کتاب جای خالی جنگ
معرفی کتاب جای خالی جنگ
کتاب جای خالی جنگ، بخش سوم از سهگانهی نهادهای بریتانیا: دولت نمایشنامهای از دیوید هر نمایشنامه نویس و کارگردان انگلیسی است که دربارهی حزب کارگر نوشته شده است.
جای خالی جنگ را میتوانید با ترجمهی آراز بارسقیان بخوانید.
دربارهی کتاب جای خالی جنگ
کتاب جای خالی جنگ، یک نمایشنامه از دیوید هر است. دیوید هر کتاب جای خالی جنگ را بر اساس مشاهداتی که از پشت پردهی رهبری حزب کارگر در انتخابات سال ۱۹۹۲ به دست آورد نوشت. شخصیت اصلی ماجرا مردی به نام جورج جونز است. جورج رهبر حزب کارگر است. جونز مشاورانی محتاط دارد. آن هم با همان احتیاط میخواهند صدای جورج را خفه کنند. بهرحال آنها موفق میشوند و شخصیت او آنقدر منقبض میشود که هیچکس نمیتواند اثری از استعدادهای بزرگ او ببیند.
کتاب جای خالی جنگ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر از خواندن نمایشنامه لذت میبرید، کتاب جای خالی جنگ را بخوانید. دوستداران تئاتر نیز کتاب جای خالی جنگ را اثری جذاب مییابند.
دربارهی دیوید هر
دیوید هر ۵ ژوئن ۱۹۴۷ در ساسکس شرقی متولد شد. او نمایشنامهنویس، فیلمنامهنویس، و کارگردان اهل بریتانیا است. او ادبیات انگلیسی را در دانشگاه کمبریج به پایان رساند. دیوید هر به دلیل آثار بینظیرش برنده جوایزی همچون جایزه اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی شده است. فیلم او وتربی در ۱۹۸۵ برنده خرس طلایی از جشنواره فیلم برلین شده است. از میان آثار برجستهی دیگر او میتوان به فیلم بوسهی یهودا و نمایشنامه جای خالی جنگ اشاره کرد.
بخشی از کتاب جای خالی جنگ
در این لحظه است که ساعت بیگ بن لندن به صدا درمیآید. تیری به نشانهٔ احترام شلیک میشود. سکوت آغاز شده. بعد از چند دقیقه نوری به اندرو بوچهان میرسد. او کنار محل مراسم ایستاده. او چهارشانه است، عینکی است و کت ضخیمی به تن دارد. این وضعیت جسمانیاش به این معناست که باید سنی بین ۲۵ تا ۴۵ سال داشته باشد. با ما صحبت میکند.
اندرو: عاشق این لحظهام. لحظهٔ سکوت دو دقیقهای. هر سال روم تأثیر میذاره. برای اینکه بهت یه نفس تازه میده تا بتونی سؤال بپرسی. سؤالی که هر کسی توی سیاست میپرسه. چرا این ساعت بخصوص؟ این تاریخ مسخره؟ باید هر روز سر ساعت شیش از تختمون بزنیم بیرون. روزنامه بخونیم. روزنامهای که از قبل میدونیم چی نوشته. یه دونه نون کراسان بخوریم ـ یه دونه کراسان! ای خدا، من اهل پیسلی۲ هستم ـ بعد میرسیم به اولین جلسهٔ روز. ساعت هفتِ و من رسیدم سر جلسه. بیرون اون جلسه، هیچی نشده آدمای یه جلسهٔ دیگه دارن درو خُرد میکنن که بیان تو، همهشون پشت در متورم شدن. این جلسه تموم نشده به فکر اون جلسهای، جلسهای که ممکنه ـ خدا به دادمون برسه ـ به یه نتیجهٔ یه خورده بهتری از اینی که الان توشی برسه. اینا برای چیه؟ این آشفتگی؟ ساعت دوازده و نیم شب خوابیدن. بعد از خواب تلفن فقط دو بار زنگ میخوره. و یه بار دیگه ساعت سه و پنجاه دقیقه. اشتباهی گرفتن ولی تو جرئت نداری تلفنت رو از سیم بکشی بیرون.
دوباره تیر شلیک میکنند. کندریک قدم پیش میگذارد و حلقه گلش را میگذارد انتهای بنای یادبود. جورج قدمی پیش میگذارد و حلقه گلش را کنار حلقه گل کندریک میگذارد. رهبر لیبرالها هم پا پیش میگذارد و همین کار را تکرار میکند. بعد هر سه نفر لحظهای صبر میکنند. سر به تعظیم فرود میآورند. اندرو سر بلند میکند.
حجم
۱۲۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۱۳ صفحه
حجم
۱۲۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۱۳ صفحه