
کتاب بادبادک باز
معرفی کتاب بادبادک باز
کتاب بادبادک باز نوشته خالد حسینی و با ترجمه محمدرضا کمالی، اثری داستانی و پرآوازه است که انتشارات نیک فرجام آن را منتشر کرده است. این رمان با محوریت روابط انسانی، هویت، گناه و رستگاری، داستانی از افغانستان دهههای پرآشوب را روایت میکند. خالد حسینی با بهرهگیری از تجربیات شخصی و شناخت عمیق از فرهنگ و تاریخ افغانستان، روایتی چندلایه و تأثیرگذار خلق کرده است. بادبادک باز نهتنها به زندگی دو پسر از طبقات اجتماعی متفاوت میپردازد، بلکه تصویری از جامعه، سنتها و تحولات سیاسی و اجتماعی افغانستان را نیز ارائه میدهد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب بادبادک باز
بادبادک باز، نخستین رمان خالد حسینی، داستانی است که در بستر افغانستان پیش از جنگ و دوران تحولات سیاسی روایت میشود. حسینی با نگاهی موشکافانه به روابط انسانی، بهویژه میان دو پسر به نامهای امیر و حسن، به موضوعاتی چون وفاداری، خیانت، طبقهی اجتماعی و تأثیر گذشته بر حال میپردازد.
کتاب بادبادک باز بر پایهی روایت اولشخص امیر شکل گرفته و با بازگشت به خاطرات کودکی و نوجوانی او، لایههای مختلف شخصیتها و جامعه را آشکار میکند. خالد حسینی با جزئیات دقیق، فضای کابل قدیم، خانوادهها، آداب و رسوم و تضادهای قومی و مذهبی را به تصویر کشیده است. بادبادک باز علاوهبر روایت داستانی پرکشش، به دغدغههای هویتی و اخلاقی نیز پرداخته و خواننده را با پرسشهایی دربارهی بخشش، مسئولیت و معنای دوستی روبهرو میکند.
این رمان تا کنون بارها به زبان فارسی ترجمه و بازنشر شده است که میتوان برای مثال از ترجمههای مهدی غبرائی، نیلوفر؛ پریسا سلیمان زاده، مروارید؛ نیلوفر امین زاده، پرتقال و آرا جواهری، پارمیس نام برد.
خلاصه داستان بادبادک باز
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
داستان بادبادک باز با روایت امیر، پسری از طبقهی مرفه کابل، آغاز میشود که رابطهای پیچیده با حسن، پسر خدمتکار خانهشان و از قوم هزاره، دارد. امیر و حسن دوران کودکی را در کنار هم و در سایهی پدر مقتدر امیر، سپری میکنند. با وجود نزدیکی و خاطرات مشترک، تفاوتهای قومی و طبقاتی میان آنها همیشه سایه میاندازد. نقطهی عطف داستان زمانی رخ میدهد که در یک مسابقهی بادبادکبازی، حادثهای تلخ برای حسن اتفاق میافتد و امیر در برابر آن سکوت میکند. این سکوت و احساس گناه، سالها امیر را آزار میدهد و رابطهی او با حسن را برای همیشه تغییر میدهد. با وقوع تحولات سیاسی و حملهی شوروی به افغانستان، امیر و پدرش مجبور به مهاجرت به آمریکا میشوند. اما گذشته و خاطرات تلخ کابل، امیر را رها نمیکند تا اینکه پیامی از رحیم خان، دوست قدیمی خانواده، او را به سفری دوباره به افغانستان و مواجهه با گذشتهاش میکشاند. در این مسیر، امیر با واقعیتهایی دربارهی خانواده، هویت و مسئولیت روبهرو میشود و تلاش میکند راهی برای جبران اشتباهات گذشته بیابد.
چرا باید کتاب بادبادک باز را بخوانیم؟
بادبادک باز با روایت صمیمی و جزئینگر، تصویری ملموس از افغانستان پیش از جنگ و تحولات اجتماعی آن ارائه داده است. این کتاب با پرداختن به موضوعاتی چون دوستی، خیانت، طبقهی اجتماعی و تأثیر گذشته بر زندگی امروز، فرصتی برای تأمل دربارهی هویت و مسئولیت فردی فراهم میکند. روایت داستان از زبان امیر، امکان همذاتپنداری با شخصیتها و درک پیچیدگیهای روابط انسانی را بهوجود آورده است. همچنین، کتاب با طرح پرسشهایی دربارهی بخشش و رستگاری، مخاطب را به بازنگری در ارزشها و باورهای خود دعوت میکند. بادبادک باز فراتر از یک داستان شخصی، پنجرهای به تاریخ و فرهنگ افغانستان گشوده و تجربهای عاطفی و فکری متفاوت رقم زده است.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان رمانهای اجتماعی، کسانی که دغدغهی هویت، روابط انسانی و تأثیر گذشته بر زندگی را دارند، و همچنین افرادی که به شناخت فرهنگ و تاریخ افغانستان علاقهمندند، پیشنهاد میشود. و البته برای کسانی که به دنبال داستانهایی با مضامین اخلاقی و انسانی هستند، بادبادک باز انتخاب مناسبی است.
درباره خالد حسینی
خالد حسینی، نویسنده، پزشک و انساندوست افغان–آمریکایی، بیش از هر چیز بهخاطر رمان تحسینشدهاش «بادبادکباز» شناخته میشود. او در سال ۱۹۶۵ در کابل، افغانستان، در خانوادهای فرهنگی و تحصیلکرده به دنیا آمد؛ پدرش دیپلمات وزارت خارجه و مادرش معلم بود. پس از اشغال افغانستان بهدست شوروی در سال ۱۹۷۹، خانوادهی حسینی به آمریکا پناهنده شدند و در ایالت کالیفرنیا ساکن شدند.
او تحصیلات پزشکی خود را در دانشگاه کالیفرنیای سندیگو به پایان رساند و نزدیک به یک دهه به عنوان پزشک فعالیت کرد، تا آنکه تصمیم گرفت تماموقت به نویسندگی بپردازد. نخستین رمانش، «بادبادکباز» (The Kite Runner, 2003)، که ابتدا داستانی کوتاه بود، به اثری ماندگار دربارهی دوستی، خیانت، رستگاری و روح زخمخوردهی افغانستان بدل شد. این رمان به بیش از هفتاد زبان ترجمه شده و میلیونها نسخه از آن در سراسر جهان به فروش رسیده است. فیلم و نمایشنامهای نیز بر اساس آن ساخته شد که همانند کتاب، تأثیری عمیق بر خوانندگان و تماشاگران بر جای گذاشت.
پس از موفقیت جهانی بادبادکباز، حسینی رمان «هزار خورشید تابان» (A Thousand Splendid Suns, 2007) را منتشر کرد؛ داستانی تأثیرگذار دربارهی دو زن افغان که سرنوشتشان در میان دههها جنگ و رنج در هم تنیده میشود. این اثر جایگاه او را بهعنوان یکی از صمیمیترین و انسانگراترین صداهای ادبیات معاصر تثبیت کرد. در سال ۲۰۱۳، رمان «و کوهها طنین انداختند» (And the Mountains Echoed) را منتشر کرد؛ روایتی چندنسلی دربارهی پیوند خانواده و درد جدایی. تازهترین اثر او، «دعای دریا» (Sea Prayer, 2018)، داستانی کوتاه و مصور است که با الهام از بحران پناهجویان سوری نوشته شد و ادای دینی است به خانوادههایی که در پی جنگ و آوارگی، امید خود را از دست ندادهاند.
خالد حسینی علاوه بر نویسندگی، فعالیتهای گستردهای در زمینهی امور بشردوستانه دارد. او در سال ۲۰۰۶ بهعنوان سفیر حسننیت کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل (UNHCR) منصوب شد و از طریق «بنیاد خالد حسینی» به حمایت از آموزش، خدمات درمانی و سرپناه برای زنان و کودکان افغانستان میپردازد.
قسمتی از کتاب بادبادک باز
«من و حسن، آن زمان که بچه بودیم از درختان سپیدار منزل ویلایى پدرم بالا میرفتیم و با تکه آیینهاى که در دست داشتیم، نور خورشید را به داخل منزل همسایهها مىانداختیم و سر به سرشان مىگذاشتیم. ما تمام روز را لابلاى شاخهها با جیبهاى پر از توت خشک و گردو و پاهاى برهنه و آویزان مىنشستیم. نوبتى آیینه را براى آزار همسایهها به دست میگرفتیم، توت مىخوردیم و به هم پرتاب مىکردیم، مىگفتیم و مىخندیدیم. هنوز چهرهى حسن جلوى چشمم مىآید که بالاى آن درخت نشسته و نور خورشید از لاى برگها به آن صورت کاملاً گردش مىتابید. صورتى مثل یک عروسک چینى که از چوب محکمى تراشیده شده باشد. بینى پت و پهنش، چشمان کشیده و بادامى همچون برگهاى بامبو با رنگ سبز طلایى و گاهى آبى کبود که بستگى به تاریک و روشنى داشت و گوشهاى کوچک و چانهى تیزش را که مثل یک زائدهى گوشتى در صورتش اضافه شده بود به نظرم مىآمد و شکاف روى لبش متمایل به نیمهى چپ لب بالایش، مثل اینکه استادکار سازندهى عروسکهاى چینى ابزارش با بىدقتى از دستش رها شده باشد و این علامت خستگى یا بىاحتیاطىاش را به جا گذاشته باشد.»
حجم
۲٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
حجم
۲٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه