دانلود رایگان کتاب پژواک عشق مهوش توکل
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب پژواک عشق اثر مهوش توکل

کتاب پژواک عشق

نویسنده:مهوش توکل
انتشارات:انتشارات آرنا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۰از ۱۶۰ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب پژواک عشق

این رمان شرح حال کوتاهیست از زندگی شخصی به نام لاله و کسانی که با او مرتبطند، در تدوین این نوشتار سعی بر آن بوده که تا حد امکان مطلب مهمی از قلم نیفتد، تحریر این رمان به علت وقفه‌های نا‌خواسته حدودا سه سال به طول انجامید و ان شاء‌الله امیدوارم که توانایی آن را داشته باشم تا ادامه‌ی این رمان را که منطبق است با مقطع زمانی دیگری از سرگذشت لاله و اطرافیانش، در یک جلد دیگر در آینده به نمایش بگذارم.... مهوش توکل

نظرات کاربران

ارغوان
۱۳۹۸/۱۰/۱۰

یکی از بیخودترین کتابهایی که تاحالا خوندم! تا آخر خوندم که نظر منصفانه ایی بدم درپایان فقط دلم برای نویسنده سوخت چون خیلی دلش میخواد نویسنده باشه ولی مطلقا استعداد نداره فقط سرشار از اعتماد بنفس کاذبه توصیفات بیش از حد بیشتر

- بیشتر
eli
۱۳۹۶/۰۷/۰۵

خیلی بد بود داستان پر ایراد یا چای میخوردن یا قهوه یا گریه میکنه یا دلش ضعف میره با اون عقدکنون مسخره که زودم شب کنار پسرداییش خوابید خوبه بدش میومد!!!!

شبنم
۱۳۹۶/۰۵/۰۱

واااااای مغزم چه قد سنگینه.انگار فیلم ترکیه ای بود که جم نشون میده.خیلی مصنوعی بود. بازندگی واقعی خیلی متفاوت بود

حسینی
۱۳۹۷/۰۸/۱۱

داستان میتونست جذاب تر باشه.کلیشه ای بود. ضمن اینکه قلم نویسنده خیلی جای کار داره.کتاب مهرگان نمونه واقعی نویسنده ای باقلم عالیه

سعید جان
۱۳۹۶/۰۳/۱۵

آب + آب+ آب + یه ذره دوغ و بدون خیار

من خودمم نه خاطره
۱۳۹۶/۱۱/۲۷

خیلی مزخرف وابتدایی بود نزدیک به ۱۰۰ صفحه رو به زور خوندمش بعدشم با اجازتون حذفش کردم تحملش رو نداشتم خوب نوشته نشده یک عشق الکی و پوچ کل کتاب رو پر کرده بود ایششششش بدم اومد ازش ستاره ها

- بیشتر
A.🍁
۱۳۹۵/۰۳/۰۷

واقعا حق با شماست. داستان فوق العاده بیخودی بود. انگار به قلم یه بچه دبیرستانی بود توی زندگی لاله پدر هیچوقت وجود نداره مادر همیشه مشغول باغبانی و خودش هم که همیشه کلافه و سر در گم تناقض زیاد داره مگه میشه

- بیشتر
par👩‍👧‍👧niya
۱۳۹۷/۰۶/۱۱

چای چای قهوه نسکافه.......؟!؟ انگار فقط با مادرش زندگی میکرد نقش پدر و برادر خیلی ضعیف و فقط اول داستان بود و آخرش.....

Atefe
۱۳۹۶/۰۹/۲۹

فکر کنم نیاز به ویرایش اساسی داشت غلط غلوط زیاد داشت😑داستانشم متوسط بود

sana
۱۳۹۹/۰۹/۲۴

داستان جالبی بود،

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۲۸)
من که می‌گویم این روح و روان ما آدمهاست که همواره به جسممان نیرو می‌بخشد و بزرگترین حمایت کننده‌ی روح ما همان خداوند مهربان خودمان است
masih
"این بار که آمدی، دستهایم را عاشقانه‌تر در دستهایت بگیر، فردا دست من در دست تقدیر، با هزاران بهانه، بارها از تو دورتر شده‌ام".
Fateme Najarloo
"این بار که آمدی، دستهایم را عاشقانه‌تر در دستهایت بگیر، فردا دست من در دست تقدیر، با هزاران بهانه، بارها از تو دورتر شده‌ام".
masih
وقتی چیزی را نمی‌خواهی راحت تر به دستش می‌آوری.
•سآرا •
ساعت ۲ نیمه شب بود که با دلی سرشار از آرزومندی و شور جوانی روی تختم ولو شدم، انگار بی‌خوابی به سرم زده بود، شاید هم از خواص عشق بود که تا آن وقت شب توی اتاقم قدم زده و به او فکر کرده بودم
Alireza.Mir
براستی که مادر چه نعمت بزرگی است
Nana
"این بار که آمدی، دستهایم را عاشقانه‌تر در دستهایت بگیر، فردا دست من در دست تقدیر، با هزاران بهانه، بارها از تو دورتر شده‌ام".
فاطمه
وقتی چیزی را نمی‌خواهی راحت تر به دستش می‌آوری.
•سآرا •
براستی که مادر چه نعمت بزرگی است! از همان آغاز اولین گریه‌های کودکانه تا واپسین لحظات زندگی، با هر قطره‌ی اشکی که بر گونه‌هایمان سرازیر
کاربر ۳۵۵۷۳۷۴
احساس ناراحتی و ناامیدی وجودم را فرا گرفته بود
Narges

حجم

۱۷۷٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۲۷ صفحه

حجم

۱۷۷٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۲۷ صفحه

قیمت:
رایگان