دانلود و خرید کتاب من از سی و سه نفر ( زندگی‌نامه خلبان یحیی پازوکی) مصطفی محمدی
تصویر جلد کتاب من از سی و سه نفر ( زندگی‌نامه خلبان یحیی پازوکی)

کتاب من از سی و سه نفر ( زندگی‌نامه خلبان یحیی پازوکی)

نویسنده:مصطفی محمدی
انتشارات:نشر روزگار
امتیاز:
۲.۳از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب من از سی و سه نفر ( زندگی‌نامه خلبان یحیی پازوکی)

«من از سی‌وسه نفر» زندگی‌نامه خلبان یحیی ساعد پازوکی را روایت می‌کند. مصطفی محمدی در نشست‌هایی خودمانی و طولانی با سرهنگ یحیی پازوکی، این زندگی نامه را ضبط کرده و به روی کاغذ آورده‌است. در مقدمه این اثر می‌خوانید: «این خاطرات در طول ده نشست خودمانی و طولانی از زبان سرهنگ خلبان یحیی ساعدپازوکی، بر حافظه من و آی.سی ضبطم جاری شد. پازوکی مرحله به مرحله پیشرفت را هم‌چون گام‌به‌گام یک پرواز بلندمدت و پرخطر، ملاحظه و نظارت می‌کرد؛ تا نیمه بهمن‌ماه ۱۳۸۴ که برای گذراندن یک ماموریت هفت‌ماهه عازم خارج از کشور شد. خاطرات او در گذر زمان معلّق است. گاه در فرودگاه نظامی اهواز و گاهی دیگر توی شهر سن‌آنتونیو تگزاس. و یا از زمانی به زمانی دیگر ـ بدون ملاحظه ترتیب وقوع خاطرات و روند زندگی ـ عبور می‌کند تا بتواند با شیوه سیال ذهن به همه گذشته‌هایش دست بیندازد و در تکلّف فواصل و ترتیب تاریخی آن‌ها قرار نگیرد. اکنون آن‌چه در این اثر گردهم آمده، تنها بخشی از حوادث گذشته اوست که با زندگی‌نامه‌اش درهم آمیخته است.»
کاربر ۲۸۳۷۵۲۹
۱۳۹۹/۱۱/۲۴

برخلاف تصویر جلد، محتوای کتاب درباره یک خلبان ترابری است. تقدم و تاخر زمانی مطالب واقعا سردرگم کننده است. در مجموع آنچه که انتظار داشتم نبود و لذا از اواسط کار مطالعه را رها کردم.

کاربر ۱۳۱۲۴۹۱
۱۴۰۲/۰۷/۰۷

بیشتر شبیه قصه های اتل متل شده بسیار متن درهم و بدون رعایت دوره زمانی

«آن‌چه صلاحت است از خدا بخواه، نه آن‌چه که دلت می‌خواهد؛ چون آدمی ذاتاً راحت‌طلب و عافیت‌اندیش است.»
آرش
برخی به ارسال نامه با پست که در آن روزها کند کار می‌کرد اکتفا نداشتند و می‌گفتند، نامه‌ها مانند نور ستارگان دوردست هستند؛ یعنی چه بسا زمانی به مقصد برسند که صاحب‌شان از فروغ و حیات بازمانده باشد. بنابراین از اقوام و مسافران شهرستانی نیز برای حمل پیام و نامه‌ها کمک می‌گرفتند.
آرش
اگه حالت تشنگی بهت دست نمی‌داد، بازم عنصر آب این‌قدر حیاتی می‌شد و ارزش پیدا می‌کرد؟
آرش
پانزده‌سال پیش از بازنشستگی، جنگ برایم با دوهزار و پانصد ساعت پرواز به پایان رسید ولی جدیت در کارم تداوم یافت. پروازهایم با امتداد و تراکم باقی ماند؛ تا این‌که در نخستین روز از خانه‌نشینی، امیر و امین و المیرا را از نگاهم گذراندم: «آه، خدا! چه‌قدر این بچه‌ها بزرگ شدن!» انگاری پیاپی در طول سی‌سال خدمت، نه از خانه، از زمین و شهر و ماوا و حوزه جاذبه‌ام دور بوده باشم که آن‌گونه با شگفتی و تازگی،‌ نگاه پدرانه مرا دنبال می‌کردند تا بپرسند، بابا! دیگه با غسل شهادت نمی‌ری ماموریت هوایی؟!
آرش
باورم نمی‌شد روزگاری فراخواهد می‌رسد که آبی بیکران خلیج فارس را از بالای ارتفاع چهل‌هزار پایی از یک سو و سواحل خزر را در سویی دیگر خواهم دید: «... سرگرد جهانبانی! من هم دیدم.» و به خیالم نمی‌گنجید که روز دیگری می‌آید که با پرونده بازنشستگی‌ام،‌ با رکورد بیش از هشت‌هزار ساعت پرواز، به خانه بازخواهم گشت تا منصوره در مرز پنجاه سالگی‌ام بگوید، از امروز دیگر بی‌دلهره و زودبه‌زود می‌بینمت. و من بگویم، عزیزم! این هم قصه من... . سپس حکم بازنشستگی‌ام را که از روی جعبه شیرینی بردارم، نگاهش روی صورتم قفل شود: «تازه دارم می‌بینمت، یحیی!‌ بدون این‌که گوشم به تلفن و چشمم به صفحه تلویزیون و اخبار حوادث باشه.»
آرش
تقدیم به: همه خلبانان ایران که گوش به آهنگ کهکشان سپردند. همانانی که خون گرم‌شان از اوج آسمان بر فراز کوه‌ها و دشت‌های غریب بارید
آرش

حجم

۱۸۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

حجم

۱۸۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

قیمت:
۳۶,۰۰۰
تومان