دانلود و خرید کتاب از باغ‌ها به بعد معصومه میرابوطالبی
تصویر جلد کتاب از باغ‌ها به بعد

کتاب از باغ‌ها به بعد

انتشارات:نشر نیماژ
دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب از باغ‌ها به بعد

رمان «از باغ‌ها به بعد» نوشته معصومه میرابوطالبی (-۱۳۶۰) داستان دختری به نام نیلوفر است که مرحله گذار از ناپختگی به پختگی و گذر از ترس و تنهایی را به کمک پیرزنی آلزایمری تجربه می‌کند.شخصیت اصلی داستان بعد مرگ والدینش به خواهر بزرگتری سپرده می‌شود که سرایدار باغ اربابی است.نیلوفرِ سنتی و دین مدار که به مَحرم و نامحرم‌ها اعتقاد دارد به جای ماندن در خانه شوهرخواهر، بودن درکنار بی‌بی خاتون و باغ را ترجیح می‌دهد. خاتونی که زوال ذهنش، بیانگر زوال خاندانش نیز هست.دختر دوازده ساله همانطور که مسئولیت نگهداری بی‌بی را به گردن می‌گیرد به همان نسبت درگیر «بچه مُرده»‌ای می‌شود که یادگار دخترِ جوانمرگ شده‌‌ی خاتون است. هم‌سویی و درگیری ذهنی نیلوفر با بچه مُرده و خاتون بانی ایجاد دغدغه مشترکی بین این دو می‌شود. اشتراکی که باعث پیوند بیشتر نیلوفر با دیگر اعضاء خانواده مانند فرهاد، مهری و خانم صفا است.نیلوفر تنها و بی‌کس که تا حالا نتوانسته حضورش را برای خواهر بزرگتر به اثبات برساند در صدد یافتن دوست واقعی،محملی برای آرامش و مکانی برای زیستن، با کمک به دیگر اعضاء خانواده به این مهم دست می‌یابد و در انتها از تاریکی به سوی نور و روشنایی و آرامش حرکت می‌کند. بخشی از این داستان را می‌خوانید: صدای زمزمه‌ی بی‌بی می‌آمد. نیلوفر پشت سر ملیحه از راهروِ تاریک و خنکی می‌گذشت که سقف گنبدی‌شکلش سه سوراخ گرد داشت و از سوراخ‌ها ستون نور یک‌وری آمده بود تا روی آجرفرش‌های کف راهرو و توی ستون نور، ذرات معلق هوا دیده می‌شد. سارا دست کرد بین نورها: «نمی‌تونم بگیرم‌شون.» نیلوفر حواسش به درهای دو طرف راهرو بود. در هر طرف دو در و سه در چوبی در انتها. مطمئن بود که درِ دولنگه‌ای ته راهرو به همان حوض مرمری زیر بادگیر می‌خورد تا تابستان که درهای اتاق‌ها را باز می‌کنند باد بپیچد توی راهرو و نم آب توی حوض را با خودش ببرد برای اتاق‌ها. صدی زمزمه‌های بی‌بی اوج و فرود داشت. سال‌ها بود که تنها زندگی می‌کرد. این را از ملیحه شنیده بود. این‌که سه پسرش هرکدام سر از یک جای دنیا درآورده‌اند. این‌که تنها دخترش قند حاملگی گرفت و بچه‌اش موقع زایمان مرد و شوهرش طلاق‌اش داد و آمد این‌جا تا جوان‌مرگ شد. از چه مُرد، نمی‌دانست؛ اما می‌دانست الان تنها کس‌وکار بی‌بی همین برادر سبیل‌کلفتی است که فقط یک‌بار از لای درِ کوچک حیاط، او را توی باغ دیده بود.
ramtin
۱۳۹۸/۰۹/۲۵

تبریک استاد عزیز لذت بردم .

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۹۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۲۳ صفحه

حجم

۹۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۲۳ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
۱۲,۰۰۰
۷۰%
تومان