دانلود و خرید کتاب ترانه‌های شبانه کازوئو ایشی گورو
تصویر جلد کتاب ترانه‌های شبانه

کتاب ترانه‌های شبانه

معرفی کتاب ترانه‌های شبانه

«ترانه‌های شبانه» اثری از نویسنده ژاپنی‌تبار اهل انگلستان، کازوئو ایشی‌گورو (-۱۹۵۴) است. او یکی از شناخته‌شده‌ترین نویسندگان معاصر انگلستان است که در سال ۱۹۸۶ برای کتاب «هنرمندی از جهان شناور» برندهٔ جایزهٔ وایت‌برد و برای کتاب «بازماندهٔ روز» در سال ۱۹۸۹ برندهٔ جایزهٔ بوکر و در سال ۲۰۱۷ برنده جایزه نوبل ادبیات شد.

«ترانه‌های شبانه» پنج داستان دارد که حول محور موسیقی می‌چرخد و مضمون اصلی آن عشق و سوءتفاهم است، در کنار مایه‌هایی از بلندپروازی، سرگردانی، نفع‌طلبی، آرمان‌گرایی و ...

لحن داستان‌ها در عین آنکه خالی از اندوه نیست، شاد و همراه با رگه‌هایی زیرپوستی از طنزی ملایم است. یکی از مضامین مشترک این داستان‌ها هم ستایش جوانی یا شاید همان جست‌وجوی زمان از دست‌رفته یا حتی غنیمت شمردن دم باشد.

داستان‌ها نمی‌خواهند لزوما درباره موسیقی قصه‌سُرایی کنند؛ که می‌خواهند حس جادویی و اغواگر موسیقی را با زبانِ کلمات به خواننده منتقل نمایند. پس نویسنده دست‌به‌کارمی‌شود و با کلمات ویژه‌ای، سمفونی بی‌مانندی از هرآن‌چه باید درباره موسیقی بدانیم راه می‌اندازد. «شبانه‌ها» مملو از اسامی افراد و مکان‌های مشهوری از «کافه لاونا» در میدان «سن مارکو» وِنیز و «ژان راینهارت»، گیتاریست شهیر بلژیکی تا «جو پاس»، «جولی اندروز»، «فرانک سیناترا»، «گِلِن تراویس کمپل» و «رِی چارلز» است. دوم آن‌که نثر ایشی‌گورو و موضوعاتی که برای روایت برگزیده، آن‌قدر ناب و خوبند که اگر سوژه موسیقی را هم از آنها فاکتور بگیریم، باز خواندنی و تکان‌دهنده‌اند. انگار از ابتدا موسیقی بهانه‌ای بوده تا فقط این قصه‌ها نوشته شوند و چیز بیشتر یا بهتری به ادبیات بیفزایند.

هرکدام از پنج داستان کتاب، پر است از موقعیت‌های فوق العاده‌ای که به یقین خواننده را به تفکر و تأثر وامی‌دارد تا درک کند آدم‌ها چقدر موجودات پیچیده و گرفتاری هستند، حتی اگر از هنر والایی چون موسیقی برخوردارباشند.

معرفی نویسنده
عکس کازوئو ایشی گورو
کازوئو ایشی گورو

کازوئو ایشی گورو نویسنده و نمایشنامه‌نویس انگلیسی ژاپنی‌تبار است. او ۸ نوامبر ۱۹۵۴ در ناکازاکی ژاپن به‌دنیا آمد و در خانه‌‌‌ای به سبک سنتی ژاپن، پنج سال اول زندگی خود را گذراند. ایشی گورو در مهدکودکی در ناکازاکی «هیراگانا» را که اولین و ساده‌ترین الفبای سه‌گانه ژاپنی است، آموخت. اما در آوریل ۱۹۶۰ با والدین و خواهر بزرگترش ژاپن را ترک کرد تا در بریتانیا زندگی کند. اگرچه خانواده ایشی گورو مرتباً به بازگشت به ژاپن فکر می‌کردند، اما تحقیقات پدرش در زمینه‌ی اقیانوس‌شناسی مورد حمایت دولت بریتانیا قرار گرفت و خانواده هرگز بازنگشت.‌

zohreh_in_dark
۱۳۹۹/۰۵/۲۵

ترانه های شبانه چند داستان کوتاه از زندگی هست که نقطه ی مشترک همه ی اونها موسیقیه. من حال و هوای کتاب های ایشی گورو رو دوست دارم و به خاطر همین از خوندنش لذت بردم. شاید پایان این داستان

- بیشتر
محدثه
۱۴۰۰/۱۰/۱۰

ترجمه دقیق و روانی نبود

Hannaneh Ramzani
۱۳۹۹/۰۱/۱۵

قشنگه

کاربر ۲۲۷۳۴۷۰
۱۳۹۹/۰۹/۰۴

چند تا داستانه. من داستان اولش رو خوندم. خیلی کودکانه بود و اصلا با فرهنگ ما و با انسانیت و معنای عشق سازگاری نداشت و خوشم نیومد و باقی کتاب رو نخوندم. بیشتر توصیف فضای اطراف بود

مدیرهای کافه همیشه به ما می‌گویند فقط سازت را بزن و دهنت را ببند. این‌جوری جهانگردها نمی‌فهمند که ایتالیایی نیستی. لباست را بپوش، عینکت را بزن، موهایت را به پشت سر شانه کن، هیچ کس فرقش را نمی‌فهمد، فقط دهن وا نکن.
کاربر ۲۲۷۳۴۷۰
می‌خواهم یک کار خیلی رمانتیک بکنم. می‌خواهم برایش آواز عاشقانه بخوانم. درست است، به سبک ونیز. همین‌جاست که به تو احتیاج دارم. تو گیتار می‌زنی، من می‌خوانم. از یک گوندولا این کار را می‌کنیم، می‌رویم زیر پنجره‌اش و من برایش آواز می‌خوانم. نزدیک اینجا یک ویلا اجاره می‌کنیم. پنجره‌ی اتاق خواب مشرف به کانال است. بعد از تاریکی عالی می‌شود. نور چراغ‌های دیوارها کافی است. من و تو در گوندولا و او پای پنجره. همه چیز به دلخواه او. لازم نیست خیلی طولش بدهیم، شب‌ها هنوز کمی سرد است. فقط سه ـ چهار تا ترانه، قصدم همین است. از خجالتت درمی‌آیم. نظرت چیه؟» «آقای گاردنر، مایه‌ی مباهات من است. همان‌طور که گفتم شما برایم اهمیت زیادی دارید. کی در نظر دارید این کار را بکنید؟»
کاربر ۲۲۷۳۴۷۰
«آقای گاردنر، این موضوع به من مربوط نیست، می‌دانم، اما می‌فهمم رابطه‌ی شما و خانم گاردنر این اواخر میزان نیست. می‌خواهم بدانید این‌جور چیزها را می‌فهمم. مادرم بیش‌تر وقت‌ها غمگین بود، شاید همان‌طور که حالا شما هستید. خیال می‌کرد یکی را پیدا کرده و خیلی خوشحال بود و به من می‌گفت یارو می‌خواهد بابای تازه‌ی من بشود. یکی ـ دو بار اول باورم شد. بعد از آن فهمیدم که به سرانجام نمی‌رسد، اما مادرم هرگز در باورش سست نشد و هر وقت که غصه‌دار می‌شد، شاید مثل امشب شما، می‌دانی چه می‌کرد؟ صفحه‌ی شما را پخش می‌کرد و همراهش دم می‌گرفت. تمام آن زمستان‌های طولانی در آپارتمان کوچک ما زانوها را بغل می‌کرد و یک لیوان نوشیدنی به دست می‌گرفت و نرم نرم ترانه می‌خواند
کاربر ۲۲۷۳۴۷۰

حجم

۱۷۳٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

حجم

۱۷۳٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
تومان