خلق درام داشتند، از نظر پرداخت ویژه‌ به فرهنگ و تاریخ هم غنی هستند. بنابراین الکساندر دوما نه تنها یک دراماتیست حرفه‌ای که یک تاریخ‌نگار ادبی خارق‌العاده‌ی فرانسوی است و به شایستگی پدر درام فرانسه شناخته می‌شود که البته این عنوان را مدیون هیچ جایزه‌ای نیست! رمان‌های چند جلدی و مشهور کنت مونت کریستو و سه تفنگدار به خوبی این موضوع را روشن و شفاف کرده‌اند.

الکساندر دوما فرزند یک درجه‌دار نظامی در ارتش فرانسه بود که در جوانی به خدمت ارتش ناپلئون درآمد و کمی بعد هم ژنرال ارتش شد. او از جمله افرادی بود که به برخی تصمیمات ناپلئون اعتراض کرد، به همین سبب از خدمت به ارتش کنار گذاشته شد و چیزی نگذشت که دنیا را ترک کرد. احتمالا به همین دلیل است که الکساندر نگاهی عمیق و جزئی‌نگر نسبت به وقایع تاریخی پیدا کرده و تجربیات سخت و شاید خاطرات پدرش هم در شکل‌گیری رمان‌هایش بی‌تاثیر نبوده‌اند.

دوستی الکساندر با یک هنرپیشه‌ی تئاتر به نام فرانسوا جوزف تلما و شاعرهای فرانسوی رمانتیک دریچه‌ای مهم برای ورود او به دنیای ادبیات رمانتیک شد و دوما را به یکی از مهم‌ترین نویسندگان و همچنین سردمداران جنبش ادبی رمانتیسیسم تبدیل کرد.

علاوه بر داستان‌های بلند و جذابی که از دوما منتشر شده، او چندین نمایشنامه‌ هم دارد که البته به شکل مقطعی و جسته و گریخته در طول سال‌های ۱۸۲۰ تا ۱۸۳۱ از او منتشر شده‌اند. نمایشنامه‌هایی مثل ناپلئون بناپارت، هنری سوم و... از جمله‌ی این آثار هستند.

سال ۱۸۴۴ یکی مهم‌ترین سال‌های زندگی الکساندر دوما بود، چرا که رمان کنت مونت کریستو در همین سال منتشر شد. محبوبیت بی‌نظیر و فروش فوق‌العاده‌ی آن در فرانسه باعث شد تا ثروت زیادی نصیب او شود. این در حالی است که زندگی پرخرج و بدون حساب و کتاب الکساندر حسابی دردسرساز شد و در مدت کمی تمام ثروت حاصل از فروش کتابش به انتها رسید و چیزی جز طلبکار برای او باقی نگذاشت. در همین نقطه بود که دوما فرار را بر قرار ترجیح داد و سر از روسیه درآورد و به مدت ۲ سال در این کشور سردسیر زندگی کرد. او مجددا به فرانسه بازگشت و سعی کرد از نوشتن پول بیشتری دربیاورد تا بتواند بدهی‌هایش را پرداخت کند، به همین علت به حرفه‌ی روزنامه‌نگاری و سفرنامه‌نویسی روی‌ آورد. وقتی که دوباره ثروت و خوشی به زندگی دوما برگشت، این دوما بود که دیگر میل و رغبت چندانی نداشت.

الکساندر دوما فرزند پسری درست همنام خود داشت که در سال ۱۸۲۴ متولد شد و او هم به دنیای ادبیات پا گذاشت. مادام کاملیا مشهورترین اثر ادبی منتشرشده از الکساندر دومای پسر است.

الکساندر دومای پدر یک رمان نیمه‌تمام به نام آخرین شوالیه یا آخرین اسب‌سوار دارد که در روزهای پایانی زندگی خود مشغول نوشتن آن بود، اما در نهایت او در ۵ دسامبر ۱۸۷۰ در نزدیکی شهر دیپ زندگی را ترک کرد. جسد او سال‌ها بعد (۲۰۰۵) به پانتئون منتقل شد تا در کنار دیگر بزرگان و مشاهیر ادبیات فرانسه (ویکتور هوگو، امیل زولا و ژان ژاک روسو) دفن شود.

این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

کتاب سه تفنگدار آنقدر اثر حیرت‌انگیزی است که بارها از روی آن نسخه‌ی سینمایی اقتباس شده، ولی همچنان از جمله داستان‌هایی است که دوستدارانش هر چند وقت یک بار دلتنگش می‌شوند. کسانی که از شخصیت‌ها و وقایع تاریخی لذت می‌برند، قطعا بعد از خواندن سه تفنگدار هرازگاهی به بهانه‌های مختلف مجددا به سراغش خواهند رفت!

کسانی که از خواندن ماجرای قدرت گرفتن پادشاه‌ها و ملکه‌ها، از دست رفتن تاج و تخت، عشق، رسوایی، دوستی و نفرت سیر نمی‌شوند، هنگام خواندن این اثر جاودانه گذشت زمان را حتی احساس نمی‌کنند!

طنازی و دقتی که دوما در طراحی این داستان به کار برده باعث می‌شود که مخاطب ذره‌ای حس دلزدگی پیدا نکند و همین موضوع باعث می‌شود که سه تفنگدار یک انتخاب عالی برای کتاب‌خوان شدن و دریچه‌ای جذاب برای ورود به دنیای ادبیات کلاسیک باشد!

نکته‌ی دیگری که باعث می‌شود این کتاب جذاب و دلفریب باشد، خلاقیت بی‌نظیر نویسنده است. ابزارهای جالب، نقدهای طنازانه و شخصیت‌هایی دلنشین از جمله عواملی هستند که سه تفنگدار را برای مخاطبان از نوجوان گرفته تا بزرگسالان تبدیل به رمانی ماندگار می‌کند.

به علاوه پرداخت الکساندر دوما به موضوعاتی مثل عشق، احساسات و دوستی آنقدر زیبا و قابل‌باور از کار درآمده که کمتر کسی می‌تواند از این کتاب دل بکند!

بخشی از کتاب سه تفنگدار

مرد جوان با قد افراشته و مغرور روی اسب زردش نشسته بود و وارد شهر میونگ، فرانسه می‌شد. دستش روی دستهٔ شمشیرش قرار داشت و نگاه تیزش معطوف هرکسی بود که شاید قصد مسخره کردن او یا اسبش را داشت.

اسب هدیه‌ای از پدر سالخورده‌اش بود. اسب پیر و استخوانی و خیلی زرد با دمی بی‌مو بود. هنگام راه رفتن سرش را زیر زانوانش آویزان می‌کرد، انگار هر لحظه آمادهٔ توقف کردن و چریدن بود. منظرهٔ مرد جوان شق‌ورق نشسته و اسب نزار، چندین لبخند به لب‌ها آورد؛ اما کسی جرئت اذیت کردن مرد جوان خشمگین را نداشت.

مرد جوان با امید پیوستن به تفنگداران شاه از شهر جنوبی گاسکونی عازم پاریس شده بود. او نامه‌ای از پدرش برای سرفرمانده به همراه داشت. پدرش او را از زمانی که هر دو مردان جوانی بودند، می‌شناخت. نامه اصرار داشت که آقای دو ترویل به هر طریق که می‌توانست، به پسرش کمک کند.

در حالی که دارتانیان از اسب استخوانی‌اش پیاده می‌شد، صدای واضح خنده را شنید. به‌تندی به اطراف نگاه کرد و چشمش به سه مرد افتاد. نجیب‌زادهٔ بلندقد با موهای سیاهی مستقیم به اسب دارتانیان نگاه کرد و چیزی به دوستانش گفت. مرد با گستاخی خندید. دارتانیان با خشم و شتاب به سمت آن‌ها رفت. پرسید: «به اسب من می‌خندید؟» نجیب‌زاده از بالای دماغ درازش به دارتانیان نگاه کرد و او را از نوک پا تا فرق سر برانداز کرد. بالاخره گفت: «من زیاد نخندیدم؛ ولی هر وقت دلم بخواهد، می‌خندم.» دارتانیان شمشیرش را کشید و فریاد زد: «ولی من از این کار خوشم نمی‌آید.» نجیب‌زاده برگشت تا به سمت مهمان‌سرا برود. دارتانیان به‌سرعت دنبالش رفت؛ اما وقتی دوستان نجیب‌زاده به او حمله کردند، متوقف شد. آن‌ها با بیل و چوب او را به‌سختی کتک زدند تا آنکه از هوش رفت.

مهمان‌خانه‌دار مستخدمان را فرستاد تا مرد جوان را به داخل بیاورند. آن‌ها دارتانیان را روی تخت گذاشتند و یک پانسمان پاره دور سرش بستند. بعد مهمان‌خانه‌دار باشتاب پیش نجیب‌زاده رفت. پرسید: «شما صحیح و سالم هستید، عالی‌جناب؟»

مرد گفت: «کاملاً. دیدن یک آدم دیوانه در اطراف، به من صدمه نمی‌زند. حالش خوب می‌شود؟» مهمان‌خانه‌دار گفت: «خوب می‌شود. او حتی آن‌قدر نیرو جمع می‌کند تا تو را به مبارزه بطلبد. ما این چیزها را گذرانده‌ایم. برای اینکه مدتی کوتاه تحت مراقبت ما بماند، پول کافی دارد. او نامه‌ای برای آقای دو ترویل همراه دارد.» نجیب‌زاده نگاهی تندوتیز به مهمان‌خانه‌دار انداخت. «مطمئنید؟» مرد گفت: «اوه، بله. نامه در شنلش جاسازی شده بود.»

معرفی نویسنده
عکس الکساندر دوما
الکساندر دوما

الکساندر دوما نویسنده‌ی شهیر و پرآوازه قرن نوزدهم فرانسه است. او از سال‌های نخست جوانی شروع به درخشیدن کرد و تاکنون هم افولی بر شهرتش نیست. دوما از خلال نوشتن نمایشنامه‌ها و رمان‌های تاریخی ماجراجویانه، نام خود را در تاریخ ادبیات فرانسه و جهان جاودان کرد.

Farough
۱۳۹۹/۱۲/۱۰

کتاب اصلی بیش از 6000 صفحه اس!!!! همین

Amirhossein Ekhteraei
۱۳۹۹/۰۹/۱۶

راستش اونقدری که ازش تعریف میکردن خوب و جذاب نبود، هر چند احتمالا به این خاطره که کتاب خلاصه و فشرده بود. ولی نکته‌ای که خیلی من رو اذیت کرد ترجمه بود!!! واقعا بعضی جاها انقدر ترجمه سطحی و نامفهوم

- بیشتر
(:
۱۴۰۰/۱۱/۱۵

خوب نبود افتضاح هم نبود 😬😕

محمدرضا
۱۳۹۹/۰۶/۰۵

بد نبود

کاربر ۳۸۵۳۷۳۲
۱۴۰۰/۱۰/۰۱

اصلا خوب نبود

سوکورو | Sukuru
۱۴۰۰/۰۴/۲۸

در دسته بندی کتاب نوشته برای کودک و نوجوان معلومه ما بزرگ تر ها لذت نمی بریم چون داستان اصلی را باید روون تر و خلاصه تر کنن

mahshid
۱۴۰۲/۰۲/۱۶

این کتاب خیلی بد بود

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

حجم

۱٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

قیمت:
۱۰,۰۰۰
تومان