کتاب رئالیسم کاپیتالیستی
معرفی کتاب رئالیسم کاپیتالیستی
کتاب الکترونیکی «رئالیسم کاپیتالیستی» نوشتهٔ مارک فیشر با ترجمهٔ آراز بارسقیان در نشر یکشنبه چاپ شده است. نئولیبرالیسم، رئالیسم کاپیتالیستی است به متعالیترین شکل ممکنش.
درباره کتاب رئالیسم کاپیتالیستی
آنها جشن نابودی فضای عمومی را گرفتهاند ولی در مقابل، امیدها و نهادهای آلترناتیوِ رسمیشان چندان موضع هم نگرفته و نمیگیرد. ایدئولوگهای نئولیبرال وقتی میخواستند علیه سوسیالیسم تشکیل پرونده بدهند معمولا دست به نکوهش سرتاپای بورکراسیای میزنند که مثلا قرار بوده تصلب نهادی و بی کفایتیای را در مقابل اقتصاد ایجاد کنند. با پیروزی نئولیبرالیسم بروکراسی قرار بود منسوخ شود؛ قرار بود باز ماندهای عتیقه باشد از دوران حسرت نخوردنی استالینی.
چپ جدید میتواند با ساختن امیالی شروع کند که نئولیبرالیسم ایجاد کرده ولی خود توان ارضای آنها را ندارد. شب تاریک و طولانی پایان تاریخ میبایست تبدیل به فرصتی مهم شود. این قدرت اشباع کنندهی رئالیسم کاپیتالیستی یعنی امکان دیدن سوسوی نوری از اقتصاد و سیاست آلترناتیو میتواند به شکلی نامتناسب تاثیر بزرگی بگذارد. کوچکترین رخداد میتواند حفرهای در پردهی خاکستری واکنشی باشد که باعث ایجاد افقهای ممکنی در زمان سلطهی رئالیسم کاپیتالیستی است. از موقعیتی که هیچ چیزی در آن ممکن نیست به ناگهان هر چیزی میتواند ممکن شود.
کتاب رئالیسم کاپیتالیستی را به چه کسانی پیشنهاد می کنیم
این کتاب به علاقهمندان به جامعهشناسی پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب رئالیسم کاپیتالیستی
۱. تصورِ پایان جهان، سادهتر از تصورِ پایان سرمایهداری است
شخصیتِ کلایو اوون در فیلم ابنای بشر (محصول سال ۲۰۰۶، ساختهٔ آلفونسو کوراون) مردی به نام "تئو" است که در یکی از صحنههای کلیدی فیلم، دوستی را در نیروگاه برق بَترسی/Battersea Power Station ملاقات میکند. این نیروگاه در فیلم ترکیبی از یک ساختمان دولتی و کلیسیون خصوصی است. گنجینههای فرهنگیای مثل مجسمهٔ داود اثر مایکلانژ، تابلوی گئورنیکا اثر پیکاسو، خوکِ بادکردهٔ گروه پینک فلوید در ساختمانی نگهداری میشود که خودش یک میراث فرهنگی ساختهٔ دست بشر است. این تنها نگاه دزدکی ما به زندگی نخبگان است، زندگیای که در تقابل تأثیرات فاجعهباری است که عدم توانایی فرزندآوری ایجاد کرده است: یک نسل است فرزند تازهای زاده نشده است. تئو از دوستش میپرسد: "اینا چه اهمیتی دارن وقتی کسی نباشه که ببیندشون؟" دفاع از چنین حرفی نمیتواند حواله دادنش به نسل آینده باشد، چون نسل آیندهای وجود نخواهد داشت. پاسخی که تئو میگیرد حاوی لذتطلبی نهیلیستی دوستش است: "سعی میکنم بهش فکر نکنم."
چیزی که ویرانشهرِ ابنای بشر را از دیگر ویرانشهرهای مشابهاش متمایز میکند، این نکته است که منطق فیلم برآمده از سرمایهداری متأخر است. ما دیگر شاهد همان سناریوی آشنای توتالیتاریستی/تمامیتخواهی نیستیم به طور معمول از تمام ویرانشهرهای سینمایی برمیآید (برای نمونه به فیلم "الف مثل انتقام" ساختهٔ جیمز مکتیگو، محصول سال ۲۰۰۵ نگاه کنید). اصلِ رمان پیدی جیمز که فیلم ابنای بشر براساسش ساخته شده، دموکراسی تعلیق شدهای را تصویر میکند که در آن کشور توسط زندانبان خودخواندهای اداره میشود ولی نسخهٔ سینمایی با زیرکی از کنار این بخش قصه عبور میکند. تا آنجایی که ما در فیلم متوجه میشویم، معیارهای حاکمیت اقتدارگرای آشنا سازوبرگی داخل ساختاری سیاسی دارد که به طرز موهومی دموکراتیک به نظر میرسد. جنگ علیه تروریسم، آمادگی رویارویی با چنین مسئلهای را فراهم کرده: عادیسازی بحران، موقعیتی ایجاد میکند که در آن فسخ معیارها با یک اضطرار تصورنکردنی از راه میرسد. (مثلاً اینکه میپرسیم کِی قرار است جنگ تمام شود؟)
حجم
۹۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۷۹ صفحه
حجم
۹۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۷۹ صفحه
نظرات کاربران
ترجمه بسیار روان بود ولی متن برای من نیاز به خوانش چندباره داشت چرا که بحث و موضوع مبتکرانه و تا قسمتی هم سنگین بود.
کتاب سبکی هست و خوندنش نیاز به دانش چندانی نداره اما نقدهاش جذابه و خوندنشون لذتبخش ولی همین میتونه به نقطه ضعف کتاب هم تبدیل بشه اینکه با یک متن آکادمیک روبرو نیستید که به بررسی و آنالیز پدیدهها بپردازه
خسته نشدید از جنگ و سیاست وا بدید ترا خدا