دانلود و خرید کتاب از برج‌های روبرو آسمان فشرده قرض می‌گیرم فاطمه سلیمانی
تصویر جلد کتاب از برج‌های روبرو آسمان فشرده قرض می‌گیرم

کتاب از برج‌های روبرو آسمان فشرده قرض می‌گیرم

دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۷از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب از برج‌های روبرو آسمان فشرده قرض می‌گیرم

مثل حرف تازه می‌مانی من زبان شناس خوبی نیستم ناشیانه کشفت می‌کنم و درمجاورت یک جمله‌ی تکراری می‌نشانمت دوستت دارم!... شبیه اشیاء عتیقه که نه! شبیه شگفتی‌های اهرام ثلاثه مومیایی‌ات می‌کنم تا برای همیشه بی‌هیچ تغییری کنارم باشی.
سیّد جواد
۱۳۹۷/۰۴/۲۸

کتاب پنجاه و دوم برنامه مطالعه از طرح کتابخانه همگانی راجع به کتاب نظر خاصی ندارم !!!! دو بیت شعر از نصرت رحمانی می نویسم : حلقه بر در زدم صدا برخاست -کیست ؟ گفتم که شاعر بدنام گفت : امشب که نوبت تو نبود شب

- بیشتر
زمان را گم کرده‌ام آخرین شماره‌ی بی پاسخ را از گوشی‌ام پاک می‌کنم و زل می‌زنم به مجسمه‌ی زنی که در حال گردگیری میدان است.
سیّد جواد
این روزها گوشی‌ام مدام صدا می‌کند پیامهای تبلیغاتی، کلافه کننده‌اند دلم برای زمستان تنگ شده! برای تو و حرفهای نگفته ات!
سیّد جواد
فکرکردن به بوی پیراهنی که مدتهاست درماشین لباسشویی چرخ می‌زند فکر احمقانه‌ای ست
سیّد جواد
چشمهایت را ببند از چشمت که بیفتم دوباره بلند می‌شوم
سیّد جواد
توی آخرین عکس خنده‌هایت بلور بسته‌اند از خنده‌هایت آویزان شده‌ام روی بند رخت و بند رخت پرنده‌های باران خورده را خشک می‌کند گنجشکها دوره‌ات کرده‌اند پیراهنت قسمت گدایی شد که یک روز تو را دزدید و مرا که بلد نبودم ترس را از خودم بگیرم از پیراهنت می‌ترسم از بند رخت و رخت آویزی که تنت کرده‌ای!
سیّد جواد
کافی ست نتابی دقیقه‌ای کافی ست!
سیّد جواد
تابوت پر از استخوانم که تنها گربه‌ها تشییع‌اش میکنند.
سیّد جواد
خانه‌ی تازه‌ای می‌خریم یک چهار ضلعی کوچک با اتاقهای هم شکل و هم‌اندازه که دخترم هر روز در خانه‌های همسایه‌اش لی لی می‌کند خانه‌ی اولش مهمانی می‌دهد خانه‌ی دومش چای می‌خورد و در خانه‌ی آخرش طبق معمول ظرف می‌شوید دوست ندارم به مربع کوچک آنسوی اتاق فکر کنم دوست ندارم صبح شود من از هراس چهار ضلعی‌ها بیزارم به اتاق کارم می‌روم و پیروز مندانه لابه لای متنهای سرگردان دختر به دنیا نیامده‌ام را شیر می‌دهم.
سیّد جواد
لباسها توی ماشین لباسشویی سرگیجه گرفته‌اند
سیّد جواد
گلهای کاغذی را بو می‌کشم می شوم رنگ بوسه‌های پلاسیده روی فنجان لب پریده ته تمام فنجان‌ها نشسته‌ای دست تکان نمی‌دهی و من فکر می‌کنم ته تمام فنجان‌های لب نخورده ته کشیده‌ای هورت می‌کشم.
سیّد جواد
مثل حرف تازه می‌مانی من زبان شناس خوبی نیستم ناشیانه کشفت می‌کنم و درمجاورت یک جمله‌ی تکراری می‌نشانمت دوستت دارم!... شبیه‌اشیاء عتیقه که نه! شبیه شگفتیهای اهرام ثلاثه مومیایی ات می‌کنم تا برای همیشه بی هیچ تغیری کنارم باشی.
سیّد جواد
امروز حکومت نظامیست نیستی! و من به خودم چسبیده‌ام؛ یک انقلابی‌ی شکست خورده می فهمی که؟!
سیّد جواد
من اهلی شده‌ام و شده‌ام مسافر کوچک ستاره‌ای که فتیله‌اش را تو روشن می‌کنی تا از تمام چیزهای آشنا به تو برسم
سیّد جواد

حجم

۲۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

حجم

۲۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

قیمت:
۲,۵۰۰
تومان