دانلود و خرید کتاب خرمگس اتل لیلیان وینیچ ترجمه حمیدرضا بلوچ
تصویر جلد کتاب خرمگس

کتاب خرمگس

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۱۱۰ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب خرمگس

کتاب خرمگس نوشته‌ی اتل لیلیان وینیچ است که در سال ۱۸۹۷ برای اولین بار منتشر شد. کتاب خرمگس رمانی جذاب و تاثیرگذار است که به توصیف احساسات انسان‌ها و روابط آن‌ها با یکدیگر پرداخته و تمرکزش را بر مسائل سیاسی و اجتماعی دهه‌های ۳۰ و ۴۰ قرن نوزدهم در ایتالیا گذاشته و در این بین از پرداختن به مسائل فلسفی و اعتقادی نیز غافل نشده است.

درباره کتاب خرمگس

در کتاب خرمگس، آرتور برتون، یک مسیحی متعصب انگلیسی است که برای آموزش کشیش شدن به ایتالیا سفر می‌کند. با کشیشی به نام پدر مونتالی روابط بسیار صمیمانه‌ای دارد و این رابطه استاد و شاگردی آن‌ها، برای سالیان دراز ادامه داشت. او او در طول این سفر ایده‌های رادیکالی را کشف می‌کند و در پی آن از کاتولیک بودن چشم‌پوشی می‌کند و ایتالیا را ترک می‌کند. او مدتی را در دوری سپری می‌کند و سختی‌های زیادی را تحمل می‌کند، اما با شور و حرارتی انقلابی دوباره برمی‌گردد. او تصمیم می‌گیرد روزنامه‌نگار شود، و در مجلات طنز آثار خود را با نام مستعار خرمگس منتشر کند. او در مقالاتی که منتشر می‌کند ایده‌های رادیکالی خودش را نیز بیان می‌کند. بعد از مدتی پدر مونتالی به دلیل ترفیع از کلیسا می‌‌رود و کشیش جدیدی جایگزین او ‌می‌شود. کشیش جدید یک جاسوس است. کشیش جدید اعترافات آرتور را لو می‌دهد و این باعث می‌شود مقامات محلی برای دستگیری او اقدام کنند. جما، معشوق آرتور و پادره مونتانلی، کشیش او، از طریق روابط تراژیکی با شخصیت اصلی یعنی آرتور دارند، اشکال مختلفی از عشق را نشان می دهند: مذهبی، عاشقانه و خانوادگی. در کتاب خرمگس ما این احساسات را با تجربه‌های آرتور به عنوان یک انقلابی مقایسه می‌کنیم. افراد زیادی شخصیت خرمگس را با مسیح مقایسه کرده‌اند.

آرتور بعد از آزادی از زندان متوجه می‌شود که همه او را مقصر می‌دانند. برخورد سازمان با او و همچنین ریاکاری کلیسا باعث می‌شود آرتور سرخورده ‌شود.در همین بحبوحه آرتور نامه‌ای از مادرش پیدا می‌کند که در آن گفته شده پدر مونتالی پدر واقعی اوست. بعد از تمام این جریانات او به‌طور ساختگی خودکشی می‌کند و ناپدید می‌شود. سیزده سال بعد با نام مستعار خرمگس به سازمان برمی‌گردد. او به دلیل قدرت نویسندگی بالایی که دارد مورد توجه تمام اعضای حزب قرار می‌گیرد رنج سالیان تنهایی باعث شده تا ظاهر او کاملا تغییر پیدا کند و حتی جما نیز به او علاقمند می‌شود. در هنگام محاکمه تقابل او و پدر مونتانلی، برخوردی بسیار جذاب و چالش‌برانگیز است.

رمان خرمگس نوشته‌ی اتل لیلیان وینیچ در ابتدای انتشارش در بین کاتولیک‌های ایتالیا، چندان مورد توجه قرار نگرفت و بیشتر در کشورهای چپ‌گرا و کمونیستی از آن استقبال شد. فیلم‌های سینمایی زیادی از این کتاب ساخته شده است. جرج برنارد شاو نیز در سال ۱۸۹۸ نمایشنامه‌ای با عنوان خرمگس از این کتاب اقتباس کرد. کتاب خرمگس تا امروز به بیش از بیست زبان مختلف ترجمه شده است.

چرا باید کتاب خرمگس را مطالعه کنیم؟

در کتاب خرمگس در کنار افکار و عقاید مختلف گونه‌های متفاوتی از عشق نیز تعریف می‌شود و بازی‌های پشت پرده یک حزب را به‌طور کامل نشان می‌دهد.

خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

این کتاب برای افرادی که به دین و افکاری خاص متعصب هستند و می‌خواهند تا حدودی تغییر کنند می‌تواند کتاب مناسبی باشد.

درباره اتل لیلیان وینیچ

اتل لیلیان وینیچ در سال ۱۸۶۴ در خانواده‌ی جرج بول، از دانشمندان برجسته‌ی انگلیسی، به دنیا آمد. او رمان‌نویس و موسیقی‌دان ایرلندی بود. پدر او پروفسور ریاضیات بود. مادرش، مری اورست، درباره‌ی مسائل اجتماعی مقالاتی می‌نوشت. جرج اورست، عموی مادر او، جغرافی‌دان مشهوری بود و مرتفع‌ترین قله‌ی جهان در رشته‌کوه‌های هیمالیا، به افتخار او اورست نام گرفت.

تصویر اتل لیلیان ویلیچ

اتل یک سال و نیم داشت که پدرش از دنیا رفت. بعد از پدر، بزرگ کردن او و چهار خواهر دیگرش به دوش مادر افتاد. مادرش نیز با تدریس ریاضیات، به‌زحمت این خانواده‌ی بزرگ را اداره می‌کرد. اتل لیلیان وینیچ به تحصیل فلسفه، ادبیات، زبان‌شناسی و موسیقی پرداخت. در این میان، موسیقی بیش از همه نظر او را جلب کرد. ابتدا به آثار ویلیام بلیک، شاعر انگلیسی، علاقه‌مند شد، سپس آثار شکسپیر و چارلز دیکنز به زندگی‌اش راه یافتند.

در سال ۱۸۸۲، ارثیه‌ی کمی به او رسید و بی‌درنگ به برلین رفت و بعد از سه سال تحصیل در آنجا، فارغ‌التحصیل رشته‌ی پیانو شد. در همین سال‌ها بود که توجه‌اش به مسائل اجتماعی جلب شد و مبارزه‌ی انسان‌ها به خاطر آزادی، انگیزه‌ی بزرگی در او به‌وجود آورد.

اتل لیلیان وینیچ در بهار ۱۸۸۷ به روسیه سفر کرد و در برگشتش به وطن، با ویلفرد وینیچ، یک انقلابی لهستانی که به انگلستان فرار کرده بود، ازدواج کرد. در سال ۱۸۹۳، ترجمه‌ی آثار کاشین، گوگول، داستایفسکی، شچدرین، اوسپنسکی و گروهی دیگر از نویسندگان روس را آغاز کرد. بعد از آن، نخستین رمان خود، خرمگس را چاپ کرد. سه سال پس از انتشار خرمگس، رمان دیگر وی به نام جک دیموند چاپ شد. در سال ۱۹۰۴، سومین اثر او به نام الیویالتام منتشر شد. در سال ۱۹۱۰، رمان دیگری به نام «دوستی گسیخته‌شده» نوشت.

اتل لیلیان وینیچ چند سمفونی نیز تصنیف کرد؛ اوراتوریوی او به نام بابیلون به‌خصوص جالب است. از کارهای دیگر او ترجمه‌ی نامه‌های فردریک شوپن، موسیقی‌دان معروف لهستانی، است.

نویسنده‌ی ۸۰ ساله، در ۱۹۴۴، رمان جدید خود به نام «کفشت را بکن» را به پایان رساند. او در این اثر نیز بار دیگر به چهره‌ی «خرمگس» متوسل شده است. این رمان درباره‌ی اجداد مادری «خرمگس» نوشته شده‌است. سیارک ۲۰۳۲ اتل به افتخار او نام‌گذاری شده‌است.

تکه هایی از کتاب خرمگس

رستگاری‌تان را جاودانه در آغوش بگیرید، از ثمره‌اش بهره ببرید! من آن را همچون استخوانی که جلوی سگ‌های گرسنه‌ی خیابانی می‌اندازند، به سوی شما افکندم! دیگر از بهای غذایی که می‌خورید نگران نباشید، بیایید شکم‌تان را از گوشت تن پسرم پر کنید! ای بربرهای آدم‌خوار، ای خون‌آشامان مرده‌خوار! اینک از گوشت تن پاره‌ی‌جگر من بخورید! خون گرم و جوشان قلب جگرگوشه‌ی من، خونی را که به‌خاطر شما ریخته شد، بنوشید. آن را سر بکشید، بلیسید و لب‌های‌تان را با آن سرخ کنید. هم‌چون کرکس‌های مرده‌خوار، گوشت را از کف یکدیگر بربایید، بر سر آن باهم بجنگید و سرانجام آن را حریصانه ببلعید؛ ولی دیگر مرا شکنجه نکنید. به این تنی که به‌خاطر شما قربانی شده بنگرید، قطعه قطعه و خون چکان ... هنوز قلبش از زندگی رنج‌‌آور می‌تپد، از این احتضار جگرسوز می‌لرزد؛ بیایید مسیحیان، این را بنگرید و بخورید.

معرفی نویسنده
عکس اتل لیلیان وینیچ
اتل لیلیان وینیچ

اتل لیلیان وینیچ نویسنده و موسیقی‌دان زن ایرلندی است که در یازدهم مه سال ۱۸۶۴ در خانواده‌ای تحصیل‌کرده و محقق به دنیا آمد. پدرش جرج بول از دانشمندان برجسته‌ی زمان بود و مادرش مری اورست نویسنده مقالات اجتماعی بود. پدرش وقتی اتل تنها یک‌‌و‌نیم سال داشت در‌گذشت و بار مسئولیت زندگی به دوش مادرش افتاد. اتل در فلسفه، ادبیات، زبان‌شناسی و موسیقی دارای استعداد بود اما در موسیقی و ادبیات بیش از پیش استعداد نشان داد. در سال ۱۸۸۲ به برلین رفت و تحصیلات پیانوی خود را تکمیل نمود.

Bahareh Sh
۱۳۹۸/۰۷/۰۳

بعضی وقت‌ها فکر می‌کنم تاریخ هر بار در نقطه‌ای از جهان به شکلی دوباره تکرار میشه. این کتاب با اینکه در ایتالیای قرن نوزده اتفاق افتاده ولی انگار برای تمام دوره‌ها و برای تمام انسان‌هایی که برای آزادی مبارزه می‌کنند

- بیشتر
Mohammad
۱۴۰۱/۰۴/۲۶

(۴-۳۰-[۷۱]) وینیچ در این رمان فضای خفقان آورِ حکومت های مذهبی و دیکتاتوری رو به خوبی به نمایش گذاشته؛ "خرمگس" لقبیه که به سقراط داده بودن، چون اعتقادات غالب و حاکم بر جامعه ش رو با پرسش ها و نظراتش به

- بیشتر
مجتبی
۱۳۹۹/۰۹/۱۳

داستان خرمگس روایت زندگی خیلی از آدمهاست، آدم هایی که از اعتماد به کسی،مکتبی و اندیشه ای ضربه خوردند و باعث فروپاشی تمامی آن باورها شده است. فصل اول بسیار درخشان پرداخت شده و کاملا قابل درک و حس هست و

- بیشتر
کتابنخون طاقچه
۱۳۹۸/۰۸/۲۶

تو این وانفسای.... خوندن این دست کتاب ها برای مردم عدالتخواه؛یک مکتب آزادگی وعدالته

🖤paria
۱۳۹۹/۰۲/۳۱

این کتاب قشنگترین کتابیه که تا بحال خوندم ♥️

noir
۱۳۹۹/۰۱/۲۹

داستان خرمگس مشهورترین اثر خانم وینیچ هست. کتابی که در رثای مبارزه و آزادی نوشته شده و بیشتر رمانی عاشقانه است تا سیاسی. البته این کتاب از جمله مشهورترین آثاری بود که حقیقت پشت پرده دروغگویی و ریاکاری خادمان کلیسا

- بیشتر
nargess
۱۳۹۹/۰۷/۲۳

فوقالعاده جذاب و گیرا. تقریبا از نیمه دوم خیلی جالب میشه. وسطش حس کردی دارم فیلم میبینم آنقدر ک خوب نوشته شده بود

لیلی مهدوی
۱۳۹۹/۰۱/۲۱

برای چندمین بار خوندمش. ایده عالی، ترجمه خوب، روان.

Sara Nooraeen
۱۳۹۹/۰۵/۱۲

فوق العاده بود! مدت ها بود از خوندن یه رمان کلاسیک انقدر لذت نبرده بودم 💟😭

غزل
۱۳۹۹/۰۴/۰۸

رمانی بینظیر شخصیت آرتور به عنوان یک انقلابی شجاع و وفادرار قابل ستایشه

شما اشتباه می‌کنید. سازش و مصالحه با حکومت هیچ فایده‌ای ندارد. کاری که باید بکنیم این است که مردم را به یک قیام عمومی دعوت کنیم.
Mohammad
پدر... به‌همراه ما بیایید! این بت‌ها و دنیای مردهٔ کشیش‌ها را رها کنید. در چهرهٔ آن‌ها غبار بدبختی‌های قرون جهالت موج می‌زند، آن‌ها پوسیده و تباه و آلوده‌اند. این کلیسای طاعون‌زده را رها کنید. قدم به نور بگذارید تا بفهمید چه موهوماتی را به‌نام خدا و مسیح می‌گرفته‌اید. پدر، این ماییم که سرشار از زندگی و جوانی هستیم، این ماییم که بهار ابدی هستیم، این ماییم که آینده‌ایم، پدر، سپیده‌دم امید را بر فراز سرتان نگاه کنید
لئون
این تاریکی... تاریکی بیرونی نیست که از آن می‌ترسم... تاریکی درونی و عاطفی ماست... در آن‌جا، خلأیی وجود دارد که در آن نه می‌توان گریه کرد و نه دندان بر هم سایید. فقط سکوت است... یک سکوت مطلق.
Mohammad
ما مرتدها معتقدیم که اگر مردی ناگزیر از تحمل چیزی است، باید آن را به بهترین نحو تحمل کند و اگر در زیر آن پشت خم کند... وای بر او! ولی یک مرد مسیحی، در چنین لحظاتی زاری‌کنان به درگاه خدا روی می‌آورد و مقدسین را به‌یاری می‌طلبد و اگر آنان یاری‌اش ندهند، به دشمنان روی می‌آورد...
Mohammad
اگر همیشه دهنهٔ رام‌ترین اسب را بکشید، بی‌شک به‌طرف شما لگد می‌پراند.
.ً..
این خدایی که او را می‌پرستید ریاکار است، نه زخمی بر بدن دارد، نه رنجی واقعی متحمل شده است. این من هستم که باید در قلب شما خانه کرده باشم. حق من بیش از اوست. پدر، هیچ شکنجه‌ای نیست که من آن را تجربه نکرده باشم.
Mohammad
وینچ در این کتاب، سیمای انسان‌هایی را مجسم کرده‌است که برای آزادی، استقلال و حقوق خود دست به مبارزه می‌زنند و در این راه از مرگ نیز هراسی ندارند.
لئون
نه گربهٔ کوچولو، ما حق نداریم برای این‌که خودمان را راحت کنیم بمیریم، ما می‌توانیم درصورتی‌که آرام‌مان کند، بر روی زمین تف کنیم و فحش بدهیم؛ ولی نباید پنجهٔ دست خود را جدا کرده و دور بیندازیم.»
nargess
آن‌ها قصد دارند مرا بکشند؛ چون از من می‌ترسند؛ چه آرزویی بالاتر از این می‌تواند برای یک مرد انقلابی وجود داشته باشد که دشمن از او هراس داشته باشد؟
🖤paria
این یک اصل حیاتی است که قدرتی غیرقابل کنترل، بیش‌تر افراد را به‌سوی فساد می‌کشاند.
لیلی مهدوی
به روحی بیندیشید که از سرما می‌لرزد و به‌خاطر نجابتش حتا آه هم نمی‌کشد. با همه می‌گوید و می‌خندد، با همه می‌جوشد، به همه عشق می‌ورزد و سرانجام همین تن عریان، مورد ریشخندهای مردم که هم‌چون تازیانه‌ای پیکرش را می‌نوازد، قرار می‌گیرد و خنده‌های‌شان را که مثل آهن گداخته‌ای جانسوز است، لمس می‌کند... به روحی بیندیشید که... در پیش نگاه مردم، در دل آرزو می‌کند تا کوه‌ها بر سرش فرود آیند و صخره‌ها او را از چشم دیگران پنهان کنند... و به موش‌ها که می‌توانند در سوراخی بخزند و مخفی شوند، حسادت می‌کند. این را به‌یاد داشته باشید که روح لال است، صدایی ندارد تا فریاد بکشد، نه طنین ناله‌هایش به‌گوش کسی می‌رسد و نه اگر ناله‌ای کند، کسی آن را می‌شنود؛ بنابراین باید تحمل کند، صبر پیشه کند و شکیبایی به‌خرج دهد. حرف‌های پوچ و چرندی می‌زنم نه؟ پس چرا نمی‌خندید؟ آهان یادم آمد، شما از بذله‌گویی و طنز به‌هیچ‌وجه خوش‌تان نمی‌آید.
منیره
طبیعت عاطفی انسان چنین است؛ تحمل دیدن آدم ضعیف را در اطرافش ندارد.
کاربر ۲۲۴۹۲۲۷
«گذشته از آن گذشتگان است و آینده از آن تست.» و افکارت را نه روی آزاری که در گذشته رسانده‌ای؛ بلکه بر روی کمکی که اکنون می‌توانی انجام دهی، متمرکز کن.»
Elahe_h
همین حکم مرگی که برایم صادر کرده‌اند، به‌خوبی نشان می‌دهد که آن را از روی وجدان انجام داده‌ام. آن‌ها قصد دارند مرا بکشند؛ چون از من می‌ترسند؛ چه آرزویی بالاتر از این می‌تواند برای یک مرد انقلابی وجود داشته باشد که دشمن از او هراس داشته باشد؟
.ً..
«انگار زندگی در همه‌جا یک‌جور است، زشت و نفرت‌انگیز و مأوای مردم پست و فرومایه و پر از رازهای شرم‌آور و گوشه‌های تاریک؛ ولی به‌هرحال زندگی همین است و باید با آن ساخت و از آن لذت برد.»
Mina
خرمگس با بی‌اعتنایی شانه‌هایش را بالا انداخت و با خونسردی گفت: «در جنگ همه‌چیز مجاز و عادلانه است
زهرا
به‌طرف صورت مسیح مصلوب چرخید و هیچ اضطراب و التهابی در آن ندید. آن‌گاه از مشاهدهٔ این خدای ناتوان و صبور در بهت و شگفتی فرورفت.
nargess
جمای دوست‌داشتنی‌ام، من تو را از آن زمان که دخترکی زشت بودی، روپوش کتانی و دستمال‌گردن مشکی و زبری می‌پوشیدی و گیس‌های بافته‌ات را به پشت می‌انداختی، دوست داشتم و هنوز هم به‌راستی دوستت دارم.
🖤paria
به‌هرحال، این کارها و رفتار توست که مهم است، خواه مردم از تو بیزار باشند و یا دوستت داشته باشند.
Anahita Jafarzadeh
انگار زندگی در همه‌جا یک‌جور است، زشت و نفرت‌انگیز و مأوای مردم پست و فرومایه و پر از رازهای شرم‌آور و گوشه‌های تاریک؛ ولی به‌هرحال زندگی همین است و باید با آن ساخت و از آن لذت برد.
Bookworm

حجم

۳۴۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۴۱۴ صفحه

حجم

۳۴۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۴۱۴ صفحه

قیمت:
۴۹,۰۰۰
۲۴,۵۰۰
۵۰%
تومان