کتاب پسر عزیزم، تو اخراجی
معرفی کتاب پسر عزیزم، تو اخراجی
پسر عزیزم، تو اخراجی یک داستان با موضوع بحرانها و مسائل دوران نوجوانی به قلم جوردی سییررا آی فبرا نویسنده پرکار اسپانیایی است. داستان درباره پسری است که از خانه خودش اخراج میشود.
درباره کتاب پسر عزیزم، تو اخراجی
میگل نوجوان شلختهای است که مادرش او را به دلیل خرابکاری، نمرههای افتضاخ و بینظمی او را از خانه اخراج میکند و نامه اخراجش را به طور رسمی به دست او می دهد. حکمی که مادر میگل صادر کرده بعد از سی روز عملی خواهد شد. در این سی روز حقوق میگل در خانه برقرار است و او طبق معمول بوسه و نوازش و غذا و تلوزیون و پولتوجیبیاش را دارد اما پس از پایان سی روز مادر میگل هیچ تعهدی در قبال او نخواهد داشت. میگل چندان موضوع را جدی نمیگیرد تا این که آن روز وحشتناک میرسد.
خواندن کتاب پسر عزیزم، تو اخراجی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
نوجوانان علاقهمند به ادبیات داستانی و رمان را به خواندن این اثر جذاب دعوت میکنیم.
درباره جوردی سییررا آی فبرا
جوردی سییررا آی فبرا در شهر بارسلون اسپانیا متولد شد و در هشت سالگی استعداد نویسندگی اش را نشان داد. او در دوازده سالگی اولین رمانش را نوشت و اولین کتابش را در ۱۹۷۲ منتشر کرد. او تا به امروز حدود چهارصد کتاب نوشته و بسیاری رد اسپانیا آثار او را خوانده اند و دوستش دارند. جوردی سییررا آی فبرا جایزههای ادبی زیادی از جمله جایزه ملی ادبیات وزارت فرهنگ اسپانیا، جایزه ایبرو امریکانو در بخش ادبیات کودک و نوجوان سال ۲۰۱۳ و مدال طلای شایستگی در بخش هنرهای زیبا سال ۲۰۱۷ را دریافت کرده است.
جوردی سییررا آی فبرا در سال ۲۰۰۴ بنیادی به نام خود در بارسلون تاسیس کرد و یک بنیاد کارگاه ادبیات هم در مدیین کلمبیا راه انداخت . در سال ۲۰۱۰ این دو بنیاد جایزه آساهی در بخش ترویج کتاب و کتابخوانی را هم دریافت کردهاند.
بخشی از کتاب پسر عزیزم، تو اخراجی
میگل چندبار پلک زد.
بعد یکبار دیگر یادداشت را خواند.
آرامتر.
برای بارِ سوم هم آن را خواند. نگاهش دوباره رفت سمت در.
انتظار داشت مادرش را ببیند که دارد از خنده رودهبُر میشود، اما در همچنان بسته بود و او هم همانطور تنها، نشسته بود توی اتاقش.
اضطراب عجیبی توی دلش افتاده بود. یکجورهایی رنجیده بود.
«مامان؟»
هیچی. سکوت.
از تختش بیرون آمد، جنگلِ لباسها، اسباببازیها و بقیهٔ جکوجانورهای اتاق را پشتسر گذاشت و به در رسید.
بازش کرد. کسی در راهرو نبود. آن ته، در اتاق کوچکِ مخصوصِ اتوی لباسها روشنایی دید. رفت آنجا.
مادرش در حال اتو کشیدن بود. کوهی از لباسهای چروک یکطرفش بود و طرف دیگر، دو کپه لباسِ حسابی مرتب و اتوزده، دسترنج کاری پیگیرانه. میگل جلوِ در ایستاد.
مادرش نگاهش هم نکرد.
حجم
۱٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
حجم
۱٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
نظرات کاربران
داستان زیاد جالب نبود ، به نظر من می تونست خیلی بهتر از این بشه . مثلا میگل میرفت ماجراجویی می کرد یا یه همچین چیزی . و من حق رو کاملا به پدر و مادرش میدم ، بچه انقدر نباید
اصلا قشنگ نبود، و به علاوه اصلا برای کودکان و نوجوانان مناسب نیست. حس نا امنی و ترس و ... را به آن ها القا می کند. ارزش مطالعه ندارد. تنها مزیت کتاب داشتن متن بسیار روان بود.
به نظر من که واقعا کتاب قشنگیه ❤❤❤
موضوع جدیدی داشت اما به نظرم اصلا جالب نبود .
عالیه حتما بخونید👍👍👍👍👍👌👌👌
عالی بود
واقعا عالی بود
عالی بود با اینکه ۹۹ص بود باز چند ساعت طول کشید
فوق العاده بود👌👌👌 عاااالیییی🌷🌷🌷 یعنی من قشنگ میتونستم اون لحظه خودم رو در نقش میگل تصور کنم🌹 حتما حتما بخونید💙💙💙 امیدوارم از خوندنش لذت ببرید💝
داستان خیلی جالبی داشت. موضوعی که اولش باورکردنی نیست اما بعد میفهمیم چنین چیزی واقعا میتونه اتفاق بیفته: اخراجشدن از خونه! به نظرم این کتاب خیلی خوب به نوجوونها نشون میده چه چیزهای باارزشی در خونه دارن که حواسشون به اونها