کتاب قصهها و افسانههای آذربایجان
معرفی کتاب قصهها و افسانههای آذربایجان
قنبر سیفی ۱۰۰ افسانه از منطقه قرهداغ واقع در آذربایجان را گردآوری و تالیف کرده است. این مجموعه با نام قصهها و افسانههای آذربایجان منتشر شده است.
درباره کتاب قصهها و افسانههای آذربایجان
قنبر سیفی مجموعه قصهها و افسانههای آذربایجان را با هدف حفظ و ادای دین به زبان مادری خود (ترکی)، گردآوری کرده است. این داستانها گوینده و نویسنده مشخصی ندارند و فرهنگ، آداب، افکار و عقاید پیشینیان را منعکس میکند. قنبر سیفی تالیف کتاب قصهها و افسانههای آذربایجان را با گردآوری داستانهایی از مادر و پدر خود آغاز کرد. او اعتقاد دارد داستانهای این کتاب، امانتی هستند که نیاکان ما به دستمان رساندهاند؛ ما نیز باید برای حفظ این مروارید گانبها تلاش کنیم. بر همین اساس او نیز کوشیده است تا با جمع آوری ادبیات شفاهی آذربایجان، دین خود را به زبان و سرزمین خود ادا کند.
خواندن کتاب قصهها و افسانههای آذربایجان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعه کتاب قصهها و افسانههای آذربایجان را به تمام ترک زبانان و همه علاقمندان به داستانهای فولکلوریک، پیشنهاد میکنیم.
جملاتی از کتاب قصهها و افسانههای آذربایجان
روزی بود، روزگاری بود. یک دونقوزان قوردی بود. او رفت جلوی آینه ایستاد و گفت: به چشمام سرمه میکشم، به لپهام گل میاندازم، میرم و یار میگیرم. او حسابی به خودش رسید و به راه افتاد. رفت و رفت تا ه چوپانی رسید. و از او پرسید: من اگر با شما ازدواج کنم با من چه کار میکنی؟ دعوایم میکنی؟ چوپان گفت: با تو دعوا میکنم و تو را با چوب میزنم. دون خانم گفت: دردم بخوره تو سرت، من با تو ازدواج نمیکنم.
دونقوزان قوردی دوباره به راه افتاد. رفت و رفت تا به روباهی رسید و از روباه پرسید: من اگر با شما ازدواج کنم با من چه کار میکنی؟ دعوایم میکنی؟ روباه گفت: تو را لای دندانهام میگیرم و میجوم. دون خانم گفت: دردم بخوره تو سرت، من با تو ازدواج نمیکنم.
برای مطالعهی جملههای بیشتری از کتاب قصهها و افسانههای آذربایجان، بخش نمونه کتاب را رایگان دانلود کنید.
حجم
۳٫۲ مگابایت
تعداد صفحهها
۴۴۸ صفحه
حجم
۳٫۲ مگابایت
تعداد صفحهها
۴۴۸ صفحه