دانلود و خرید کتاب پلاک ۷۸ مصطفی محمدی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب پلاک ۷۸ اثر مصطفی محمدی

کتاب پلاک ۷۸

نویسنده:مصطفی محمدی
انتشارات:نشر شاهد
امتیاز:
۵.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب پلاک ۷۸

کتاب پلاک ۷۸ نوشتهٔ مصطفی محمدی است و نشر شاهد آن را منتشر و روانهٔ بازار کرده است.

دربارهٔ کتاب پلاک ۷۸

داستان کتاب پلاک ۷۸ روزهای پایانی جنگ ایران و عراق را روایت می‌کند. در کنار این روایت نیز به بخشی از زندگی‌نامه و خاطرات شهید احمد اسدی می‌پردازد؛ شخصی که شخصیت اصلی این داستان است.

مصطفی محمدی که از نویسندگان صاحب‌ذوق در عرصه‌ٔ دفاع مقدس است، در این اثرش اقدامات و رشادت‌های رزمندگان تیپ ۱۳ امیرالمؤمنین را روایت می‌کند. رزمندگان تیپ ۱۳ امیرالمؤمنین بخشی از خط پدافندی جزایر مجنون را در سال ۶۷ برعهده گرفته بودند. 

این گردان در چهارم تیرماه سال ۶۷ در حالی که در وضعیت جنگی خطرناکی در مقابل  دشمن قرار داشت، تمام توانش را برای مقاومت به کار می‌گیرد اما در‌نهایت تعدادی از رزمندگان به شهادت می‌رسند و بسیاری نیز به اسارت دشمن درمی‌آیند. اصلی‌ترین قهرمان این گردان، شهید احمد اسدی است. او فرماندهٔ گردان تخریب ناوتیپ ۱۳ امیرالمؤمنین (ع) بود. او در طی عملیاتی که به‌منظور جلوگیری از پیشروی یگان‌های زمینی دشمن به سمت جزایر مجنون طراحی شده بود، به شهادت می‌رسد.

خواندن کتاب پلاک ۷۸ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به علاقه‌مندان به ادبیات دفاع مقدس پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب پلاک ۷۸

«آدمی مثل من، سهمش رو باید توی همین جبهه ادا کنه؛ نه پشت جبهه... آدمی که با جنگ درگیره، نمی‌ره که توی شهر بجنگه. می‌مونه توی همین جبهه جنگ... من خیال کردم دیگه کار جنگ یه‌سره است که آخرش کوتاه اومدم و با اصرار خانوادم رفتم ازدواج کردم؛ ولی انگاری کورخونده بودم... صدام حالاحالاها با ما کار داره!

جمله‌های‌اش هیجان می‌گیرد... اضطراب‌انگیز است... عاطفه‌پذیر می‌شود... حروف به‌خوبی روی هم سوار نمی‌شوند و از زیر دندان‌ها مانند تخم‌شربتی می‌گریزند... ولی باز احمد دست‌بردارشان نیست؛ همه را می‌خواهد همان‌طور تند و بی‌گدار ادا کند. شاید لازم باشد تجربه‌های‌اش از جنگ را فراموش کند؛ یا بتواند بپذیرد اگر خودش هم نباشد، دیگرانی هستند تا سنگ جنگ را جابه‌جا کنند؛ ولی نمی‌تواند فراموش کند. نمی‌شود پذیرفت. ذهن، دست‌بردار نیست. ذهن احمد اشغال است. نگرانی، مانند دیوی دوپا، پابه‌پا دارد دنبال‌اش می‌آید. می‌داند که اگر با دندهٔ چهار یک‌کله تا خود برازجان هم برود، باز هم گریزی ندارد و دیو سرعقب‌اش خواهد گذاشت؛ مگر این‌که بایستد، درنگ کند، بازگردد و رودررو کند خودش را با این دیو. در آن صورت، دیو خواهد گریخت، دور خواهد شد، دست از سر احمد برخواهد داشت... .

ـ آقا! فعلاً بریم یه سر جراحی.

تویوتا راه به سوی ماه‌شهر پی می‌گیرد... .

همه افکارش اکنون دور یک نکته متمرکز شده: «توی مجنون چه خبره یعنی؟!»

چندماهی است بندر فاو دوباره به‌دست بعثی‌ها افتاده و شناورهای تندرو دوموتورهٔ ناوتیپ ۱۳ نمی‌توانند از نهر بهشتی خودشان را به اروندرود و ساحل آن بندر برسانند. اگر هم تکانی بخورند، صدای‌شان به گوش هواپیماهای ملخی خواهد رسید. این روزها، هر چه قایق آن‌جا بوده، با همه قُبل‌منقل‌اش۱، آمده به نزدیکی رودخانهٔ جراحی.

هر که از راه می‌رسد، سر احمد را می‌گیرد میان بازو و آرنج:

ـ ... شاه‌دوماد! تو الان باید این‌جا باشی واقعاً؟! ایشالا که اومدی شیرینی ما رو بدی و برگردی برازجون!

احمد گوش پر می‌کند از پیام‌های چپ و راست دوست و آشنا. تنها لبخند می‌زند و کله و چشم‌ها را همان‌طور سرازیر و رو به خاک نگه می‌دارد:

ـ اونم به‌چشم. فعلاً که بدون شما زودی احساس خستگی بهِم دست داد... دلم تنگ‌تون شد... واسه صدای احمداحمدتون پشت بی‌سیم... تاب نیاوردم...»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۶۰٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۲۷ صفحه

حجم

۲۶۰٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۲۷ صفحه

قیمت:
۵,۰۰۰
تومان