دانلود رایگان کتاب جغرافیای رازها ابوالقاسم حسینجانی
تصویر جلد کتاب جغرافیای رازها

کتاب جغرافیای رازها

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۹از ۱۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب جغرافیای رازها

کتاب «جغرافیای رازها» مجموعه اشعار عاشورایی ابوالقاسم حسینجانی، شاعر معاصر است. این کتاب شامل چهار بخش غزل، نوسروده‌ها، مثنوی و همچنین دوبیتی و رباعی است که هر بخش به شیوه‌ای زیبا و بر اساس محتوای اشعار آن نامگذاری شده است. برای مثال حسینجانی برای بخش غزل نام «کوفه این تردیدی‌ست، که شمایان دارید» را انتخاب کرده و «نبودن؛ نه این و نه آن بودن» اسم بخش نوسروده‌ها است. همچنین شاعر عنوان «زبان شورش کولاک» را برای دوبیتی‌ها و رباعی‌ها و «کربلا؛ جفرافیای رازها» را برای بخش مثنوی‌ها انتخاب کرده است. آقای حسینجانی شاعر شعر معروف "جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم" که جناب آهنگران آن را خوانده است . این شعر در کتاب "جغرافیای راز ها " آمده است. شعری دیگر از این کتاب را زمزمه کنیم: "کربلا، زاری نیست؛ دین، عزاداری نیست مومنِ گریه به دست! ذوالفقارِ تو، کجاست؟! آی... مردم، مردم! مویه، راهِ حل نیست روحِ عاشورایی، راه حلّ دُنیاست."
میـمْ.سَتّـ'ارے
۱۳۹۷/۰۱/۲۴

اشعار لطیف و زیبایی داشت و پر درد...

🌾ساغر🌾
۱۳۹۵/۰۸/۱۶

عالیی🌟🌟🌟🌟🌟

علیرضا
۱۳۹۵/۰۸/۱۵

کتابی بسیار با ادبیاتی خاص است . خداوند نگه دارد اهل قلم ولایتمدار را .

احسان صادقی یزدان آباد
۱۳۹۵/۰۴/۱۸

عالی

مَشربی بی ریا، به من بدهید جُرعه یی کربلا، به من بدهید
مهدی
نارفیقان! کو، زیارت نامه تان؟ شعرسازان! کو، شهادت نامه تان؟!
ادریس
مداری دیگر حُسین – آوازِ خون را، ساز می‌کرد نگاهِ تشنگان را،       باز می‌کرد. زمین، در زیر پایِ رویشِ خون – مدارِ دیگری، آغاز می‌کرد!
S
زبانِ شورشِ کولاک ،سرخ ست/دوبیتی و رباعی توفان زبانِ شورشِ کولاک، سُرخ ست هوایِ شورِ دریا:       زخمه در دست ردایِ بی دلی، بر دوشِ توفان از این شوریده تر،       آیا سری هست؟!
S
کاش! من هم،       دردِ زینب داشتم رودِ آتش می‌شدم؛ تب داشتم. شیعه بودم، شیعه‌ی تیغِ دو دَم شیعه بودم، عاشقِ شادی و غم!
ادریس
حُسین – آوازِ خون را، ساز می‌کرد نگاهِ تشنگان را،       باز می‌کرد. زمین، در زیر پایِ رویشِ خون – مدارِ دیگری، آغاز می‌کرد
ادریس
شهر، خالی‌ست ز عُشّاق؛ بُوَد کز طرفی – مردی از خویش برون آید و، کاری بکند؟!
ادریس
رندانِ تشنه لب را، جامی نمی‌‌دهد کس – گویی: ولی شناسان، رفتند از این ولایت. در زُلفِ چون کمندش، ای دل مپیچ؛ کآنجا – سرها بُریده بینی، بی جُرم و بی جنایت!
مهدی
با دلِ خویش، راه می‌آییم بر لبِ قتلگاه، می‌آییم. نیزه داران، مگر چه می‌خواهند؟ - با سری       - رو به راه -             می آییم! دست در دستِ غیرتِ خورشید رو به سویِ پگاه،       می آییم. وام، از چشمِ آب، می‌گیریم: از حکایاتِ چاه، می‌آییم!
میـمْ.سَتّـ'ارے
سجده‌ی سجّاد، در زنجیر – هم – پَر، وا کند باغِ معراج است، گُلپروانه ‌ی آزادگان
f_altaha

حجم

۳۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

حجم

۳۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

قیمت:
رایگان