دانلود و خرید کتاب انحطاط و ترقی تمدن‌ها از نظر قرآن و منطق دیالکتیک مرتضی مطهری
تصویر جلد کتاب انحطاط و ترقی تمدن‌ها از نظر قرآن و منطق دیالکتیک

کتاب انحطاط و ترقی تمدن‌ها از نظر قرآن و منطق دیالکتیک

نویسنده:مرتضی مطهری
انتشارات:انتشارات صدرا
امتیاز:
۴.۵از ۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب انحطاط و ترقی تمدن‌ها از نظر قرآن و منطق دیالکتیک

کتاب «انحطاط و ترقی تمدن‌ها از نظر قرآن و منطق دیالکتیک» تنظیم‌شده‌ی یازده جلسه سخنرانی و بحث و انتقاد در انجمن اسلامی پزشکان توسط استاد شهید آیت الله مطهری از ۲۳ آبان ۱۳۵۳ شمسی تا چند ماه بعد است. موضوع اصلی این جلسات فلسفه تاریخ بوده است که طی آن به مسئله انحطاط و ترقی تمدنها در دو بخش یکی از نظر قرآن و دیگر از نظر منطق دیالکتیک پرداخته شده است. نام کتاب از تعابیری که خود استاد به کار برده‌اند انتخاب شده است. سبک بحث در این جلسات که پس از سخنان استاد مطهری حضار ـ که از نخبگان بوده‌اند و برخی از آنها مانند مرحوم مهندس بازرگان صاحب‌نظر به شمار می‌روند ـ نظرات خود را بیان می‌دارند و استاد شهید با سعه‌صدر و روی باز به سؤالات آنها پاسخ می‌دهند، می‌تواند برای امروز ما درس و الگو باشد. البته سخنان سؤال‌کنندگان و حضاری که اظهارنظر کرده‌اند، تا حد ممکن خلاصه شده است. در این کتاب به راز حرکت تاریخ و عوامل انحطاط و ترقی تمدنها و سنت بودن و درس بودن تاریخ پرداخته شده و همه اینها از نگاه قرآن مورد بررسی و تحقیق قرار گرفته است؛ همچنان که موضوع تکامل تاریخ از نظر منطق دیالکتیک مورد بررسی و نقد واقع شده است. از این نظر این کتاب می‌تواند برای امروز ما و آینده انقلاب اسلامی ما مفید و مؤثر باشد. این کتاب را می‌توان از سنخ کتاب‌های جامعه و تاریخ، فلسفه تاریخ، جامعه و تاریخ در قرآن اثر آن فرزانه شهید دانست، به این نحو که می‌توانند مکمل یکدیگر واقع شوند. تنظیم و ویرایش علمی این کتاب توسط آقای دکتر علی مطهری (عضو هیئت علمی گروه فلسفه و کلام دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران) انجام شده است.
معرفی نویسنده
عکس مرتضی مطهری
مرتضی مطهری

مرتضی مطهری روحانی شیعه ایرانی، استاد فلسفه و کلام اسلامی و مفسر قرآن است. او تالیفاتی پرشمار در علوم مختلف اسلامی داشته و نظرات و آثارش از لحاظ محتوا و شکل ارائه، جنبه‌های نوتری نسبت به دیدگاه‌ها و روش‌های سنتی حوزوی دارد؛ می‌توان از او به عنوان یکی از تاثیرگذارترین روحانیان معاصر در اندیشه و اثر نام برد. مطهری از مبارزین ضد حکومت پهلوی بود و پس از انقلاب اسلامی به عضویت شورای انقلاب درآمد.

یاقوت
۱۳۹۸/۰۷/۲۱

کتابهای شهید مطهری توسط موسسه نشر افکارشون رایگان منتشر میشه شما چرا پولی کردین اینها رو؟ احازه ناشرو دارین؟

سلاما
۱۴۰۰/۱۱/۱۳

مباحث شهید مطهری عالی و هنوز به‌روز است. ولی خیلی پراکنده شده. موسسه بینش مطهر سخنرانیهای ایشان را نظام‌مند ارائه کرده، به ترتیب از ساده شروع میشه. به هم مرتبط میشه و با استاد و مباحثه آموخته میشه. اینطوری که

- بیشتر
m.salehi77
۱۴۰۰/۰۵/۰۷

کتاب خوب و مفیدی بود. پیشنهاد می‌کنم در کنارش، این کتاب‌ها از خود شهید مطهری رو هم مطالعه کنین: ۱- مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی (۵): جامعه و تاریخ؛ ۲- معارف قرآن (۲): جامعه و تاریخ در قرآن؛ ۳- انقلاب اسلامی از نظر فلسفهٔ

- بیشتر
در میان پیروان ادیان می‌بینیم افرادی هستند که واقعاً، هم عالم به دین‌اند و دین را خوب می‌شناسند و هم عامل به دین‌اند و عمل می‌کنند، یک عده دیگر را می‌بینیم که نه آنچنان دین را می‌شناسند و نه عملا آنقدر پایبند هستند، ولی همینها که اطلاعاتشان درباره دین کافی نیست و عملا هم پایبند نیستند، سنگ دین را بیشتر از دیگران به سینه می‌زنند و دیگران را بیشتر از همه «هو» می‌کنند که آقا دین چنین، دین چنان، در صورتی که نه از دین آگاهی زیادی دارند و نه عملا آنقدر پایبندند
m.salehi77
این بحث، خوب است از اینجا شروع بشود که انسان یک حیوان اجتماعی است ولی غیر انسان هم حیوانات اجتماعی داریم. البته نه مقصود از حیوان اجتماعی حیواناتی است که با هم در یک سرزمین زندگی می‌کنند مثل آهوها که مانند یک گله زندگی می‌کنند؛ بلکه بالاتر از این. زندگی اجتماعی یعنی زندگی‌ای که یک نظام دارد و در آن تقسیم کار وجود دارد به طوری که مجموعاً گروهها حکم اعضا و جوارح و جهازات یک بدن را دارند که هر گروهی قسمتی از مایحتاج کارهای این اندام را انجام می‌دهد؛ و الّا صرف اینکه انسانها همه در یک شهر زندگی می‌کنند، ملاک اجتماعی بودن نیست، بلکه به این دلیل که اینها مجموعاً کارها در میانشان تقسیم شده و حکم اعضا و جوارح یک پیکر را پیدا کرده‌اند می‌گوییم زندگی اجتماعی دارند. از این جهت بعضی از حیوانات زندگی اجتماعی دارند مثل موریانه و زنبور عسل. در آنها هم تقسیم کار هست و واقعاً مجموع، حکم اعضای یک اندام را پیدا کرده.
سعید رستگار
یکی از جاهایی که انسان عظمت پیغمبران و نفوذ بیشتر پیغمبران را از رهبرهای دیگر دنیا درست حس می‌کند این است که رهبرهای اجتماعی معمولا گروههایی تشکیل می‌دهند علیه گروههای دیگری؛ حالا به هر دلیلی، یا دلیل نژادی یا دلیل طبقاتی و یا دلیل دیگر، گروهی را تجهیز می‌کنند علیه گروه دیگر؛ یعنی حرکتی که به وجود می‌آورند معمولا حرکت انسانهاست علیه انسانهای دیگر، اعم از اینکه آن حرکت به حق باشد یا باطل. (ما حرکتهای به حق را می‌گوییم.) فرض کنید که مظلوم را علیه ظالم به حرکت در می‌آورند. البته این هم کاری است، کار مهمی هم هست. پیغمبران این کار را کرده‌اند؛ همیشه گروه مظلوم را علیه گروه ظالم تجهیز کرده‌اند. ولی یک کاری پیغمبران یا کسانی که تابع این مکتب بوده‌اند در پرتو این مکتب کرده‌اند که غیر اینها نکرده‌اند و آن تجهیز بشر علیه نفس خودش است و این کار مشکل‌تر است؛ یعنی حتی توانسته‌اند در جاهایی ظالم را علیه خودش به حرکت در آورند که اسمش می‌شود «توبه»؛ بشر را وادار کردن به قیام و انقلاب علیه خود.
m.salehi77
ولی فلسفه تاریخ یک چیزی است غیر از علم تاریخ. فلسفه تاریخ در واقع یعنی راز تاریخ یا رازهای تاریخ. فلسفه تاریخ در موارد مختلف فرق نمی‌کند؛ یعنی نمی‌شود گفت فلسفه تاریخ ایران با فلسفه تاریخ مصر فرق می‌کند، یا فلسفه تاریخ در آسیا با فلسفه تاریخ در اروپا فرق می‌کند؛
سعید رستگار
ولی انسان که انسان هست نه به شخصش است، به شخصیتش است، یعنی به آن فرهنگی است که در وجود او هست و به مجموع معلومات، دانشها، خصلتها و ملکاتی است که دارد. اگر ما اینها را در نظر بگیریم بعد می‌بینیم هر انسانی حاصل ترکیب مجموع انسانهاست؛ یعنی انسانها از نظر روحی و معنوی و فرهنگی یک موجود مرکب را تشکیل می‌دهند. مثل آب است که از دو عنصر مادی تشکیل شده که این دو عنصر وقتی که با همدیگر ترکیب می‌شوند شیء واحد به وجود می‌آورند.
سعید رستگار
جامعه یعنی افراد از آن جهت که وابسته به فرهنگ خودشان هستند و فرهنگهایشان در یکدیگر اثر می‌گذارد؛ این شخصیتِ او را می‌سازد، آن شخصیتِ این را می‌سازد، گذشته شخصیت آینده را می‌سازد. اگر از این نظر نگاه کنیم جامعه خودش یک واحدِ موجود است.
سعید رستگار
این بحث، خوب است از اینجا شروع بشود که انسان یک حیوان اجتماعی است ولی غیر انسان هم حیوانات اجتماعی داریم. البته نه مقصود از حیوان اجتماعی حیواناتی است که با هم در یک سرزمین زندگی می‌کنند مثل آهوها که مانند یک گله زندگی می‌کنند؛ بلکه بالاتر از این. زندگی اجتماعی یعنی زندگی‌ای که یک نظام دارد و در آن تقسیم کار وجود دارد به طوری که مجموعاً گروهها حکم اعضا و جوارح و جهازات یک بدن را دارند که هر گروهی قسمتی از مایحتاج کارهای این اندام را انجام می‌دهد؛ و الّا صرف اینکه انسانها همه در یک شهر زندگی می‌کنند، ملاک اجتماعی بودن نیست، بلکه به این دلیل که اینها مجموعاً کارها در میانشان تقسیم شده و حکم اعضا و جوارح یک پیکر را پیدا کرده‌اند می‌گوییم زندگی اجتماعی دارند. از این جهت بعضی از حیوانات زندگی اجتماعی دارند مثل موریانه و زنبور عسل. در آنها هم تقسیم کار هست و واقعاً مجموع، حکم اعضای یک اندام را پیدا کرده.
سعید رستگار
اختلاف به یک شکلش راز تکامل است و به شکل دیگری راز انحطاط و موجب انحطاط. اختلاف تا آنجا که معنایش تنوع یا اختلاف سطح باشد، امری است ضروری در طبیعت و قابل از بین بردن نیست و خودش سرّ تکامل در طبیعت است. خود طبیعت هرگز افرادی را قالبی و متساوی از هر جهت به وجود نمی‌آورد. آیا افراد از نظر فکر، استعدادها و احساسها در یک حد هستند؟ مختلف‌اند. اگر همه افراد انسان قالبی به وجود آمده بودند حتماً این تکاملی که در زندگی بشر رخ داده رخ نمی‌داد. در امور علمی اختلافْ خودش سبب پیشروی است ولی به شرط اینکه این جور باشد که من یک عقیده و نظری دارم شما یک عقیده و نظری دارید، من از نظر خودم دفاع می‌کنم شما هم از نظر خودتان دفاع می‌کنید. (این اختلافِ خوب است.) اگر در این حد باشد که من نظرم حقیقت‌جویی است شما هم نظرتان حقیقت‌جویی است، این اختلاف ما را زودتر و بهتر به حقیقت می‌رساند.
m.salehi77
یک وقت هست که اختلاف به معنی کینه‌توزی است و نه این است که افراد در دفاع از حقیقت با یکدیگر اختلاف دارند، او از یک عینک حقیقت را می‌بیند و دیگری از عینک دیگری، بلکه نیروها صرف از بین بردن یکدیگر می‌شود. تعصبها در کار است. این تعصب می‌ورزد برای عقیده خودش، آن تعصب می‌ورزد برای عقیده خودش؛ این کوشش می‌کند آن را از بین ببرد، آن کوشش می‌کند این را از بین ببرد؛ یعنی نیروها صرف از بین بردن یکدیگر می‌شود. این اختلاف است که بد است.
m.salehi77
آنهایی که مشرب عرفان و فلسفه را در همدیگر آمیخته‌اند معتقد هستند که از عقل به تنهایی کاری ساخته نیست و از دل هم به تنهایی کاری ساخته نیست، عقل و دل باید همدوش یکدیگر بروند. یا به تعبیر شیخ بهایی ـ که یک تعبیر ادبی کرده ـ زهد و علم باید دوش به دوش یکدیگر باشند. یک شعری در باب عزلت می‌گوید: عزلتِ بی عینِ علم آن زَلّت است ور بود بی زای زهد آن علت است اگر کسی بخواهد عزلت در پیش بگیرد ولی عالم نباشد، به عبارت دیگر عزلت اگر عینش را برداریم می‌شود زَلّت، یعنی لغزش؛ و اگر انسان عالم بشود و تقوا نداشته باشد آن علت است یعنی بیماری است. پس «ع» و «ز» (علم و زهد) باید دست به دست یکدیگر بدهند یعنی تفکر و تصفیه قلب باید با یکدیگر توأم بشود تا نتیجه بدهد.
m.salehi77

حجم

۲۱۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۵۴ صفحه

حجم

۲۱۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۵۴ صفحه

قیمت:
۳۳,۰۰۰
۱۳,۲۰۰
۶۰%
تومان