کتاب درخت بخشنده
معرفی کتاب درخت بخشنده
کتاب درخت بخشنده کتابی از شل سیلوراستاین است که برای اولین بار در سال ۱۹۶۴ منتشر شد، داستانی پر از احساس که اینگونه شروع میشود: «روزی روزگاری درختی بود و پسر کوچولویی را دوست میداشت.» این داستان سرشار از فهم و شعور نویسنده و تصویرگری خوشذوق از سیلوراستاین است.
درباره کتاب درخت بخشنده
داستان کتاب درخت بخشنده درمورد موضوع ارتباط بین انسان و طبیعت است. این کتاب یکی از کتابهایی است که این رابطه به درستی در آن بیان شده است و در هر مرحله از کتاب که پسرک رشد میکند و بزرگ میشود از منابع مورد دسترس خودش توقع بیشتری برای پاسخگویی در راستای نیازهایش دارد.
این کتاب داستان پسرکی است که هرروز پیش درخت میرفت تا سیبهایش را بخورد، تاب بخورد، از شاخههایش آویزان بشود و زیر سایهی آن بخوابد و درخت از این بابت بسیار خوشحال بود، زمان میگذرد و آن پسرک بزرگ میشود و توقعاتش بالا میرود و چیزهای بیشتری میخواهد و درخت هم به او میبخشد.
داستان درخت بخشنده از شل سیلوراستاین داستانی تاثیرگذار و بسیار لطیف است که برای تمامی سنین مناسب است و در این کتاب ما تصویری از هدیهای به اسم بخشیدن و عشق ورزیدن و ظرفیتش را میبینیم.
هدف شل سیلوراستاین از این کتاب بحث دربارهی چگونگی رفتار با طبیعت برای کودکان است، کتاب اینگونه آغاز میگردد که پسرک از تمامی ویژگیهای درخت بهره میگیرد و به درخت آسیبی نمیزند، یعنی پسرک به درخت احترام میگذارد. ولی در سه مرحلهی باقیمانده نوجوانی، جوانی و بزرگسالی رابطهی او با درخت ویرانکننده میشود، در ابتدا او سیبهای درخت را برای فروش جمع میکند و سپس تنه و شاخههای او را میبرد و سپس در کهنسالی رابطهای با درخت نداشته و تنها میتواند بر روی تنهاش نشسته و استراحت کند.
فیلسوفان سالیان سال براساس کتاب مقدس بر این باور بودند که انسانها مالک طبیعت هستند، یعنی بشر میتواند هر کاری را برای رسیدن به هدفش بکند، و دیدگاه آنها اینگونه بود که تمام آنچه در طبیعت وجود داشت برای ما بود. اما کمکم از نیمههای پایانی قرن بیست، نتایج کارهای انسان آشکار شد و فیلسوفان سعی بر این کردند که رابطهی بهتری با طبیعت برقرار کنند و یکی از پیشنهادات مورد استقبال این بود که ما همگی باید خود را خدمتگزاران جهانی دانسته و همانگونه که برای ما وجود دارد برای بازماندگان نیز باقی بماند.
چرا باید کتاب درخت بخشنده را مطالعه کنیم؟
کتاب درخت بخشنده زیباییهای زیادی دارد؛ از زیباییهای این کتاب و داستان میتوان گفت که داستان از فضایی کودکانه و در آغوش طبیعت شروع میشود. آرامآرام محیط داستان وارد دنیای بزرگتر و محیط بیرونی میشود. در این داستان پسرک، انسانها هستند که در برابر درخت که نماد طبیعت و وفاداری است، بیمهری و بیوفایی میکنند.
خواندن این کتاب را به چه کسی پیشنهاد می کنیم؟
کتاب درخت بخشنده برای رده سنی کودک نوشته شده اما این کتاب بهقدری لطیف و نرم است که همه سنین در شرایط مختلف میتوانند آن را بخوانند و با آن ارتباط برقرار کنند.
درباره شل سیلور استاین
شل سیلوراستاین متولد سال ۱۹۳۰ در آمریکا است، نویسندهای که ارتباط بسیار خوبی با تخیلات کودکان برقرار کرده است و نمایشنامه و داستانهای فوقالعادهای برای کودکان و نوجوانان نوشته است، او را با کارتون و موسیقیها و کتابهایش برای کودکان میشناسند، در نوجوانی میخواست رقاص یا بازیکن بیسبال بشود، ولی به خاطر اینکه نمیتوانست هر دو کار با هم انجام بدهد، طراحی و نوشتن را شروع کرد. کتابهایش به بیشتر از سی زبان ترجمه شده و تاکنون بیش از بیست میلیون نیز به فروش رسیده، او بهخاطر کتابهایش دو بار جایزه گرمی را از آن خود کرده است.
شل سیلوراستاین استعداد ذاتی در نقاشی و نوشتن داشت و آثار مهمی را به جای گذاشته از جمله: یک زرافه و نصفی، درخت بخشنده، جایی که پیادهرو تموم میشه، آشنایی قطعه گمشده با دایرهی بزرگ و ...
او سرانجام در سال ۱۹۹۹ به دلیل حملهی قلبی فوت کرد، اما کتابهای بینظیر او همیشه در یاد ما میماند.
سیلوراستاین افتخارات زیادی نیز کسب کرده است: از جمله اینکه او برنده جایزه گرمی برای آهنگ «پسری به نام سو» در سال ۱۹۷۰ شده است. او برای آهنگ «I'm Checkin' Out» نامزد دریافت اسکار و جایزه گلدن گلوب شده است. او در سال ۱۹۸۴ برای بهترین موزیک کودکان برای آهنگ «جایی که پیادهرو به پایان میرسد» برنده جایزه گرمی شده است، همچنین او در سال ۲۰۰۲ توسط تالار مشاهیر ترانهسرایان نشویل انتخاب شده بود. در سال ۲۰۱۴ نیز برگزیده تالار مشاهیر ادبی شیکاگو شده است.
تکه هایی از کتاب درخت بخشنده
روزی روزگاری درختی بود / و پسر کوچولویی را دوست میداشت / پسرک هر روز میآمد / برگهایش را جمع میکرد / از آنها تاج میساخت و شاه جنگل میشد / از تنهاش بالا میرفت / از شاخههایش آویزان میشد و تاب میخورد / و سیب میخورد / باهم قایمباشک بازی میکردند / پسرک هروقت خسته میشد زیر سایهاش میخوابید / او درخت را خیلی دوست میداشت / خیلی زیاد / و درخت خوشحال بود.
یک روز پسرک نزد درخت آمد / درخت گفت: «بیا پسر، از تنهام بالا بیا و با شاخههایم تاب بخور / سیب بخور و در سایهام بازی کن و خوشحال باش.» / پسرک گفت: «من دیگر بزرگ شدهام، بالا رفتن و بازی کردن کار من نیست. / میخواهم چیزی بخرم و سرگرمی داشته باشم. / من به پول احتیاج دارم / میتوانی کمی پول به من بدهی؟ / درخت گفت: «متاسفم، من پولی ندارم. / من تنها برگ و سیب دارم. / سیبهایم را به شهر ببر و بفروش.
حجم
۱٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۷۳ صفحه
حجم
۱٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۷۳ صفحه
نظرات کاربران
داستان رو دوست داشتم. ولی این ترجمه سه زبان چیدمان خوبی نداره
می تونم با جرعت بگم که واقعا کتاب عالی هست و موضوع داستان هم کاملا درست هست و صد البته اسم کتاب هم کاملا مناسبه نتیجه ای هم که از کتاب گرفتم بخشنده بودن یادش بخیر این کتاب داخل کتاب خونه ی کلاسی
بینهایت زیبا بهتر است قدر درخت های زندگیمان را بدانیم
خیلی داستان کوتاهیه و خوندنش یک ربع هم وقتتون رو نمی گیره اما داستانش جالبه و تامل برانگیز.
برای پسر درخت فقط یک درخت بود اما برای درخت پسر تنها چیزی که ب اون امید میداد بود :)
حتماااا امتحان کنید بچه گانست ولی می تونید باهاش ارتباط برقرار کنید البته من که اینطور بودم امیدوارم بذت ببرید
فقط بگم : عالیه😇😇😊😄😍
خیلی کتاب زیباعیه و بغیر از کودکان برای بزرگسالان هم میتونه جذاب باشه و به فکر ببرتمون
این کلاس سوم تو مسابقه کتاب خوانی بود
عالی بود من وقتی چهارم رو میخوندم از توی کتابخانه ی مدرسمون خونده بودم و خواهرم توی مسابقش شرکت کرده بود😘 موضوعش عالی بود😊 بسیار اموزنده☺ خلاصه امیدوارم بخونید و لذت ببرید😊