
کتاب رابله و جهانش
معرفی کتاب رابله و جهانش
کتاب رابله و جهانش (Rabelais and his world) نوشته میخاییل باختین و ترجمه محمد سپاهی و اثری پژوهشی و تحلیلی دربارهی رمانهای فرانسوا رابله و جایگاه آنها در فرهنگ عامه و ادبیات اروپاست. نشر نی این کتاب را در سال ۱۴۰۴ منتشر کرده است. کتاب حاضر به بررسی ریشههای شوخطبعی عامیانه، کارناوال و نقش خنده در ادبیات و فرهنگ قرونوسطی و رنسانس میپردازد و میکوشد با رویکردی نو به آثار رابله، پیوند میان ادبیات، زبان، فرهنگ عامه و سیاست را روشن کند. نویسنده در این اثر نهتنها به تحلیل ساختار و محتوای رمانهای رابله میپردازد، بلکه مفاهیمی چون چندصدایی، کارناوال و گروتسک را بهعنوان عناصر بنیادین ادبیات مدرن معرفی میکند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب رابله و جهانش اثر میخاییل باختین
کتاب رابله و جهانش به قلم میخاییل باختین، پژوهشی است که جایگاه فرانسوا رابله (Francois Rabelais)، نویسندهی فرانسوی قرن شانزدهم را در تاریخ ادبیات و فرهنگ اروپا بررسی کرده است. میخائیل باختین در این کتاب، رابله را نهتنها بهعنوان یک نویسندهی طنزپرداز، بلکه بهعنوان نمایندهی فرهنگ عامه و کارناوال معرفی کرده است. او با تحلیل رمانهای رابله بهویژه گارگانتوا و پانتاگروئل نشان میدهد که چگونه شوخطبعی عامیانه، خنده و آیینهای کارناوالی در مقابل فرهنگ رسمی و جدی کلیسا و دولت قرار میگیرد و بهنوعی زندگی ثانویه و آزادیبخش برای مردم بدل میشود. ساختار کتاب حاضر بر پایهی تحلیل فرمها و نمادهای کارناوالی، بررسی زبان چندصدایی و نقش خنده در ادبیات شکل گرفته است. میخائیل باختین تلاش کرده است تا باتکیهبر منابع مردمی و فولکلور، رازهای نهفته در آثار فرانسوا رابله را آشکار و اهمیت آنها را در شکلگیری ادبیات مدرن و اندیشهی آزادی بیان کند. این کتاب علاوهبر تحلیل ادبی، به زمینههای تاریخی، اجتماعی و سیاسی زمان فرانسوا رابله و میخاییل باختین نیز توجه کرده و تصویری چندلایه از پیوند ادبیات و فرهنگ عامه ارائه داده است.
اما فرانسوا رابله کیست؟
فرانسوا رابله که میان سالهای ۱۴۸۳ تا ۱۴۹۴ زاده شد و در ۹ آوریل ۱۵۵۳ در پاریس درگذشت، از برجستهترین نویسندگان، پزشکان و ادیبان عصر رنسانس فرانسه به شمار میآید. نام او همواره با طنز، هزل و نگاه انتقادی پیوند خورده است. تاریخ دقیق تولد او روشن نیست و زادگاهش را بهاحتمال شهر شینون دانستهاند. رابله آموزشهای نخستین خود را در صومعهای گذراند و با فراگیری الهیات، فلسفه و حکمت وارد جرگهی روحانیون شد؛ همین مسیر سبب شد با متون کلاسیک یونان و روم آشنایی پیدا کند. او پس از مدتی به سفر، مطالعه و ثبت تجربههای شخصی پرداخت و سپس با گذراندن دورهی دانشگاهی پزشکی، به طبابت روی آورد و همزمان متون پزشکی یونانی را همراه با تفسیرهای شخصی خود منتشر کرد.
مهمترین و شناختهشدهترین اثر رابله رمان «گارگانتوا و پانتاگروئل» در پنج جلد است؛ اثری که بهسبب نقد تند کلیسا و نهادهای علمی، مخالفت شدید روحانیون را برانگیخت و این نویسنده را به اتهام خلاف اخلاقبودن از مقام روحانیت محروم ساخت. انتشار جلدهای بعدی همین اثر شهرت فراوانی برای رابله به همراه آورد. او کوشید با ایجاد برخی تعدیلها در ادامهی رمان، رضایت اهل کلیسا را نیز جلب کند. رابله در آثارش پیوندی شگفتانگیز میان خنده و دانش برقرار کرده و سبکی آفریده که هم آموزنده بوده و هم سرشار از شوخی و طنز. از او بهعنوان یکی از نخستین نثرنویسان شیوهی نوین یاد میشود که از جملات ساده، روشن و منطقی بهره گرفته است. داستان «گارگانتوا» به قلم رابله دربارهی غولی است که همراه با پسرش در فضایی طنزآمیز و انتقادیْ نگاهی طعنهآلود به کلیسا و جامعه دارد؛ اثری که بعدها بر نویسندگانی همچون ویلیام شکسپیر، سروانتس، سویفت، لارنس استرن و جیمز جویس تأثیر گذاشت و جایگاه فرانسوا رابله را در تاریخ نثر تثبیت کرد.
خلاصه کتاب رابله و جهانش
کتاب با محوریت تحلیل آثار فرانسوا رابله، بهویژه رمان گارگانتوا و پانتاگروئل، به واکاوی ریشههای شوخطبعی عامیانه و کارناوال در فرهنگ اروپایی میپردازد. میخاییل باختین در این کتاب، خنده و آیینهای کارناوالی را بهعنوان نیرویی رهاییبخش و ضداقتدار معرفی کرده که در مقابل فرهنگ رسمی و جدی کلیسا و دولت قرار میگیرد. او نشان داده که کارناوال جشن یا آیین ساده نیست؛ بلکه نوعی زندگی ثانویه و تجربهی جمعی است که در آن مرزهای اجتماعی، سلسلهمراتب و هنجارهای رسمی به تعلیق درمیآیند و مردم برای مدتی کوتاه آزادی، برابری و شادی را تجربه میکنند. نویسنده با تحلیل فرمها و نمادهای کارناوالی مانند دلقکها، دیوانهها، غولها و آیینهای کمیک نشان داده که این عناصر چگونه در رمانهای رابله حضور دارند و به زبان و ساختار اثر شکل میدهند. او مفهوم چندصدایی را نیز مطرح کرده و توضیح داده که رمان رابله عرصهی برخورد و گفتوگوی سبکها و زبانهای مختلف است؛ جایی که هیچ صدای واحد و اقتدارگرایی وجود ندارد و همهی صداها امکان حضور و گفتوگو مییابند. باختین به زمینههای تاریخی و اجتماعی زمان رابله و خودش پرداخته و نشان داده که چگونه فرهنگ عامه و خنده در دورههای بحران و انقلاب به ابزاری برای نقد قدرت و بازاندیشی در نظم اجتماعی بدل میشود. او همچنین به تفاوت میان جشنهای رسمی و کارناوالهای مردمی اشاره و تأکید کرده که کارناوال برخلاف جشنهای رسمی، مظهر نوشدگی و تغییر و امید به آینده است. باختین رابله را نویسندهای معرفی کرده که با زبان و تصویرپردازی خاص خود، فرهنگ شوخطبعی عامیانه را به اوج رسانده و راهی برای فهم عمیقتر ادبیات و آزادی گشوده است.
چرا باید کتاب رابله و جهانش را بخوانیم؟
کتاب رابله و جهانش پژوهشی است که با رویکردی متفاوت به ادبیات و فرهنگ مینگرد و مفاهیمی چون کارناوال، خنده و چندصدایی را بهعنوان عناصر بنیادین ادبیات و زندگی اجتماعی معرفی میکند. این کتاب فرصتی فراهم میکند تا با ریشههای شوخطبعی عامیانه و نقش آن در نقد قدرت و ساختارهای رسمی آشنا شویم. میخاییل باختین با تحلیل آثار رابله نشان داده است که چگونه زبان، طنز و آیینهای مردمی میتوانند به ابزاری برای بیان آزادی و مقاومت در برابر اقتدار بدل شوند. مطالعهی این کتاب نهتنها برای علاقهمندان به ادبیات و نظریه ادبی، بلکه برای کسانی که دغدغهی فهم فرهنگ عامه، تاریخ اجتماعی و نقش زبان در تحولات فکری دارند، ارزشمند است. همچنین این اثر به درک بهتر پیوند میان ادبیات، سیاست و زندگی روزمره کمک میکند و نگاه تازهای به مفهوم آزادی و رهایی ارائه میدهد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به پژوهشگران و علاقهمندان به ادبیات، نظریهی ادبی، فرهنگ عامه، تاریخ اجتماعی و فلسفه پیشنهاد میشود. همچنین پژوهش حاضر به کسانی که بهدنبال فهم عمیقتر نقش خنده، طنز و آیینهای مردمی در نقد قدرت و ساختارهای رسمی هستند، توصیه شده است.
درباره میخاییل باختین
میخاییل باختین (Mikhail Bakhtin) با نام کامل میخائیل میخائیلویچ باختین در سال ۱۸۹۵ به دنیا آمد و در ۱۹۷۵ میلادی درگذشت. او فیلسوف زبان، نظریهپرداز ادبی و منتقد برجستهی روس بود که آثارش تأثیری گسترده بر حوزههایی همچون نقد ادبی، زبانشناسی، فلسفه، زیباییشناسی، مطالعات فرهنگی و علوم انسانی گذاشت. این نظریهپرداز بهویژه بهخاطر مفاهیمی مانند گفتوگومندی (دیالوژیسم)، چندصدایی، ناهمگونی زبانی (هتروگلاسیا)، کرونوتوپ و نظریهی کارناوال شناخته میشود و پژوهشهای بنیادینی دربارهی رمان، بهویژه آثار فئودور داستایفسکی و فرانسوا رابله ارائه داده است. میخاییل باختین در دههی ۱۹۲۰ میلادی در فضای فکری شوروی فعال بود، اما بهدلیل شرایط سیاسی و سرکوبهای دوران استالین در سال ۱۹۲۹ بازداشت و به قزاقستان تبعید شد و سالها در انزوا و شرایط دشوار زیست؛ بااینحال در همان دوره برخی از مهمترین نوشتههای خود را شکل داد. بسیاری از آثار او دیرهنگام و حتی پس از مرگش منتشر یا شناخته شد و از دههی ۱۹۶۰ به بعد در غرب مورد توجه گسترده قرار گرفت. از مهمترین آثار این نویسنده میتوان به کتابهای «مسائل بوطیقای داستایفسکی»، «تخیل مکالمهای»، «رابله و جهانش»، «هنر و پاسخگویی» و «بهسوی فلسفهی کنش» اشاره کرد. اندیشههای میخاییل باختین الهامبخش جریانهایی چون مارکسیسم نو، ساختارگرایی، پساساختارگرایی و نشانهشناسی بوده و همچنان در مطالعات ادبی و نظریهی ارتباطات نقشی تعیینکننده داشته است.
میخاییل باختین و اندیشههای او در ایران بهتدریج از مسیر ترجمه و تفسیر شناخته شد. نخستین گامهای جدی در این زمینه را محمدجعفر پوینده برداشت که با ترجمهی آثاری چون «سودای مکالمه، خنده، آزادی» نقش مهمی در معرفی دستگاه فکری باختین ایفا کرد. پس از او مترجمان و پژوهشگران دیگری نیز به این حوزه وارد شدند؛ ازجمله آذین حسینزاده که کتاب «زیباییشناسی و نظریهی رمان» را به پارسی برگرداند و رؤیا پورآذر که «تخیل مکالمهای» را ترجمه کرد؛ همچنین داریوش کریمی با ترجمهی کتاب «منطق گفتوگویی میخائیل باختین» نوشتهی تزوتان تودوروف، خوانندگان پارسیزبان را با خوانشی تفسیری از اندیشههای او آشنا کرده است. ترجمهی کتاب «مسائل بوطیقای داستایفسکی» به قلم نصرالله مرادیانی و انتشار آن توسط نشر حکمت کلمه، یکی از مهمترین نقاط عطف در دسترسی پارسیزبانان به متن اصلی آثار میخاییل باختین است.
تزوتان تودوروف در دههی ۱۹۷۰ از میخاییل باختین بهعنوان بزرگترین نظریهپرداز ادبی قرن بیستم یاد کرده و همین ارزیابیهای متناقض و گاه افراطی سبب شده باختین در قالبهایی چون فرمالیست، مارکسیست، اومانیست مسیحی یا حتی متفکری محافظهکار یا رادیکال توصیف شود؛ برچسبهایی که خود نشاندهندهی مقاومت اندیشهی او در برابر طبقهبندیهای سادهانگارانه است. زندگی شخصی و فکری باختین نیز همچون آثارش پر از ابهام و گسست است. او در بستر انقلاب اکتبر و جنگ داخلی روسیه به بلوغ فکری رسید، اما در دوران استالین به حاشیه رانده شد، به اتهام اقدام علیه دولت بازداشت و به تبعید در قزاقستان محکوم شد و سالها در گمنامی و با شغلی دونپایه زیست؛ هرچند همین انزوا فرصتی برای تأمل و مطالعهی عمیق در اختیار او گذاشت.
بخش عمدهای از آثار مهم میخاییل باختین در دههی ۱۹۲۰ نوشته شد، اما اغلب دیرهنگام و گاه پس از مرگش منتشر شد و حتی برخی نوشتهها به نام همکارانش، والنتین ولوشینوف و پاول مدودوف، به چاپ رسید که دربارهی نسبت آنها با باختین بحثهای جدی وجود داشته؛ بحثهایی که خود با ایدهی گفتوگومداربودن زبان و دشواری تفکیک صداها در اندیشهی او همخوانی دارد. باختین از نظر نظریْ رمان را ژانری میدانست که بر سه مفهوم بنیادین استوار است؛ کارناوال، کرونوتوپ و گفتوگومندی. کارناوال بهمثابهی تجلی فرهنگ غیررسمی و مقاومت در برابر نظم مسلط؛ کرونوتوپ بهعنوان پیوند تاریخمند زمان و مکان در روایت و دیالوگ بهعنوان جوهرهی چندصدایی زبان در رمان.
نظر افراد یا مجلههای مشهور درباره این کتاب چیست؟
daniel-saunders.com: میخائیل باختین در کتاب رابله و جهانش استدلال میکند که رابله نقطهی اوج بیان ادبیِ کارناوال یا زبان گروتسکِ طنز مردمی است؛ زبانی که بیش از هزار سال (با آغاز از جشنهای ساتورنالیای روم باستان) بهعنوان فرهنگی غیررسمی یا براندازانه در غرب شکل گرفته بود و آیینها، قواعد و نمادهای خاص خود را داشت. باختین معتقد است نسلهای بعدی، رابله را بد فهمیدهاند؛ زیرا نتوانستند پیوند و دوگانگی میان مرگ و زندگی را در گروتسک دریابند. این بدفهمی بهویژه دربارهی خنده صادق است؛ زیرا هنگامی که خنده از خوشبینی زاینده و جهانشمول گروتسک جدا شود، یا به ابتذالی سبکسرانه فروکاسته میشود یا به طنزی تهی بدل میشود؛ طنزی که صرفاً ویران میکند؛ بیآنکه چیزی بسازد یا تأیید کند. این همان طنز تمسخرآمیز و منفیای است که بهراحتی به بدبینی و اخلاقگرایی میلغزد.
بخشی از کتاب رابله و جهانش
«فصل پنجم: تصویر گروتسک بدن و سرچشمههای آن
در تصاویر ضیافت، که موضوع بحث فصل پیش بودند، شاهد اغراق و بزرگنمایی فاحشی بودیم. چنین اغراقی جزء لاینفک سایر تصاویرِ مربوط به حیات بدن نیز است، ولی بیش از همه در تصویرپردازی غذا و بدن نمود پیدا میکند. عمیقترین سرچشمه و اصل خلاقانۀ تمامی مبالغههای دیگر جهان رابله و سرمنشأ همۀ امور مفرط و لایزال موجود در آن را در اینجا باید جستوجو کرد.
بزرگنمایی، اغراق و افراط را عموماً ویژگیهای بنیادین سبک گروتسک میدانند.
مستدلترین و مستندترین تلاش برای نگارش تاریخ و تا حدودی نظریۀ گروتسک را پژوهشگر آلمانی گ. اشنیگانس در تاریخ طنز گروتسک (۱۸۹۴) انجام داده است. حدود نیمی از این کتاب به رابله اختصاص یافته است و قطعاً میتوان گفت که محور کار نویسنده مطالعات رابله بوده است. تفسیر او از تصویر گروتسک روشن و نظاممند است ولی از نگاه ما اساساً نادرست مینماید. با این حال اشتباهاتش چندان هم عجیب نیست؛ در اکثر آثار اختصاصیافته به این موضوع، چه پیش از او و چه بهخصوص پس از او، چنین اشتباهاتی تکرار شدهاند. اشنیگانس خصلت عمیقاً دووجهی امر گروتسک را نادیده میگیرد و آن را صرفاً از مقولۀ نفی تلقی میکند: اغراقی که صرفاً اهداف تنگنظرانۀ طنز را دنبال میکند. چون این نگرش بسیار رایج است، این فصل را با نقدی بر آراء اشنیگانس آغاز میکنیم.»
حجم
۶۶۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۶۰۰ صفحه
حجم
۶۶۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۶۰۰ صفحه