دانلود و خرید کتاب رؤیای کاغذی ایمان آزمون
تصویر جلد کتاب رؤیای کاغذی

کتاب رؤیای کاغذی

نویسنده:ایمان آزمون
امتیاز:
۵.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب رؤیای کاغذی

«رویای کاغذی» نوشته ایمان آزمون (-۱۳۶۶) روایتگر ۱۸ عاشقانه است که در قالب هفت بخش هم‌نام با هفت وادی (شهر) عشق عطار نیشابوری به رشته تحریر درآمده‌است. در این تجربه اشعار و و نثرهای عاشقانه و آرام با سبکی امروزی و متفاوت نگاشته شده‌است. دل آشوب؛ کتاب مقدسش را در برگرفته بود و واژه‌های یتیم - این پیامبران عشق- را نوازش و تک به تک غسل تعمید می‌کرد با یاد آن دستان نوازشگر، طره پریشان و آن همه ناز.... و آرامشی را طلب می‌کرد؛ چه آرامشی" خواندن آخرین صفحه که تموم شد با عجله تقویمو بست. قلبش تند می‌زد.کف دستش عرق کرده بود. به دستبندش خیره شده بود. با خودش فکر کرد: این دیوونه کی بود؟ از کجا پیداش شد؟ حتی درباره‌ی دستبند من هم نوشته! بعد سعی کرد اون پسر رو بخاطر بیاره ولی هر چه سعی کرد چیزی به خاطرش نیومد. تنها چیزی که به یادش اومد چهره‌ی بی حالت و صورت بی روح پسر بود.
سیّد جواد
۱۳۹۷/۰۳/۳۰

کتاب سیزدهم برنامه مطالعه از طرح جذاب کتابخانه همگانی برای نویسنده کتاب آرزوی موفقیت دارم ان شاالله کتاب های بیشتر و بهتری از ایشون در طاقچه ببینیم در آینده ۱۳ بریده از کتاب به اشتراک گذاشتم برای دوستان

بزرگ‌ترین یأس‌ها از دل امیدهای بزرگ متولد می‌شوند.
سیّد جواد
منظره‌ی ویرانی آدم‌ها غم انگیزترین منظره‌ی دنیاست...
سیّد جواد
من عاشقم. عاشق کسی که خودش -حتی روحش هم- خبرنداره. من دارم می‌سوزم. همه‌ی وجودم گُر گرفته. چی کار کنم؟ کاش مانتوش بودم که اونو در بر می‌گرفتم و با عطر وجودش سرمست می‌شدم یا کیفش که همیشه منو بغل می‌کرد. کاش اصلاً دستبندش بودم که همیشه دور مچش بودم و از اون بالا به انگشتای ظریف و کشیده‌اش نگاه می‌کردم. آخ کاش دستبندش بودم.
سیّد جواد
قصه دستانت، لالایی شبانه‌ی شب‌های پر تبِ من است
سیّد جواد
هر شب جلوی آینه می‌ایستم و بیهوده به خود، به معجزه‌ی هستی می‌نگرم! اما مردمکانم هم از دیدن من شرم دارند.
سیّد جواد
من خوشبختم. خیلی خوشبخت. ولی لیاقت این همه خوشبختی را ندارم. تو خودِ دنیایی. توای فرشته‌ی هستی بخش. تو؛ -خود- یک دنیایی. چشمان تو دریایی است پر تلاطم که مرا در خود غرق می‌کند. نگاهت چون جنگلی پر رمز و راز و صدایت سمفونی رویاهاست. دستانت سرشار از اسرار دنیاست و انگشتانت همه نور است. من، طاقتِ این همه خوشبختی؛ این همه عشق را ندارم.
سیّد جواد
گرچه خیالم هیچ گاه خالی از تو نبوده و نیست؛ اما ندانمت که کجایی؟!
سیّد جواد
این است معجزه‌ی دستانت جادو می‌کنند آن انگشتان آخر به که بگویم به که بگویم که دستان تو مرا آتش زده است به که بگویم دارم می‌سوزم گویی دچار سوختنی ابدی شده‌ام به کدامین گناه دنیای من این چنین هاویه شده است؟
سیّد جواد
دنیایی دارم، بی رنگ نمی‌دانم-خاکستری شاید- می‌خواهم رنگش کنم: صورتی! نقاش رویاهای بی رنگ من خواهی شد؟
سیّد جواد
تا به کی باید تنها بود. آیا قادر خواهیم بود با این واقعیت که زندگی کوتاه است، کنار بیاییم.
سیّد جواد
من از تو در گریزم اما چرا همیشه با منی؟! من تو را رها نمی‌کنم یا تو مرا؟ هر شب طره‌ی پریشانت چون کمندی، مرا دربند می‌کشد و همچون تازیانه‌ای بر روح من زخمه می زند اما چه باک! دستان تو، آن انگشتان نوازشگر مرهمی است، بخششی است، نوازشی است
سیّد جواد
خورشید که رفت، من ماندم و شب زنده داری و اشک.
سیّد جواد
به دنبال معجون جادویی می‌گشتم: عشق! می‌خواستم با نوشیدن جرعه‌ای از این معجون جادویی به زندگی ابدی دست یابم.
سیّد جواد
۱. بی تو، همه چیز بی رنگ است با تو، اما دیگر چیزی وجود ندارد ۲. این جا تاریک است، من می‌ترسم گویی در میانه‌ی کوره راه رویاها -کاغذی‌ترین آن‌ها - "تنها"، وامانده‌ام ۳. دنیایی دارم، بی رنگ نمی‌دانم-خاکستری شاید- می‌خواهم رنگش کنم: صورتی! نقاش رویاهای بی رنگ من خواهی شد؟
ع...ادلــ
می‌گفتن هر کی به این درخت آویزون بشه حاجت روا می‌شه، یعنی خان جون می‌گفت. خدا بیامرزدش. خلاصه ما هم اومدیم این جا. آخه یکی نبود به ما بگه: مردِ مؤمن، آخه عقلت کجا رفته. این حرفا کدومه؟ تو آگه چیزی می‌خوای بأس وصلشی به بالایی، این حرفا همش چرنده، هر چند ما کجا و بالایی کجا.
ع...ادلــ

حجم

۳۷٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۸۵ صفحه

حجم

۳۷٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۸۵ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان