کتاب یخ در بهشت
معرفی کتاب یخ در بهشت
مجموعه «یخ در بهشت» روایت مادرانی است که خودشان از قهرمانی دیگران قصهها گفتهاند و حال خودشان قهرمانانی شدهاند که از آنها قصهها باید گفت. خواهران، مادران و دخترانی که سالها پیش از جنگ با تربیت رزمندگان سهم سترگی در جبههها داشتند و در حین جنگ با جانفشانی و دلسوزی، و پشت خط جبهه با صبوری و مدارا، از جنگ حماسهای به وسعت روحشان ساختند:
نه اینکه خوشم بیاید از ایرانیها؛ نه! اما نمیتوانستم. نه اینکه بدم بیاید از آنها؛ اصلاً کاری نداشتم به کارشان. میدانستم ایران کشوری است همین نزدیکیها. نه اینقدر نزدیک که همسایه باشد و نه آنقدر دور که نشناسمش. ایران برای من سؤال معلممان بود توی مدرسه؛ وقتی که پرسید ایران در کجای کُرهٔ زمین است و من گفتم جایی همین نزدیکیها، معلم و بچهها خندیدند.
اسم ایران همیشه مرا یاد آن روز میانداخت. حتی وقتهایی که کمال، خسته از کار سنگین آزمایشگاه و درس و دانشگاه، دست میبرد و دکمه تلویزیون کوچک رنگی را فشار میداد و مثل هر شب مینشست پای اخبار جنگ، من دوباره بچه میشدم و میرفتم توی کلاس درس.
اخمهای کمال میرفت توی هم از اخبار جنگ. دست میبرد به بسته سیگار و اتاق کوچک پر میشد از بوی دود. به سرفه میافتادم. پنجره کوچک اتاق را باز میکردم و هوای خنک شبهای پاریس هجوم میآورد توی اتاق و دست دودهای خاکستری را میگرفت و با خودش میبرد. بعد تلویزیون را خاموش میکردم و میگفتم، نمیخواهم اخبار این جنگ لعنتی را بشنوم و کمال، تهماندهٔ سیگارش را له میکرد توی زیرسیگاری کریستالی که هر شب وقت اخبار پر میشد.
چشمهایم را که باز میکنم، چیزی جز سقف بلند نمیبینم. اینجا کجاست؟ نمیدانم. آخرین چیزی که هجوم میآورد به ذهن دستوپابستهام، ساختمان آن هتل است توی بغداد؛ توی یکی از زیباترین خیابانهایش.
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه