کتاب سنگ‌ها همچنان خواهند چرخید

کتاب سنگ‌ها همچنان خواهند چرخید شامل سه داستان به قلم کاظم سلطانی است که در فضای روستایی روایت می‌شوند.

درباره کتاب سنگ‌ها همچنان خواهند چرخید

کاظم سلطانی در کتاب سنگ‌ها همچنان خواهند چرخید، سه داستان نسبتا بلند را روایت می‌کند. هر سه داستان در روستا و در میان مردم روستایی که اغلب به سادگی و صمیمیت شهره هستند، اتفاق می‌افتند. اما مردمان اینجا نیز از خوی اهریمنی دور نیستند و غفلت‌هایی از آن‌ها سر می‌زند و قصه در گیر و دار همین تناقضات ادامه می‌یابد. باید خاطرنشان ساخت سادگی این اثر بر جذابیت آن افزوده است و بدون شک تاثیر بسیار عمیقی بر لوح وجود ما خواهد گذاشت. در کتاب پیش‌رو سه داستان با عنوان‌های پل شکسته، چوپان دهکده و سنگ‌ها همچنان خواهند چرخید؛ نقل می‌شوند.

خواندن کتاب سنگ‌ها همچنان خواهند چرخید را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

مطالعه کتاب سنگ‌ها همچنان خواهند چرخید را به علاقمندان داستان‌های فارسی پیشنهاد می‌کنیم.

جملاتی از کتاب سنگ‌ها همچنان خواهند چرخید

تنه درخت را رها کرد. آب او را از پسر گریانش دور و دورتر ساخت. صدای محمود که گریان او را صدا می زد در صدای رود محو شد. حجم آب بیشتر و بیشتر شد. مرجان به گرداب سنگی رسید. یک دفعه دریافت در دایره ای بزرگ از آب در حال چرخیدن است. دستان خسته اش دیگر قادر نبود در برابر چرخش آب و فشار آن، او را حفظ کند. آب چنان حجم عظیمی داشت که دیدن آن وحشت آور بود چه رسد که آدمی خود در آن توده عظیم چرخان قرار بگیرد. مرجان سعی داشت هر طور شده خود را به کناره گرداب سنگی برساند. تازه اگر هم به آنجا می رسید با آن خستگی چگونه می توانست از آن دیواره بالا رود؟ به هر سو می نگریست و مایوسانه در جستجوی راه نجاتی بود ولی خود را تنها می دید. تنهای تنها.

برای مطالعه‌ی جمله‌های بیشتری از کتاب سنگ‌ها همچنان خواهند چرخید، بخش نمونه کتاب را رایگان دانلود کنید.