
کتاب دهان های گشاد
معرفی کتاب دهان های گشاد
کتاب دهان های گشاد (أفواه واسعة) نوشته محمد زفزاف و ترجمه سرمد اغوالی، اثری داستانی از جهان عرب از نشر افق است که در قالب رمان، تصویری چندلایه و انتقادی از زندگی روزمره و روابط انسانی در مراکش معاصر ارائه داده است. نویسندهی مراکشی این اثر با نگاهی تیزبین و طنزی تلخ، شخصیتهایی را خلق کرده که هرکدام درگیر دغدغهها، رؤیاها و تناقضهای خود هستند. این کتاب با روایتهایی درهمتنیده به مسائل اجتماعی، فقر، عشق، تنهایی و معنای زندگی میپردازد و از خلال گفتوگوهای شخصیتها، لایههای پنهان جامعه و ذهنیت انسان معاصر را واکاوی میکند. کتاب حاضر آخرین اثر محمد زفزاف است که با زبانی صریح و نگاهی بیپرده، خواننده را به سفری درونی و بیرونی میان کافهها، خیابانها و خانههای مراکش میبرد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب دهان های گشاد اثر محمد زفزاف
کتاب دهانهای گشاد به قلم محمد زفزاف از جهان عرب، اثری داستانی و چندصدایی و تکهتکه از زندگی شخصیتهایی است که هرکدام بهنوعی درگیر جستوجوی معنا، عشق، بقا و هویت هستند. ساختار کتاب حاضر بر پایهی روایتهای متداخل و زاویهدیدهای متغیر شکل گرفته است؛ گاه راوی اولشخص، گاه سومشخص و گاهی صدای مادر یا معشوق وارد داستان میشود. این تنوع صداها تصویری چندوجهی از جامعهی مراکش و روابط انسانی ارائه میدهد. محمد زفزاف با بهرهگیری از طنز تلخ و نگاه انتقادی، به مسائل اجتماعی، فقر، مهاجرت، دین، سیاست و عشق پرداخته و شخصیتهایی را به تصویر کشیده است که در مرز میان رؤیا و واقعیت، امید و یأس حرکت میکنند. رمان دهانهای گشاد نهتنها داستانی دربارهی یک فرد یا خانواده، بلکه روایتی از جامعهای است که در آن هر کس بهنوعی با گذشته، آینده و سرنوشت خود دستوپنجه نرم میکند. نویسنده با زبانی بیپرده و گاه شاعرانه، تضادهای طبقاتی، دغدغههای روزمره و بحرانهای هویتی را به تصویر کشیده و از خلال گفتوگوها و مونولوگهای شخصیتها، لایههای پنهان ذهن و جامعه را آشکار کرده است. عنوان این اثر در انگلیسی عبارت است از Wide Mouths. چاپ دوم و سوم این اثر در سال ۱۴۰۳ روانهی بازار کتاب ایران شده است.
خلاصه داستان دهان های گشاد
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
رمان با مردی آغاز میشود که درگیر تأملات فلسفی و روزمرهی خود است و رابطهی پیچیدهای با مادرش، معشوقهاش و جامعهی اطرافش را دارد. او که از کودکی با فقر و فقدان پدر بزرگ شده، اکنون در کازابلانکا زندگی میکند و بیشتر وقتش را در کافهای کنار اقیانوس میگذراند. شخصیت اصلی با نگاه انتقادی و گاه طعنهآمیز به مسائل اجتماعی، فاصلهی طبقاتی، فساد، دین و معنای زندگی میپردازد. داستان میان شخصیتهای مختلف جابهجا میشود؛ مادر، معشوقه، دوستان و رهگذران، هرکدام بخشی از روایت را پیش میبرند و از زاویهی دید خود به زندگی و دغدغههای شخصیت اصلی نگاه میکنند. در این میان، موضوعاتی همچون ازدواج، عشق، مهاجرت، رؤیاپردازی و ترس از آینده بارها در گفتوگوها و مونولوگها تکرار میشود. طنز تلخ و نگاه انتقادی محمد زفزاف، در کنار توصیفهای دقیق از زندگی روزمره، فضایی خلق کرده که در آن شخصیتها میان امید و ناامیدی، تعلق و بیگانگی دستوپا میزنند. داستان با تأملاتی دربارهی مرگ، معنای زندگی و نقش نویسنده در جامعه به پایان میرسد.
چرا باید کتاب دهان های گشاد را بخوانیم؟
کتاب دهانهای گشاد با ساختاری چندصدایی و روایتی تکهتکه و با پرداختن به مسائل اجتماعی، فلسفی و انسانیْ تصویری زنده و بیپرده از جامعهی مراکش و ذهنیت انسان معاصر ترسیم کرده است. طنز تلخ، نگاه انتقادی و توصیفهای دقیق از زندگی روزمره باعث شده که خواننده با دغدغهها و تناقضهای شخصیتها همذاتپنداری کند. همچنین شیوهی روایت متغیر و حضور صداهای مختلف، امکان مواجهه با دیدگاههای گوناگون دربارهی عشق، فقر، دین، سیاست و معنای زندگی را فراهم آورده است. این کتاب برای کسانی که به رمانهای اجتماعی، روایتهای چندلایه و تأملات فلسفی علاقه دارند، تجربهای تازه و تأملبرانگیز خواهد بود.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن رمان دهانهای گشاد از جهان عرب به علاقهمندان رمانهایی با درونمایهی اجتماعی، دوستداران روایتهای چندصدایی و کسانی که دغدغههایی چون هویت، مهاجرت، فقر، عشق و معنای زندگی دارند، پیشنهاد میشود. همچنین این اثر داستانی برای کسانی که به ادبیات داستانی معاصر مراکش و آثار نویسندگان شمال آفریقا علاقهمند هستند، انتخاب مناسبی است.
درباره محمد زفزاف
محمد زفزاف (Mohamed Zafzaf) یکی از برجستهترین و اثرگذارترین نویسندگان معاصر مراکش و جهان عرب، در سال ۱۹۴۵ در شهر سوقالاربعاء الغرب به دنیا آمد. از کودکی با دشواریهای عمیق زندگی روبهرو شد. پدرش را در پنجسالگی از دست داد. این فقدان زودهنگام نخستین ضربهای بود که بعدها در حساسیت انسانی و نگاه ژرف او به حاشیهنشینان و فرودستان جامعه بازتاب یافت. پس از گذراندن تحصیلات خود در رشتهی فلسفه در دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه محمد پنجم رباط، برای مدتی بهعنوان معلم زبان عربی در کنیترا مشغول به کار شد و سپس بهعنوان کتابدار در همان مدرسه فعالیت کرد. روح سرکش و خلاق او در چهارچوبهای رسمی اداری نگنجید؛ پس این مسیر را رها کرد و به کازابلانکا رفت؛ شهری که برایش به مرکز جوشان ادبیات، فرهنگ و زندگی بوهمیایی بدل شد. در محلهی معروف معارف در میان نویسندگان، هنرمندان و روشنفکران زندگی کرد و دوستیهای مهمی با چهرههایی همچون ادریس الخوری و محمد شکری شکل داد؛ دوستیهایی که در فضای فرهنگی مراکش اهمیت ویژهای دارد. فعالیت ادبی خود را در دههی ۱۹۶۰ آغاز کرد. ابتدا شعر سرود و نخستین شعرش در ۱۹۶۲ منتشر شد، اما بهسرعت مسیرش بهسوی داستان کوتاه و رمان تغییر کرد. داستانهای او ابتدا در مجلات مهم ادبی در مشرق عربی مانند المجلة در مصر، الأقلام در عراق و الآداب در لبنان منتشر شد و همین مسئله نام او را فراتر از مرزهای مراکش مطرح کرد. در سال ۱۹۶۸ به اتحادیهی نویسندگان مراکش پیوست و دو سال بعد نخستین مجموعه داستانش با عنوان گفتوگو در دل شب منتشر شد؛ مجموعهای که نگاه منتقدان را به قدرت روایتپردازی او جلب کرد؛ سپس در ۱۹۷۲ نخستین رمانش، زن و گل سرخ انتشار یافت که بهسرعت مورد توجه محافل ادبی عرب قرار گرفت و بعدها با ترجمه به اسپانیایی، چنان شهرتی یافت که پادشاه اسپانیا، خوان کارلوس اول شخصاً نامهای از سر تبریک و تقدیر برای او فرستاد؛ نامهای که محمد زفزاف آن را همچون نشانی از اعتبار فرهنگیاش بر دیوار خانه نصب کرد.
محمد زفزاف را داستایوفسکی مراکشی، تولستوی مراکشی و نیز پدرخواندهی ادبیات مراکش نامیدهاند؛ عناوینی که تنها برای تجلیل نیست، بلکه منعکسکنندهی جهانی ادبی است که او پدید آورد؛ جهانی سرشار از انسانهای شکسته، فرودستان، طردشدگان و زیستهای پنهانیِ حاشیهنشینان شهری. آثار او اغلب به زندگی مردمانی میپردازد که در سایههای اجتماع نفس میکشند؛ با زبانی شاعرانه، سیال، تلخ، انسانی و سرشار از همدلی. محمد زفزاف را شاعر رمان مراکشی نیز نامیدهاند؛ زیرا نثر او واجد آوا، موسیقی و ضرباهنگ شعری است. او زندگی کاملاً بوهمیایی داشته؛ موهای بلند، ریش انبوه و عادت به پوشیدن کوفیهی فلسطینی که نشانهی حمایت جدیاش از مقاومت فلسطین بود. اینها چهرهای کاریزماتیک از او در فرهنگ مراکش ساخت. در کنار این، حمایت او از نویسندگان جوان مثالزدنی بود. بسیاری از نویسندگان نسلهای بعد، نخستین آثار خود را با راهنمایی و تشویق این نویسنده منتشر کردهاند.
وزارت فرهنگ مراکش در سال ۱۹۹۹ میلادی، مجموعهی کامل آثار او را در چهار جلد منتشر کرد. محمد زفزاف سرانجام پس از مبارزهای سخت با سرطان در ۱۳ ژوئیهی ۲۰۰۱ در ۵۶سالگی درگذشت. میراث او پویا و زنده مانده است. به افتخار او جایزهی ادبی محمد زفزاف تأسیس شد؛ جایزهای معتبر که هر سه سال در جشنوارهی فرهنگی اصیله به نویسندگان برجستهی عرب اعطا شده است. ازجمله برندگان این جایزه میتوان به الطیب صالح و ابراهیم الکونی اشاره کرد. از دل همین میراث است که محمد زفزاف یکی از پرخوانندهترین و اثرگذارترین نویسندگان معاصر عرب به شمار رفته است. کتاب دهانهای گشاد (أفواه واسعة) نوشتهی این نویسنده است.
بخشی از کتاب دهان های گشاد
«پسرکم است و خیلی دوستش دارم. مگر زنی هست که اولادش را دوست نداشته باشد؟ سگ و گربه هم تولههایشان را دوست دارند. گربه بچههایش را بغل میگیرد و سگ هم از تولههایش دفاع میکند. پس چطور ممکن است زنی از بنیبشر بچههایش را دوست نداشته باشد؟ پسرکم از مردان خوب روزگار است و تنها عیبش این است که مدام سرش توی کتاب است. نمیخواهد درست نماز بخواند و زن بگیرد. میگویند کتاب خواندن باعث دیوانگی میشود. دلم نمیخواهد پسرکم دیوانه بشود. من دوستش دارم و هرچه دلش بخواهد برایش میپزم. بگذار هر کار دلش میخواهد بکند. فقط میخواهم از آن چیزیکه درست نمیدانم چیست دور شود. آخر یک بار مأموران پلیس او را بردند و نمیدانم چهکارش کردند. به او گفتند دهانت گَلوگشاد است و باید آن را ببندی. آن قضیه به تو ربطی ندارد و از آن حرف نزن. من هم از آن قضیه چیزی نمیدانم. دربارهٔ چه حرف میزد؟ نمیدانم. ولی انگار موضوع مهمی است که آدم نباید از آن حرف بزند. مأمورهای پلیس حق دارند به مردم بگویند دربارهٔ یکسری چیزها حرف نزنند. فقط خدای پاک و بلندمرتبه است که آن چیزها را میداند. اگر ناجور باشند، آدم نباید دربارهشان صحبت کند. باید بتوانیم خوب و بد را تشخیص بدهیم و لازم نباشد کسی آن را بهمان گوشزد کند.»
حجم
۵۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۸۴ صفحه
حجم
۵۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۸۴ صفحه
