دانلود و خرید کتاب اقتصاد سیاسی مناقشه‌ی اتمی ایران محسن رنانی
تصویر جلد کتاب اقتصاد سیاسی مناقشه‌ی اتمی ایران

کتاب اقتصاد سیاسی مناقشه‌ی اتمی ایران

معرفی کتاب اقتصاد سیاسی مناقشه‌ی اتمی ایران

اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران نوشته محسن رنانی اقتصاددان و عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان است. اصل کتاب ۱۵ سال پیش نوشته شده است و نویسنده آن با اصلاحاتی در سال ۱۳۹۸ بازنشر کرده است.

درباره کتاب اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران

این کتاب، گزارشی نگران‌کننده از پیش‌بینی آینده نفت (یعنی آینده ایران و خلیج فارس) و تفسیر متفاوتی از مناقشه اتمی ایران و نقش غرب در آن است. بازگویه طرح احتمالی‌ای است که غرب ـ و به ویژه آمریکا ـ از طریق دمیدن در تنور مناقشه اتمی ایران، برای رهایی تمدن غرب از گرفتاری‌های تاریخی خودش، دنبال می‌کند.

محوریت کتاب اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران ده ادعا بوده است که نویسنده درده فصل به آنها پرداخته است. این ده ادعا عبارتند از:

۱- کشاندن ایران به حوزه غنی‌سازی محرمانه اتمی، احتمالاً طراحی آمریکایی‌ها بوده است تا ایران را وارد یک مناقشه بلندمدت حساس کنند تا از آن طریق بتوانند یک بازی سیاسی بلندمدت را در منطقه خلیج فارس مدیریت کنند (ایده این است که آمریکایی‌ها با فروش محرمانه نقشه‌ها و تجهیزات اتمی آلوده به ایران از طریق عبدالقدیرخان، دانشمند اتمی پاکستان، که بعداً معلوم شد جاسوس سازمان سیا بوده است، پای ایران را به مناقشه اتمی کشانده‌اند).

۲- غرب و به طور خاص آمریکا تلاش می‌کند تا مناقشه اتمی ایران طولانی شود تا در تحولات بعدی منطقه به ویژه در مدیریت بازارهای جهانی نفت، بتواند با کم و زیاد کردن فتیله این مناقشه، آن حوزه‌ها را تا حدودی مدیریت کند.

۳- تلاش اصلی غرب، به ویژه آمریکا این است که تا سال ۲۰۲۰ از اعتیاد و وابستگی به نفت حوزه خلیج فارس آزاد شود.

۴- نهایتاً غرب تلاش دارد که تا پایان دهه ۲۰۲۰ با سرعت بالایی به سوی جایگزینی نفت با سوخت‌های نو و پاک حرکت کند تا روند گرمایش زمین را متوقف کند. چرا که بیشترین خسارت از گرمایش زمین را خود غربی‌ها خواهند دید.

۵- بهترین راه برای آنکه غرب هم از اعتیاد به نفت منطقه بی‌ثبات خاورمیانه آزاد شود و هم سوخت‌های پاک را جایگزین سوخت‌های فسیلی کند، افزایش طولانی مدت قیمت نفت است. با گران‌شدن نفت، رشد تقاضای نفت کُند و حتی متوقف می‌شود و سرمایه‌گذاری در سوخت‌های پاک نیز اقتصادی می‌شود.

۶- قیمت نفت برای هفت تا ده سال حدود ۱۰۰ دلار و بالاتر می‌ماند تا به اندازه کافی انگیزه برای سرمایه‌گذاری در سوخت‌های پاک ایجاد شود. آنگاه پس از آنکه سرمایه‌گذاری در سوخت‌های پاک به شدت بالا رفت و نیز الگوی مصرف سوخت‌های فسیلی بهبود یافت و نرخ رشد مصرف این سوخت‌ها متوقف شد، قیمت نفت دوباره به زیر ۵۰ دلار کاهش می‌یابد.

۷- اگر اوباما رئیس‌جمهور آمریکا شود (سال ۲۰۰۸)، خطر جنگ از سر ایران رفع می‌شود، اما اوباما با ایران بسیار قاطع‌تر و حساب‌شده‌تر از جورج بوش برخورد خواهد کرد. او از راه‌های سیاسی فشارهای سنگینی بر ایران خواهد آورد و نهایتاً ایران را به نقطه آچمز و مصالحه اجباری خواهد رساند. علت آن نیز این است که اوباما با یک مأموریت روشن و با یک نظریه دقیق در مورد آینده انرژی پا به کاخ سفید خواهد گذاشت و برای تحقق مأموریت خود، یکی از بهترین راه‌ها را طولانی‌کردن مناقشه اتمی همراه با فشار بر ایران خواهد یافت.

۸- اکنون که اوباما اعلام کرده است که حاضر است با ایران گفت‌وگو کند، بهتر است ایران به این موضع اوباما واکنش مثبت نشان دهد و حتی مذاکره با اوباما را قبل از انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا (۲۰۰۸) آغاز کند. خواه اوباما در انتخابات برنده شود خواه بازنده، این کار، فرصت‌های انتخاب در آینده را برای ایران افزایش خواهد داد و ایران را از افتادن در مسیری یک طرفه و غیرعقلانی در مناقشه اتمی محفاظت می‌کند.

۹- خسارت‌های اقتصادی مناقشه اتمی برای ایران در بلندمدت به حدی زیاد است که حتی اگر مذاکره با آمریکا نیز به صلاح نظام نیست، بهتر است ایران یک‌طرفه و داوطلبانه، کلیه فعالیت‌های اتمی حساس خود را با اعلام رسمی و آشکار و با تبلیغاتی وسیع برای چند سال متوقف کند و با ایجاد امکان نظارت جهانی، سوءِ‌ظن جهانی در مسئله فعالیت‌های اتمی ایران را از بین ببرد. از بین‌بردن فضای ایران‌هراسی و رفع سوءِ‌ظن و ایجاد اعتماد جهانی نسبت به فعالیت‌های ایران، کوتاه‌ترین و کم‌هزینه‌ترین راهی است که ایران می‌تواند در مناقشه اتمی دنبال کند.

۱۰- خاورمیانه به زودی وارد مرحله جنگ‌های فرسایشی و مخرب خواهد شد. کاهش درآمدهای نفتی، گسترش فقر و شکاف طبقاتی همراه با مداخله قدرت‌های بزرگ در خاورمیانه،‌ به زودی آن را وارد سلسله جنگ‌های درازدامنه‌ای خواهد کرد که من آن را «جنگ خداحافظی» نام نهاده‌ام. در واقع به نفع تمدن غرب است که قطب فرهنگی و اقتصادی جهان اسلام (خاورمیانه) به یک «سرزمین سوخته» تبدیل شود.

خواندن کتاب اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

علاقه‌مندان به علوم سیاسی به ویژه موضوع برنامه هسته‌ای ایران

چرچیل؛ قهرمان پیش‌بینی‌ناپذیر
پاول ادیسون
تجددطلبی و توسعه در ایران معاصر
موسی غنی نژاد
اقتصاد و دولت در ایران
موسی غنی‌نژاد
پوتین و نظم نوین جهانی
محمود بهفروزی
پیش‌بینی‌های سیاسی
بروس بوئنو دی میسکیتا
اقتصاد ایران به کدام سو می‌رود؟
مسعود نیلی
پاشنه‌ی آشیل سرمایه‌داری؛ پول کثیف و چگونگی احیای نظام بازار آزاد (جلد اول)
ریموند بیکر
چین و غرب
اچ ار مک مستر
مقدمه‌ای بر اقتصاد سیاسی ایران در سایۀ تحریم
حسین صادقی
پول
اریک لونرگن
زنجیره ارزش و تأمین در کشاورزی و غذا
علی‌رضا کرباسی
سفرهای هنری کسینجر به چین
هنری کسینجر
جنگ های ارزی
جیمز ریکاردز
چین چگونه سرمایه‌داری شد؟
رونالد کوز
بیماری هلندی در اقتصاد ایران
رضا منوچهری
مارگارت تاچر، بانوی آهنین: زنی که چهره‌ی تاریخ را دگرگون کرد
جان بلاندل
انتخاب عمومی تحلیل اقتصادی قواعد بازی اجتماعی از دیکتاتوری تا دموکراسی (جلد اول)
دنیس سی مولر
تاملی در مدرنیته ایرانی: بحثی در باره گفتمان‌های روشنفکری و سیاستِ مدرنیزاسیون در ایران
علی میرسپاسی
ملکم خان
حسن قاضی‌مرادی
بهره‌وری صنعت ایران
مسعود نیلی
Economist
۱۳۹۸/۰۹/۳۰

کتابی عالی و روشنگرانه با تحلیل هایی جالب که متاسفانه در زمان خودش مورد توجه مسئولان رده بالای حکومت قرار نگرفتند

قاف
۱۴۰۱/۰۵/۱۹

تحلیلهای کتاب متعلق به قبل از توافق هسته ایست و در عمل اشتباه از آب درآمد.

کاربر ۲۸۹۲۳۶۵
۱۴۰۱/۰۵/۱۵

راستش من کل کتاب و نخوندم. یکم خیلی طولش داده، یعنی حرفهای تکراری زیاد زده شده. با این وجود کتاب خوبیه. با وجود اینکه با بعضی جاهایش موافق نیستم ولی خواندنش پیشنهاد میشه زیاد.

امیررضا مزیدابادی فراهانی
۱۴۰۳/۰۱/۱۷

تفکرات فانتزی و گوگولی به غرب را در این کتاب میتوانید بیابید نویسنده غرب را یک ارباب ده میداند و ما را رعیت پرخاشگر که تسلیم شدن به نفعمان است در حالیکه واقعیت این نیست و این حاصل تفکر خودتحقیرانه اصلاحات

- بیشتر
oset pro
۱۴۰۲/۰۹/۱۶

نقشه راه جناح غرب پرست در طی سال های اخیر که نقطه به نقطه اجرا شد اما هیچ نتیجه ای نداد

در انقلاب، «احساس» و «هیجان» بر «عقل» غلبه دارد (ویژگی عقلانیت خواری انقلاب)؛ در انقلاب، «سرعت» بر «تدریج» برتری دارد؛ در انقلاب، «عمل» بر «اندیشه» مقدم است؛ در انقلاب، «انتخاب هدف» بر «انتخاب وسیله» سایه می‌افکند؛ در انقلاب، «حرکت‌های سلبی» مقدس‌تر از «حرکت‌های ایجابی» اند؛ در انقلاب، آنانی که هستند برای کسانی که نیستند تصمیم می‌گیرند؛ در انقلاب، فرصت تحلیل «هزینه ـ فایده» اقدامات وجود ندارد؛ در انقلاب «عضله» ها بیش از «مغز» فعالیت می‌کنند؛ در انقلاب، نسل‌هایی که هنوز نیامده‌اند باید پیشاپیش هزینه تصمیمات گذشتگان را بپردازند؛ در انقلاب، «عاشقان امروز» برای «عاقلان فردا» تصمیم می‌گیرند؛ و در یک کلام، در انقلاب «آنچه نمی‌خواهیم» بیش از «آنچه می‌خواهیم» رخ می‌دهد.
ناصر جباری
«چرا دیگر نباید انقلاب کرد؟» و این‌که چرا در قرن بیست ویکم اصولاً انقلاب موضوعیت ندارد و اگر انقلابی رخ دهد جز هزینه‌افزایی ثمری نخواهد داشت. از این بحث نتیجه گرفته می‌شود که در شرایط کنونی کشور، هر کس یا گروهی ـ درون نظام یا بیرون نظام ـ که شرایط را به سمتی ببرد که به انقلاب یا درهمریزی مجددی در ایران بینجامد،
ناصر جباری
به طور خلاصه امروز «نظریه بازیها» می‌گوید بخش بزرگی از تعاملات جهانی نوعی بازی متقابل است. یعنی امروز در تعاملات جهانی، هر یک از طرفین نخست استراتژی خود را می‌چیند و سپس در چارچوب آن استراتژی به کنش‌ها یا واکنش‌های رقیب پاسخ می‌دهد. و آنگاه برنده کسی است که هم استراتژی خود را دقیق و درست انتخاب کرده باشد، هم حرکت‌های رقیب را خوب پیش‌بینی کرده باشد و هم واکنش مناسب به کنش‌های رقیب بدهد.
ناصر جباری
بنابراین حاکمی که هم صاحب نظریه است و هم صاحب قدرت، برای یک جامعه همچون سم قاتل است. به همین علت است که در تجربه حکومتی کشورهای توسعه یافته هیچگاه دیده نشده است که یک دانشمند صاحب اندیشه، نظریه یا مکتب مستقل، به حکومت رسیده باشد. هم لنین و هم استالین ـ و البته بعدی‌ها نیز تا حدودی ـ صاحبان نظریه سیاسی و دارای تالیفات فراوان در این زمینه بودند. بنابراین آنان با اعتقاد راسخ به دیدگاههای خودشان به صورت یکه تازانه جامعه را اداره می‌کردند. و به همین علت راه هرگونه نقد واصلاح بر جامعه بسته شده بود.
مهدی
از این گذشته بسیاری از کشورهایی که توسعه و استفاده از فناوری هسته ای تولید برق را چندین دهه پیشتر از ما آغاز کرده‌اند، هنوز نتوانسته‌اند سهم در خوری از برق خود را از انرژی هسته‌ای تولید کنند
مهدی
حتی برقراری ارتباطی میان خودکشی یک کارگر و خودکشی متعارف یکی از ما (آدم‌های طبقه متوسط یا مرفه) می‌تواند نوعی از بدفهمی رایج و البته عامدانه برای شانه خالی کردن از بار مسوولیت باشد. نه. خودکشی این کارگران از روی انفعال و شاید ملال نیست. آنها تا جایی که مرز انسان بودنشان مخدوش نشود، هرگز تصمیم به چنین اقدامی نمی‌گیرند.»
مهدی
در انقلاب اسلامی ما با وضعیت انقلاب «بدنه در برابر رأس» روبه‌رو بودیم. به همین علت در عین وقوع انقلاب، بی قانونی، خشونت، جنگ داخلی و جنگ‌های قومی یا عقیدتی در نگرفت. اما اکنون جامعه ما دو قطبی ـ و شاید چند قطبی ـ شده است. اگر انقلابی رخ دهد، «انقلاب بدنه در برابر بدنه» خواهد بود و در این صورت احتمال سوق‌یافتن به سوی جنگ داخلی بسیار شدید است. باز باید گفت که انقلاب اسلامی انقلابی بود با رهبری واحد، ارزشهای واحد و هدف تعریف شده، اما اگر در شرایط کنونی، جامعه ما به سوی بی‌ثباتی و انقلاب برود، انقلابی خواهد بود بدون رهبری واحد، با ارزشهای متفرق و بدون هدف تعریف‌شده، و به همین علت از آن چیزی جز ویرانی برجای نخواهد ماند.
ناصر جباری
حتی در مستبدانه‌ترین حکومت‌ها نیز. چرا که تحول عالم واقع آنچنان سریع است که هیچ سیستمی نمی‌تواند در «تعادل ایستا» دوام بیاورد و حتماٌ باید به سوی یک «تعادل پویا» برود تا بتواند دوام بیاورد. اصولاً از دیدگاه نظریه سیستم، تعادل ایستا زمانی پایدار می‌ماند که محیط سیستم نیز پایدار بماند (مگر در سیستم‌های مطلقاً بسته). از آن جا که حکومت‌های غیر مردمسالار، فقط می‌توانند به تعادل ایستا برسند، و تعادل ایستا نیز در برابر محیط متحول قابل دوام نیست، بنابراین تمامی سیستم‌های سیاسی نهایتا مجبورند یا خود را با تحول شرایط متحول کنند ـ در واقع به سوی تعادل پویا بروند ـ و یا این که اضمحلال یا انهدام را تجربه کنند.
ناصر جباری
در فصل نهم توضیح داده ایم که چگونه غرب نوعی بازی «خودآچمزی» را با ایران دنبال می‌کند. غرب ظاهراً خود را ناتوان از کنترل ایران برای توقف غنی سازی نشان می‌دهد ولی باطناً به گونه ای رفتار می‌کند که ایران مسئله غنی‌سازی را به صورت «کج‌دار و مریز» دنبال کند. نشان داده شده است که بازی ایران و غرب اکنون در وضعیت «تعادل ناش» قرار دارد و این بهترین وضعیت برای غرب است
ناصر جباری
متفکرین سیاسی همواره اقتدار را ملت‌ها به سه منبع قدرت پیوند داده‌اند: دانش (قدرت خاکستری)، ثروت (قدرت زرد) و زور یا نیروی نظامی (قدرت سرخ). معقول نیست که به منظور افزایش یکی از مولفه‌های قدرت، مولفه‌های دیگر را نابود کنیم. اگر جنگ سیاسی یا نظامی ـ با فرض داشتن قدرت برای پیروزی ـ به سقوط قدرت اقتصادی یا علمی بینجامد، ما داریم به هزینه سایر منابع قدرت یک قدرت را افزایش می‌دهیم. و نتیجه عملی این روش، کاهش اقتدار است. چرا که تداوم تاریخی اقتدار مستلزم «تناسب در کسب و کاربرد منابع قدرت» است. مثلاً روسیه از نظر منابع اقتدار نظامی ـ مثلاً بمب اتمی ـ پیشرفته است اما چون سایر منابع اقتدار را به حد کافی فراهم نکرده است با فشار اندکی از سوی غرب مجبور می‌شود از مواضعش کوتاه بیاید.
ناصر جباری
بنابراین در دوره ای که جامعه ای در حال رشد سریع است، کاهش ساعات کار می‌تواند نشانه ای از افزایش رفاه باشد اما تداوم این وضعیت در بلند مدت می‌تواند به یک عارضه سیستمی تبدیل شود. در اوایل قرن هجدهم (دهه ۱۷۰۰) در کشورهای غربی متوسط ساعات کاری در هفته حدود ۷۲ ساعت بوده است. در میانه قرن نوزدهم این رقم به ۶۹.۸ ساعت و در اواخر قرن بیستم (دهه ۱۹۹۰) به ۴۰ ساعت و اکنون (سال ۲۰۰۵) به ۳۰ ساعت در هفته کاهش یافته است. ظاهر این تحول، مثبت است و به معنی افزایش رفاه خانوارها است اما عوارض بلندمدت آن منجر به بی‌تحرکی یا کهولت سیستمی می‌شود (مثلاً به صورت بالا رفتن BMI جمعیت) که ظاهراً اکنون غرب به این وضعیت رسیده است.
مهدی
توجیه آمریکا در حمله به عراق دو چیز بود. یکی این‌که اکنون پس از سقوط طالبان در افغانستان، عراق مأمن طالبان و منبع بی ثباتی در جهان شده است و دیگر این که رژیم صدام در صدد دست یابی به سلاحهای اتمی است.
هادی
اکنون رگ حیات تمدن غرب ـ یعنی جریان انرژی ـ از خلیج فارس و خاورمیانه می‌گذرد. و یک بحران یا جنگ فراگیر در منطقه ـ که فقط چند ماه جریان نفت را قطع کند یا کاهش دهد ـ می‌تواند به نابودی سرمایه‌های حاصل از رشد اقتصادی که غرب در طول چنددهه اندوخته است، بینجامد.
هادی
گرچه درآمد ملی آمریکا بسیار بالا است اما هزینه‌های مربوط به تولید آلودگی، تبلیغات سیگار، تصادفات بزرگراهها، تولید قفل‌های پیشرفته، نگهداری زندانیان، قطع درختان جنگلی، ساختن بمب‌های ناپالم و اتمی و هزاران قلم دیگر از این گونه کالاها جزء درآمد ملی محاسبه می‌شود. گرچه برای تولید این‌گونه کالاها هزینه شده است و ارزش آنها نیز در تولید ملی وارد شده است اما تولید این کالاها چیزی برخوشبختی ما نمی‌افزاید. درآمد کشورما از شادیهای کودکان ما و از خوشبختی خانواده‌های ما و از امنیت ما و از دلپذیری شعر ما و از عشق ما و از تعهد ما نشانی نمی‌دهد. درآمد ملی همه چیز را اندازه می‌گیرد مگر آنچه برای زیستنی انسانوار دارای ارزش است.
هادی
چرا که ما در بازی ای وارد شده‌ایم که میدانش را و قواعدش را غربی‌ها طراحی کرده‌اند. و البته توضیح داده‌ام که این طراحی نه بر پایه «تئوری توطئه»، بلکه بر پایه «نظریه بازیها» انجام گرفته است (فصل هشتم). به کمک «نظریه بازیها» توضیح داده‌ام که غرب دست به نوعی بازی «خودآچمزی» با ایران زده است تا از حرکت‌های رقیب (ایران) به نفع منافع تاریخی خویش بهره ببرد و تلاش می‌کند تا با تداوم مناقشه اتمی با ایران، منافع سیاسی اقتصادی خود را ـ البته به هزینه جهان اسلام ـ به حداکثر برساند.
ناصر جباری
بنابراین برای تحلیل علت حمله آمریکا به عراق، هم نظریه «صدور دموکراسی» و هم «نظریه غارت»، منطقی به نظر نمی‌رسد. اما اگر دقت کنیم ناامنی درخلیج فارس، توسط هرکشوری که رخ دهد، موجب تلاطم بازار نفت می‌شود و این بی‌ثباتی‌ها برای اقتصاد غرب بسیار پرهزینه است. مثلاً اگر به علت بی ثباتی و ابهام در بازار نفت، رشد اقتصاد غرب تنها یک درصد کاهش یابد این به مفهوم کاهش ۳۵۰ میلیارد دلاری در تولید کشورهای غربی است. و رژیم صدام مهم ترین عامل بی ثباتی در سه دهه اخیر در خلیج فارس بوده است. بر این اساس تداوم رژیم صدام دیگر برای غرب قابل تحمل نبود چرا که منشأ بی‌ثباتی‌هایی بود که در چارچوب سیاست‌های غرب برای مدیریت انرژی و تضمین عرضه نفت نمی‌گنجید (البته در این کتاب به دلایل دیگر حمله به عراق نیز خواهیم پرداخت).
مهدی
استهلاک در نظام شوروی بسیار بالا بود. اعدامها، تبعیدها، و فرستادن میلیونها شهروند غیر خودی به زندانها و اردوگاههای کار اجباری در سیبری و جزیره‌ها، همگی نوعی خودزنی سیستم بودند. و ناشی از خود حق پندای (یا همان فیلسوفشاهی) مقامات. بدین ترتیب نظام شوروی پی‌درپی نیروهای انسانی خود را که معمولا جزء نخبگان و نیروهای خلاق بودند از بدنه فعال و موثر خود جدا می‌کرد. طبیعی است جایگزینی این نیروها بسیار پرهزینه بود. در این زمینه مثالهای واقعی فراوانی را می‌توان از کتاب «مجمع الجزایر گولاگ» نوشته سولژنیتسین به دست داد. سولژنیتسین ـ این مشهورترین زندانی عصر شوروی ـ در کتابش از دوره‌ها، سازوکارها و موجهای پی درپی در رسنده ای سخن می‌گوید که برای تبدیل شهروندان شوروی به زندانیان یا قربانیان سیستم به کار می‌افتاد.
مهدی
آنچه تاکنون در ایران رخ داده است، غفلت از ـ و گاهی حمله به ـ جهانی‌شدن بوده است. و بدتر آن که جهانی شدن را پدیده‌ای آمریکایی و یا مطلوب آمریکا نگریسته‌ایم و به همین علت، برخورد سنجیده و روشنی با آن نداشته‌ایم. از هنگامی که درخواست خود را به سازمان تجارت جهانی دادیم (و ظاهراً محرمانه، یعنی حتی از مردم خویش واهمه داشته‌ایم که بگوییم می‌خواهیم به عضویت سازمان تجارت جهانی درآییم، و ببین تبلیغات خودمان با خودمان چه می‌کند!)، بیش از ده سال طول کشید تا ـ پس از ۲۰ بار رای منفی آمریکا به درخواست ما ـ آن سازمان بپذیرد که درخواست ما را بررسی کند (توجه کنیم نه این که عضویت ما را بپذیرد بلکه فقط در خواستمان را برای بررسی تحویل بگیرد!
مهدی
در فصل نهم توضیح داده ایم که چگونه غرب نوعی بازی «خودآچمزی» را با ایران دنبال می‌کند. غرب ظاهراً خود را ناتوان از کنترل ایران برای توقف غنی سازی نشان می‌دهد ولی باطناً به گونه ای رفتار می‌کند که ایران مسئله غنی‌سازی را به صورت «کج‌دار و مریز» دنبال کند.
مهدی
طبق برآوردهای سیا، مخارج نظامی شوروی در دهه هشتاد میلادی حدود ۱۷ درصد درآمد مل اش را به خود اختصاص می‌داده است. درحالی‌که در همان زمان (اواخر دهه هشتاد) آمریکا تنها حدود ۶ درصد درآمد ملی اش را به مخارج نظامی و دفاعی اختصاص می‌داد. از نظر مقدار مطلق در سال ۱۹۸۹ شوروی با جمعیت ۲۹۱ میلیون نفر تولید ناخالص داخلی‌اش حدود ۲۶۶۰ میلیارد بوده دلار است که بیش از ۴۵۰ میلیارد دلار آن را صرف مخارج نظامی می‌کرده است. در حالی‌که آمریکا در همان زمان با جمعیت ۲۵۰ میلیون نفر (۸۶ درصد جمعیت شوروی) و با تولید ناخالصی معادل ۵۲۳۳ میلیارد دلار (نزدیک به دو برابر شوروی) مخارج نظامی‌اش تنها ۳۱۴ میلیارد دلار بوده است.
کاربر ۲۷۳۹۴۹۷

حجم

۳٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۶۶۵ صفحه

حجم

۳٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۶۶۵ صفحه

قیمت:
۹۸,۰۰۰
۷۸,۴۰۰
۲۰%
تومان