بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب اقتصاد سیاسی مناقشه‌ی اتمی ایران | طاقچه
تصویر جلد کتاب اقتصاد سیاسی مناقشه‌ی اتمی ایران

بریده‌هایی از کتاب اقتصاد سیاسی مناقشه‌ی اتمی ایران

نویسنده:محسن رنانی
امتیاز:
۳.۵از ۱۹ رأی
۳٫۵
(۱۹)
حتی برقراری ارتباطی میان خودکشی یک کارگر و خودکشی متعارف یکی از ما (آدم‌های طبقه متوسط یا مرفه) می‌تواند نوعی از بدفهمی رایج و البته عامدانه برای شانه خالی کردن از بار مسوولیت باشد. نه. خودکشی این کارگران از روی انفعال و شاید ملال نیست. آنها تا جایی که مرز انسان بودنشان مخدوش نشود، هرگز تصمیم به چنین اقدامی نمی‌گیرند.»
مهدی
از این گذشته بسیاری از کشورهایی که توسعه و استفاده از فناوری هسته ای تولید برق را چندین دهه پیشتر از ما آغاز کرده‌اند، هنوز نتوانسته‌اند سهم در خوری از برق خود را از انرژی هسته‌ای تولید کنند
مهدی
بنابراین حاکمی که هم صاحب نظریه است و هم صاحب قدرت، برای یک جامعه همچون سم قاتل است. به همین علت است که در تجربه حکومتی کشورهای توسعه یافته هیچگاه دیده نشده است که یک دانشمند صاحب اندیشه، نظریه یا مکتب مستقل، به حکومت رسیده باشد. هم لنین و هم استالین ـ و البته بعدی‌ها نیز تا حدودی ـ صاحبان نظریه سیاسی و دارای تالیفات فراوان در این زمینه بودند. بنابراین آنان با اعتقاد راسخ به دیدگاههای خودشان به صورت یکه تازانه جامعه را اداره می‌کردند. و به همین علت راه هرگونه نقد واصلاح بر جامعه بسته شده بود.
مهدی
به طور خلاصه امروز «نظریه بازیها» می‌گوید بخش بزرگی از تعاملات جهانی نوعی بازی متقابل است. یعنی امروز در تعاملات جهانی، هر یک از طرفین نخست استراتژی خود را می‌چیند و سپس در چارچوب آن استراتژی به کنش‌ها یا واکنش‌های رقیب پاسخ می‌دهد. و آنگاه برنده کسی است که هم استراتژی خود را دقیق و درست انتخاب کرده باشد، هم حرکت‌های رقیب را خوب پیش‌بینی کرده باشد و هم واکنش مناسب به کنش‌های رقیب بدهد.
ناصر جباری
«چرا دیگر نباید انقلاب کرد؟» و این‌که چرا در قرن بیست ویکم اصولاً انقلاب موضوعیت ندارد و اگر انقلابی رخ دهد جز هزینه‌افزایی ثمری نخواهد داشت. از این بحث نتیجه گرفته می‌شود که در شرایط کنونی کشور، هر کس یا گروهی ـ درون نظام یا بیرون نظام ـ که شرایط را به سمتی ببرد که به انقلاب یا درهمریزی مجددی در ایران بینجامد،
ناصر جباری
در انقلاب، «احساس» و «هیجان» بر «عقل» غلبه دارد (ویژگی عقلانیت خواری انقلاب)؛ در انقلاب، «سرعت» بر «تدریج» برتری دارد؛ در انقلاب، «عمل» بر «اندیشه» مقدم است؛ در انقلاب، «انتخاب هدف» بر «انتخاب وسیله» سایه می‌افکند؛ در انقلاب، «حرکت‌های سلبی» مقدس‌تر از «حرکت‌های ایجابی» اند؛ در انقلاب، آنانی که هستند برای کسانی که نیستند تصمیم می‌گیرند؛ در انقلاب، فرصت تحلیل «هزینه ـ فایده» اقدامات وجود ندارد؛ در انقلاب «عضله» ها بیش از «مغز» فعالیت می‌کنند؛ در انقلاب، نسل‌هایی که هنوز نیامده‌اند باید پیشاپیش هزینه تصمیمات گذشتگان را بپردازند؛ در انقلاب، «عاشقان امروز» برای «عاقلان فردا» تصمیم می‌گیرند؛ و در یک کلام، در انقلاب «آنچه نمی‌خواهیم» بیش از «آنچه می‌خواهیم» رخ می‌دهد.
ناصر جباری
طبق برآوردهای سیا، مخارج نظامی شوروی در دهه هشتاد میلادی حدود ۱۷ درصد درآمد مل اش را به خود اختصاص می‌داده است. درحالی‌که در همان زمان (اواخر دهه هشتاد) آمریکا تنها حدود ۶ درصد درآمد ملی اش را به مخارج نظامی و دفاعی اختصاص می‌داد. از نظر مقدار مطلق در سال ۱۹۸۹ شوروی با جمعیت ۲۹۱ میلیون نفر تولید ناخالص داخلی‌اش حدود ۲۶۶۰ میلیارد بوده دلار است که بیش از ۴۵۰ میلیارد دلار آن را صرف مخارج نظامی می‌کرده است. در حالی‌که آمریکا در همان زمان با جمعیت ۲۵۰ میلیون نفر (۸۶ درصد جمعیت شوروی) و با تولید ناخالصی معادل ۵۲۳۳ میلیارد دلار (نزدیک به دو برابر شوروی) مخارج نظامی‌اش تنها ۳۱۴ میلیارد دلار بوده است.
کاربر ۲۷۳۹۴۹۷
در فصل نهم توضیح داده ایم که چگونه غرب نوعی بازی «خودآچمزی» را با ایران دنبال می‌کند. غرب ظاهراً خود را ناتوان از کنترل ایران برای توقف غنی سازی نشان می‌دهد ولی باطناً به گونه ای رفتار می‌کند که ایران مسئله غنی‌سازی را به صورت «کج‌دار و مریز» دنبال کند.
مهدی
آنچه تاکنون در ایران رخ داده است، غفلت از ـ و گاهی حمله به ـ جهانی‌شدن بوده است. و بدتر آن که جهانی شدن را پدیده‌ای آمریکایی و یا مطلوب آمریکا نگریسته‌ایم و به همین علت، برخورد سنجیده و روشنی با آن نداشته‌ایم. از هنگامی که درخواست خود را به سازمان تجارت جهانی دادیم (و ظاهراً محرمانه، یعنی حتی از مردم خویش واهمه داشته‌ایم که بگوییم می‌خواهیم به عضویت سازمان تجارت جهانی درآییم، و ببین تبلیغات خودمان با خودمان چه می‌کند!)، بیش از ده سال طول کشید تا ـ پس از ۲۰ بار رای منفی آمریکا به درخواست ما ـ آن سازمان بپذیرد که درخواست ما را بررسی کند (توجه کنیم نه این که عضویت ما را بپذیرد بلکه فقط در خواستمان را برای بررسی تحویل بگیرد!
مهدی
استهلاک در نظام شوروی بسیار بالا بود. اعدامها، تبعیدها، و فرستادن میلیونها شهروند غیر خودی به زندانها و اردوگاههای کار اجباری در سیبری و جزیره‌ها، همگی نوعی خودزنی سیستم بودند. و ناشی از خود حق پندای (یا همان فیلسوفشاهی) مقامات. بدین ترتیب نظام شوروی پی‌درپی نیروهای انسانی خود را که معمولا جزء نخبگان و نیروهای خلاق بودند از بدنه فعال و موثر خود جدا می‌کرد. طبیعی است جایگزینی این نیروها بسیار پرهزینه بود. در این زمینه مثالهای واقعی فراوانی را می‌توان از کتاب «مجمع الجزایر گولاگ» نوشته سولژنیتسین به دست داد. سولژنیتسین ـ این مشهورترین زندانی عصر شوروی ـ در کتابش از دوره‌ها، سازوکارها و موجهای پی درپی در رسنده ای سخن می‌گوید که برای تبدیل شهروندان شوروی به زندانیان یا قربانیان سیستم به کار می‌افتاد.
مهدی
بنابراین برای تحلیل علت حمله آمریکا به عراق، هم نظریه «صدور دموکراسی» و هم «نظریه غارت»، منطقی به نظر نمی‌رسد. اما اگر دقت کنیم ناامنی درخلیج فارس، توسط هرکشوری که رخ دهد، موجب تلاطم بازار نفت می‌شود و این بی‌ثباتی‌ها برای اقتصاد غرب بسیار پرهزینه است. مثلاً اگر به علت بی ثباتی و ابهام در بازار نفت، رشد اقتصاد غرب تنها یک درصد کاهش یابد این به مفهوم کاهش ۳۵۰ میلیارد دلاری در تولید کشورهای غربی است. و رژیم صدام مهم ترین عامل بی ثباتی در سه دهه اخیر در خلیج فارس بوده است. بر این اساس تداوم رژیم صدام دیگر برای غرب قابل تحمل نبود چرا که منشأ بی‌ثباتی‌هایی بود که در چارچوب سیاست‌های غرب برای مدیریت انرژی و تضمین عرضه نفت نمی‌گنجید (البته در این کتاب به دلایل دیگر حمله به عراق نیز خواهیم پرداخت).
مهدی
چرا که ما در بازی ای وارد شده‌ایم که میدانش را و قواعدش را غربی‌ها طراحی کرده‌اند. و البته توضیح داده‌ام که این طراحی نه بر پایه «تئوری توطئه»، بلکه بر پایه «نظریه بازیها» انجام گرفته است (فصل هشتم). به کمک «نظریه بازیها» توضیح داده‌ام که غرب دست به نوعی بازی «خودآچمزی» با ایران زده است تا از حرکت‌های رقیب (ایران) به نفع منافع تاریخی خویش بهره ببرد و تلاش می‌کند تا با تداوم مناقشه اتمی با ایران، منافع سیاسی اقتصادی خود را ـ البته به هزینه جهان اسلام ـ به حداکثر برساند.
ناصر جباری
گرچه درآمد ملی آمریکا بسیار بالا است اما هزینه‌های مربوط به تولید آلودگی، تبلیغات سیگار، تصادفات بزرگراهها، تولید قفل‌های پیشرفته، نگهداری زندانیان، قطع درختان جنگلی، ساختن بمب‌های ناپالم و اتمی و هزاران قلم دیگر از این گونه کالاها جزء درآمد ملی محاسبه می‌شود. گرچه برای تولید این‌گونه کالاها هزینه شده است و ارزش آنها نیز در تولید ملی وارد شده است اما تولید این کالاها چیزی برخوشبختی ما نمی‌افزاید. درآمد کشورما از شادیهای کودکان ما و از خوشبختی خانواده‌های ما و از امنیت ما و از دلپذیری شعر ما و از عشق ما و از تعهد ما نشانی نمی‌دهد. درآمد ملی همه چیز را اندازه می‌گیرد مگر آنچه برای زیستنی انسانوار دارای ارزش است.
هادی
اکنون رگ حیات تمدن غرب ـ یعنی جریان انرژی ـ از خلیج فارس و خاورمیانه می‌گذرد. و یک بحران یا جنگ فراگیر در منطقه ـ که فقط چند ماه جریان نفت را قطع کند یا کاهش دهد ـ می‌تواند به نابودی سرمایه‌های حاصل از رشد اقتصادی که غرب در طول چنددهه اندوخته است، بینجامد.
هادی
توجیه آمریکا در حمله به عراق دو چیز بود. یکی این‌که اکنون پس از سقوط طالبان در افغانستان، عراق مأمن طالبان و منبع بی ثباتی در جهان شده است و دیگر این که رژیم صدام در صدد دست یابی به سلاحهای اتمی است.
هادی
بنابراین در دوره ای که جامعه ای در حال رشد سریع است، کاهش ساعات کار می‌تواند نشانه ای از افزایش رفاه باشد اما تداوم این وضعیت در بلند مدت می‌تواند به یک عارضه سیستمی تبدیل شود. در اوایل قرن هجدهم (دهه ۱۷۰۰) در کشورهای غربی متوسط ساعات کاری در هفته حدود ۷۲ ساعت بوده است. در میانه قرن نوزدهم این رقم به ۶۹.۸ ساعت و در اواخر قرن بیستم (دهه ۱۹۹۰) به ۴۰ ساعت و اکنون (سال ۲۰۰۵) به ۳۰ ساعت در هفته کاهش یافته است. ظاهر این تحول، مثبت است و به معنی افزایش رفاه خانوارها است اما عوارض بلندمدت آن منجر به بی‌تحرکی یا کهولت سیستمی می‌شود (مثلاً به صورت بالا رفتن BMI جمعیت) که ظاهراً اکنون غرب به این وضعیت رسیده است.
مهدی
متفکرین سیاسی همواره اقتدار را ملت‌ها به سه منبع قدرت پیوند داده‌اند: دانش (قدرت خاکستری)، ثروت (قدرت زرد) و زور یا نیروی نظامی (قدرت سرخ). معقول نیست که به منظور افزایش یکی از مولفه‌های قدرت، مولفه‌های دیگر را نابود کنیم. اگر جنگ سیاسی یا نظامی ـ با فرض داشتن قدرت برای پیروزی ـ به سقوط قدرت اقتصادی یا علمی بینجامد، ما داریم به هزینه سایر منابع قدرت یک قدرت را افزایش می‌دهیم. و نتیجه عملی این روش، کاهش اقتدار است. چرا که تداوم تاریخی اقتدار مستلزم «تناسب در کسب و کاربرد منابع قدرت» است. مثلاً روسیه از نظر منابع اقتدار نظامی ـ مثلاً بمب اتمی ـ پیشرفته است اما چون سایر منابع اقتدار را به حد کافی فراهم نکرده است با فشار اندکی از سوی غرب مجبور می‌شود از مواضعش کوتاه بیاید.
ناصر جباری
در فصل نهم توضیح داده ایم که چگونه غرب نوعی بازی «خودآچمزی» را با ایران دنبال می‌کند. غرب ظاهراً خود را ناتوان از کنترل ایران برای توقف غنی سازی نشان می‌دهد ولی باطناً به گونه ای رفتار می‌کند که ایران مسئله غنی‌سازی را به صورت «کج‌دار و مریز» دنبال کند. نشان داده شده است که بازی ایران و غرب اکنون در وضعیت «تعادل ناش» قرار دارد و این بهترین وضعیت برای غرب است
ناصر جباری
حتی در مستبدانه‌ترین حکومت‌ها نیز. چرا که تحول عالم واقع آنچنان سریع است که هیچ سیستمی نمی‌تواند در «تعادل ایستا» دوام بیاورد و حتماٌ باید به سوی یک «تعادل پویا» برود تا بتواند دوام بیاورد. اصولاً از دیدگاه نظریه سیستم، تعادل ایستا زمانی پایدار می‌ماند که محیط سیستم نیز پایدار بماند (مگر در سیستم‌های مطلقاً بسته). از آن جا که حکومت‌های غیر مردمسالار، فقط می‌توانند به تعادل ایستا برسند، و تعادل ایستا نیز در برابر محیط متحول قابل دوام نیست، بنابراین تمامی سیستم‌های سیاسی نهایتا مجبورند یا خود را با تحول شرایط متحول کنند ـ در واقع به سوی تعادل پویا بروند ـ و یا این که اضمحلال یا انهدام را تجربه کنند.
ناصر جباری
در انقلاب اسلامی ما با وضعیت انقلاب «بدنه در برابر رأس» روبه‌رو بودیم. به همین علت در عین وقوع انقلاب، بی قانونی، خشونت، جنگ داخلی و جنگ‌های قومی یا عقیدتی در نگرفت. اما اکنون جامعه ما دو قطبی ـ و شاید چند قطبی ـ شده است. اگر انقلابی رخ دهد، «انقلاب بدنه در برابر بدنه» خواهد بود و در این صورت احتمال سوق‌یافتن به سوی جنگ داخلی بسیار شدید است. باز باید گفت که انقلاب اسلامی انقلابی بود با رهبری واحد، ارزشهای واحد و هدف تعریف شده، اما اگر در شرایط کنونی، جامعه ما به سوی بی‌ثباتی و انقلاب برود، انقلابی خواهد بود بدون رهبری واحد، با ارزشهای متفرق و بدون هدف تعریف‌شده، و به همین علت از آن چیزی جز ویرانی برجای نخواهد ماند.
ناصر جباری
خاورمیانه به زودی وارد مرحله جنگ‌های فرسایشی و مخرب خواهد شد. کاهش درآمدهای نفتی، گسترش فقر و شکاف طبقاتی همراه با مداخله قدرت‌های بزرگ در خاورمیانه،‌ به زودی آن را وارد سلسله جنگ‌های درازدامنه‌ای خواهد کرد که من آن را «جنگ خداحافظی» نام نهاده‌ام. در واقع به نفع تمدن غرب است که قطب فرهنگی و اقتصادی جهان اسلام (خاورمیانه) به یک «سرزمین سوخته» تبدیل شود.
afshinmehrabi

حجم

۳٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۶۶۵ صفحه

حجم

۳٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۶۶۵ صفحه

قیمت:
۹۸,۰۰۰
تومان