دانلود رایگان کتاب ترس را باور کن! مهوش توکل
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب ترس را باور کن!

کتاب ترس را باور کن!

نویسنده:مهوش توکل
انتشارات:انتشارات آرنا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۲از ۹۹ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب ترس را باور کن!

کتاب در مورد مردی چهل ساله به نام شاهین و نگرانی‌ها و ترس‌های پنهان و آشکارش است.
****z****
۱۳۹۸/۰۴/۰۲

جالب نبود درمورد ترس گفته بود ولی به نظرم شخصیت اگر دختر بود بهتر بود یا اون پیرمرده که تو جاده بود اون کی بود آینده رو دیده بود که بهش گفته نره یا فرشته جن یا روح بود به

- بیشتر
عشق یعنی کتاب
۱۳۹۹/۰۴/۱۴

عالی

کاربر ۱۴۱۶۷۲۵
۱۳۹۹/۰۳/۱۷

عالی

سعید جان
۱۳۹۶/۰۵/۱۷

جذاب بود خسته کننده نبود... ولی به نظر من کتاب پر مغز و پر محتوایی نبود به قول یکی از دوستان چیزی به روح آدم اضافه نمی کنه!!!

feri
۱۳۹۷/۰۲/۰۹

داستان جالبی داشت من دوست داشتم

Captain Ali
۱۳۹۶/۰۹/۲۲

وقت گداشتم 110 صفحه ای خوندم بهتره بگم خیلی مذخرفه. مذخرف ترین چیزی ک خوندم. ی چیز گنگ داره توش اصلا معلوم نیس چ اتفاقی داره میفته. اصلا حالم از این داستان های گنگ ک معلوم نیس چی ب چیه

- بیشتر
▪︎ sᴀʟᴠᴀᴅᴏʀ
۱۳۹۵/۰۷/۲۹

خیلییی خوب بود عالم برزخ رو بهت میگه زمانی که یه انسان تو بیهوشیه یا کماس ولی یکم تخیلیه

پرنیان
۱۴۰۳/۰۳/۲۲

چقدر خوب که با کتاب صوتی آشنا شدم کاش همه کتاب ها رایگان بود

صادق هدایت
۱۳۹۷/۰۲/۲۶

چرا هیچ حرفی از اون پیرمرد اول داستان نزد.. یا اینکه اصلا بیاد نیاورد که اون کی بوده یا چرا اون حرفارو زده ؟در کل خوب بود دوس داشتم

ابوالفضل
۱۳۹۵/۰۷/۲۵

تخیلی هست باز ممنون

اصلا بگذارید راستش را بگویم: من از اینکه بدانم که دیگر واقعا مرده‌ام، می‌ترسیدم! بله! حقیقت امر همین بود و نه چیز دیگری! راستش مدام داشتم بر سر همین قضیه با خودم کلنجار می‌رفتم.
roksana
نمی‌دانستم که خوابم یا بیدار، حس عذاب آور تشنگی کشنده‌ای همه‌ی دهان و گلویم را پر کرده بود، درست مثل طوفان شن در یک کویر خشک، خلوت و بی‌انتها!
Tlischi
"من آدمی نیستم که تو شرایط سخت و دشوار، خیلی زود تسلیم و ناامید بشم!
zainab-d
همانطوری که داشت می‌خندید گفت: "خوب! شاید بهتر باشه که راحت‌تر رفتار کنی و ترست رو دیگه انکار نکنی! اما شاهین یادت نره که تو یک اعتقاداتی هم داری! سعی کن خدا رو توی قلبت احساس کنی! "
haniyeh
فصل اول نمی‌دانستم که خوابم یا بیدار، حس عذاب آور تشنگی کشنده‌ای همه‌ی دهان و گلویم را پر کرده بود، درست مثل طوفان شن در یک کویر خشک، خلوت و بی‌انتها! چند باری اراده کردم تا از جایم بلند شوم، هم برای رفتن به دستشویی و هم آنکه با یک لیوان آب یا چایی گلویم را تازه کنم اما نتوانستم. خستگی و سرماخوردگی مزمن همیشگی‌ام، مثل یک نمک‌پاش، درد را روی عضلاتم پخش کرده و بی‌رمقی، مثل سرطان درون همه‌ی بافت‌هایم ریشه دوانیده بود. بدجوری به هم ریخته بودم، لعنت به آنهمه تنهایی! بالش مخمل سورمه‌ای رنگم، از ریزش اشکهایم خیس خیس شده بود، دماغم پر از آب شده و نفسم دیگر بند آمده بود، بالاخره مجبور شدم که از جایم بلند شوم.
💕Adrien💕
گرنهبا: Gornahba موجودی خیالی و غول پیکر با صورت انسانی و بدنی شبیه گرگ یا گربه، که مشخصه‌ی آن بلندتر بودن دست و پای یک طرف از بدنش نسبت به طرف دیگرش است و علاقه‌ی زیادی به تکه پاره کردن طعمه‌هایش دارد.
roksana
پس از پذیرایی مختصری که انجام شد، همه توسط خدمه به سمت سالن نهارخوری هدایت شدیم، بره‌های بریان شده، مرغ‌های شکم پر، پیراشکی گوشت، راگوی غاز، ژیگو، برنج مرغوب ایرانی، انواع نوشیدنی مختلف شامل آب، دوغ، چندین نوع نوشابه، لیمونات و....
Tlischi
هم مبادی آداب نبودند
Tlischi
صورت سفید: Sorat sefid موجودی خیالی با چشم‌هایی کبود و گیسوانی پریشان که به راحتی قادر است حرکات ترسناکی را از خود به نمایش بگذارد.
roksana
بزرگتر هم که شدم، هیچ تغییر نکردم! فقط توانستم کمی بهتر نقش آدم‌های خونسرد و بی‌تفاوت را بازی کنم
amir

حجم

۸۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

حجم

۸۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

قیمت:
رایگان