کتاب اوه چه رفاقتی!
معرفی کتاب اوه چه رفاقتی!
کاظم سلطانی مجموعه داستانی را با الهام از قصههای کلیله و دمنه به رشته تحریر درآورده که با نام اوه چه رفاقتی منتشر شده است.
درباره کتاب اوه چه رفاقتی
کاظم سلطانی در نگارش کتاب اوه چه رفاقتی، از گنجینههای ادبی ایران بهره گرفته و داستانهایی را براساس حکایتها و افسانههای کلیله و دمنه، روایت کرده است. البته باید خاطرنشان ساخت از ذوق خود نیز در نقل این حکایتها استفاده کرده است. خوشبختانه محتوای حکایات و پیامهای عبرت آموزشان در طول داستانها حفظ شدهاند. امید میرود قلم روان این نویسنده تاثیر بسزایی بر افزایش شناخت مردم از داستانهای اسطورهای زبان فارسی داشته باشد.
خواندن کتاب اوه چه رفاقتی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعه کتاب اوه چه رفاقتی را به همه علاقمندان ادبیات فارسی به ویژه برای نوجوانان، پیشنهاد میکنیم.
جملاتی از کتاب اوه چه رفاقتی
درخت بلوط کهنسال نه از بادی که می وزید نه از سوز سرمایی که پیش آهنگ زمستان بود واهمه داشت. آنقدر تنومند و پر شاخ و برگ بود که می توانست جای امنی برای پرندگان باشد اما سرما، این بار بسیار سوزنده تر و جان گدازتر از هر سال بود به همین دلیل پرندگان بی آشیان به نقاط دیگری رفتند و تنها آنانی که لانه خوب ساخته بودند باقی ماندند.
یک کلاغ که در بلندترین شاخه لانه داشت و یک مرغک سفید که در شاخه های میانه ای برای خود آشیانه ساخته بود. از جانب کوهی که دورتر از درخت بلوط قرار داشت، باد سردی که می وزید شدت می گرفت اما بلوط تناور در برابر آن باد فقط به آرامی تکان می خورد.
مرغک سفید در لانه بزرگ و نیمه تاریک خود در حالی که سرش را درون بال خود فرو برده بود، خواب های شیرینی می دید چون گهگاهی از میان منقار سرخ و کوچک خود صدایی بیرون می داد. او لانه اش را خیلی دوست داشت و آنجا را برای خود همچون بهشت می دانست. هر وقت خورشید طلوع می کرد، نور آن بر لانه اش می تابید و او را بیدار می ساخت، برمی خاست و از لانه خود در آسمان به پرواز در می آمد و فریاد می زد: زنده بودن چقدر خوب و هیجان انگیز است.
برای مطالعهی جملههای بیشتری از کتاب اوه چه رفاقتی، بخش نمونه کتاب را رایگان دانلود کنید
حجم
۸۶۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
حجم
۸۶۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه