دانلود و خرید کتاب میلیونر زاغه‌نشین ویکاس سواروپ ترجمه مصطفی اسلامیه
تصویر جلد کتاب میلیونر زاغه‌نشین

کتاب میلیونر زاغه‌نشین

معرفی کتاب میلیونر زاغه‌نشین

ویکاس سواروپ در الله آباد ایالت اوتار پرادش هند، در خانواده‌ای حقوق‌دان به دنیا آمد و در همانجا به مدرسه رفت. پس از مدرسه در دانشگاه همان شهر تاریخ، روانشناسی و فلسفه خواند. سپس در ۱۹۸۶ به انگیزۀ علاقه به روابط بین‌المللی و اشتیاق به کشف فرهنگ‌های گوناگون عضو وزارت خارجه شد. رمان اولش، پرسش و پاسخ تاکنون به ۴۱ زبان ترجمه شده و چندین جایزه کسب کرده است.رمان دومش، شش مظنون در اوت ۲۰۰۸ منتشر شد که آن را نیز ستوده و از رویش اقتباس‌هایی رادیویی ساخته‌اند. میلیونر زاغه‌نشین که اقتباسی سینمایی نیز از آن شد، درباره استعداد در عین فقر و تلاش برای بقای خود است. رام محمد توماس توقیف شده است زیرا او پسربچه یتیم و فقیری است که بدون سواد خواندن و نوشتن، توانسته به دوازده سوال یک مسابقه تلویونی «کی یک میلیارد می‌برد؟» پاسخ دهد و این پذیرفته نیست مگر این که پسرک شیاد باشد. این آغاز داستان است و در ادامه رام داستان زندگی شگفت انگیز خود را از روزی که از میان زباله‌ها نجاتش دادند تا خدمتش در خانه سرهنگی استرالیایی و کارش به عنوان راهنمای تاج محل، برای وکیل خود تعریف می‌کند و به وکیل می گوید که چگونه توانسه به سوالات پاسخ دهد. رام در برابر چشمان حیرت‌زده میلیون ها تماشاگر تلوزیونی، گنجینه‌ای از خرد خود را می‌گشاید. خردی خیابانی و تصادفی که اکنون به دنیایی تبدیل شده است. «اعتراف‌نامه رو امضا کن. اعتراف‌نامه کاملاً ساده است: من، رام محمد توماس، به این وسیله اظهار می‌دارم که در دهم ژوئیه در مسابقۀ تلویزیونیِ یک میلیارد را کی می‌برد شرکت کردم. اعتراف می‌کنم که مرتکب تقلب شده‌ام. من جواب همۀ پرسش‌ها را نمی‌دانستم. به این وسیله از ادعای خود برای جایزۀ ممتاز یا هر جایزۀ دیگر صرف‌نظر می‌کنم. تقاضای بخشش دارم. این اظهارات را در کمال سلامت عقل و بدون هیچ گونه اجبار از طرف کسی بیان می‌کنم. امضا: رام محمد توماس.» ویکاس سواروپ در این داستان، کمدی و تراژدی را باهم درآمیخته و چشم‌انداز رنگینی از کشاکش بین خیر و شر آفریده است. ماجراهایی عجیب که برای پسربچه‌ای رخ می‌دهد که در زندگی چاره‌ای جز تلاش برای بقا ندارد.
سپیده
۱۳۹۷/۰۸/۰۹

فیلمش قشنگه👌

🍃بانو🌼
۱۳۹۷/۱۱/۲۳

کتاب جالبیه فیلم سینمایی هم راجع به کتاب ساخته شده اون هم جالبه.. روایت فقر و زندگی زاغه نشینی و مشکلات و بزهکاری های اجتماعی هست که در طول داستان بیان میشه و شخص خاطرات رنج آورش رو به یاد میاره

دایه مکفی
۱۳۹۹/۰۹/۱۸

یک کتاب پرماجرا و خلاقانه... البته اگه پایانش انقدر هندی طور نبود و برای بعضی واژگان سخیف، معادل مودبانه تری انتخاب میشد بهتر بود، اواخر کتاب هم از روانی متن کاسته شد و یه بخش از ماجرا نامفهوم بود انگار

- بیشتر
ز.م
۱۳۹۸/۰۳/۲۰

میدونم سوال ضایعیه ولی واقعا در شرایطی نیستم که کتاب غم انگیز بخونمِ آخر کتاب خوب تموم میشه یا بد؟

ehsan
۱۴۰۳/۰۴/۲۱

این که کتابی صرفا برای فروش بیشتر، با نامی که اصولا نام فیلمی است که بر اساس آن ساخته شده، منتشر شود، فی نفسه ظلمی در حق نویسنده کتاب است. کتاب اصلی با نام Q & A منتشر شده که

- بیشتر
حمید
۱۴۰۳/۰۱/۲۹

داستان جذاب با ایده‌ای بکر. پایان بندی بهتری می‌تونست داشته باشه ولی باز هم ارزش خواندن و تا پایان دنبال کردن روایت سراسر اتفاق رو داشت

eferdosiyan
۱۴۰۳/۰۱/۰۳

داستان بسیار روانی دارد از فیلمش جذاب‌تره عاشقش شدم

reyhan
۱۳۹۹/۱۰/۰۴

کتاب عالیییییی بود

فیلمی که از روی میلیونر زاغه‌نشین (نام بعدی پرسش و پاسخ) تهیه شده، به رغم کسب هشت جایزۀ اسکار، به نظر مترجمان فیلمِ بی‌رونقی است، اما رُمان حاضر کتابی در خور توجه است که با داستان‌های درهم‌تنیده از ارزش چشمگیری برخوردار است و دست‌کمی از دو رمان بادبادک باز و هزار خورشید تابان، نوشتۀ خالد حسینی ندارد.
S
رؤیاها فقط در ذهن خود آدم قدرت دارند. اما با پول آدم می‌تواند در ذهن دیگران هم قدرت داشته باشد
Afsaneh Habibi
تازه فهمیدم که زندگی با یک ستارۀ سینما آن قدرها باشکوه نیست که از بیرون به نظر می‌رسد. وقتی آنها را بدون آرایش و دنگ و فنگ ببینی، پی می‌بری که دقیقاً مثل ما هستند، با همان نگرانی‌ها و ناامنی‌ها. تنها تفاوت در این است که ما عمدتاً دغدغۀ پول داشتن و نداشتن داریم و آنها دغدغۀ شهرت داشتن و نداشتن. آنها در تنگ بلور به سر می‌برند. اول ازش بدشان می‌آید، بعد که بَه‌بَه و چَه چَه زیاد می‌شود از آن خوش‌شان می‌آید. و وقتی دیگر مردم بهشان توجه نمی‌کنند، پژمرده می‌شوند و می‌میرند.
Afsaneh Habibi
«ناخواسته به گیتی پا می‌نهیم. ناخواسته می‌رویم. اما بدان گاه که در این جهانیم، کردارمان اگر به یاد این نسل نباشد، نسل آینده از یادش نخواهد برد.»
reyhan
دستگیرم کرده‌اند، چون در یک مسابقۀ تلویزیونی برنده شدم. دیشب آخر شب، موقعی که حتی سگ‌های ولگرد هم خوابیده بودند، آمدند سراغم. ریختند توی خانه‌ام، دستبندم زدند و مرا به طرف جیپی بردند که چراغ قرمز داشت. هیچ سر و صدایی بلند نشد. حتی یک نفر هم از آلونکش در نیامد. فقط جغد پیری از روی یک درخت تمر هندی برای دستگیری من هو هو کرد.
Ahmadreza
در فیلم‌ها نشان می‌دهند که انگار کشتن یک آدم مثل ترکاندن یک‌بادکنک است. بم، بم، بم ... مردم در فیلم‌ها تپانچه را طوری شلیک می‌کنند که انگار گلوله ترقه است. طوری آدم می‌کشند که انگار مورچه‌ای است. حتی یک قهرمان تازه‌کار که هرگز به عمرش تپانچه ندیده، می‌تواند به ده ـ دوازده تا ولگرد از دویست‌متری شلیک کند و آنها را بکشد. اما زندگی واقعی خیلی با آن فرق دارد. آسان است که تپانچه پری را برداری و به صورت یکی نشانه بروی. اما وقتی بدانی گلولۀ واقعی توی تپانچه است و قلب واقعی را سوراخ می‌کنی و مایع سرخی که جاری می‌شود خون است، نه رب گوجه‌فرنگی، مجبوری درنگ کنی. آدم‌کشی کار آسانی نیست. اول باید مغزت را بپزی. مشروب این کار را برایت می‌کند. خشم هم همین طور.
Afsaneh Habibi
داراوی، وسط آسمانخراش‌های مدرن و فروشگاه‌های تابناک از نئون‌های بمبئی، مثل غده‌ای سرطانی بر قلب این شهر نشسته است، و این شهر نمی‌خواهد وجود آن را بپذیرد. برای همین داراوی قانون آن را نادیده می‌گیرد. تمام خانه‌های داراوی بناهای غیرقانونی‌اند و هر لحظه ممکن است نابود شوند. اما وقتی اهالی آن فقط برای زنده ماندن تقلا می‌کنند، به آن اهمیتی نمی‌دهند
ف مجتهدی
بچه‌ها هنوز در پی آن بودند که به فرزندخواندگی پذیرفته شوند، آماده بودند از جهنمی که می‌شناختند به جهنمی ناشناخته بروند.
کاربر ۱۶۶۱۷۸۸
همان طور که آقای باروه یک بار گفت، ثروتمندها، آنهایی که در آپارتمان‌های چهارخوابۀ مرمر و گرانیت زندگی می‌کنند، لذت می‌برند. زاغه‌نشین‌هایی که در کلبه‌های نکبت‌بار و فقرزده به سر می‌برند، رنج می‌کشند. و ما که ساکن گودهای بیش از حد شلوغ هستیم، فقط زنده‌ایم.
Afsaneh Habibi
در فیلم‌های هندی آدم‌های دائم‌الخمر موجودات بامزه‌ای هستند. وقتی کشتو موکرجی را با یک بطری تصور کنید نمی‌توانید جلوی خنده‌تان را بگیرید. اما در زندگی واقعی دائم‌الخمرها خنده‌دار نیستند، ترس‌آورند. هر وقت شانتارام پاتیل به خانه می‌آید، ما برای شنود نیاز به تجهیزات نداریم. او با صدای بلند نعره می‌زند و ناسزا می‌گوید، و من و سلیم توی اتاق‌مان چنان می‌ترسیم که انگار دارد سر خودمان داد می‌کشد
Afsaneh Habibi

حجم

۲۸۵٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

حجم

۲۸۵٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
تومان