
کتاب التماس
معرفی کتاب التماس
کتاب التماس نوشتهی ناهید نورآبادی یکتا، اثری داستانی در قالب رمان است که توسط انتشارات پرین بهصورت الکترونیکی منتشر شده است. این کتاب با نگاهی به زندگی و روابط خانوادگی، به روایت فراز و نشیبهای عاطفی و اجتماعی شخصیتهایش میپردازد. محوریت داستان حول محور عشق، ازدواج، چالشهای زندگی مشترک و روابط میان اعضای خانواده شکل گرفته است. نویسنده با زبانی صمیمی و روایتمحور، تلاش کرده است تا تجربههای واقعی و ملموس از زندگی روزمره را به تصویر بکشد و احساسات شخصیتها را بهخوبی منتقل کند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب التماس
کتاب التماس از ناهید نورآبادی یکتا، داستانی معاصر درباره زندگی زنی به نام نوشین است که با روایت اولشخص، خواننده را به دل زندگی مشترک و روابط خانوادگیاش میبرد. این رمان در بستری واقعگرایانه، دغدغهها، شادیها، رنجها و امیدهای یک زن جوان را در مسیر ازدواج، بارداری و تعامل با خانواده همسر و خانواده خودش به تصویر کشیده است. ساختار کتاب مبتنی بر روایت خطی و خاطرهنویسی است و فصلها با محوریت اتفاقات مهم زندگی نوشین و اطرافیانش پیش میرود. نویسنده با تمرکز بر جزئیات روزمره، احساسات و واکنشهای شخصیتها را در موقعیتهای مختلف به نمایش گذاشته است. التماس اثری است که به موضوعات عاطفی، اجتماعی و خانوادگی میپردازد و در آن، نقش سنتها، باورها و روابط میاننسلی بهخوبی برجسته شده است.
خلاصه داستان التماس
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان التماس با روایت نوشین آغاز میشود؛ زنی که درگیر عشق و ازدواج با افشین است. روایت از دل تنهایی و بغضهای فروخورده شروع میشود و به تدریج وارد خاطرات و لحظات شیرین و تلخ زندگی مشترک میشود. نوشین و افشین پس از عبور از مخالفتها و مشکلات خانوادگی، سرانجام به وصال میرسند و زندگی مشترکشان را آغاز میکنند. روایت با جزئیات دقیق از مراسم عروسی، صبحانهی اولین روز زندگی مشترک و شوخیها و صمیمیتهای زوج جوان ادامه مییابد. اما این خوشیها با چالشهایی مانند بارداری ناخواسته، واکنشهای خانوادهها، بهویژه مادرشوهر و خواهرشوهر، و اختلافات کوچک و بزرگ در زندگی روزمره همراه میشود. نوشین در مواجهه با رفتارهای گاه تلخ اطرافیان، تلاش میکند آرامش و عشق را در زندگیاش حفظ کند. او با اشتباهات و سوءتفاهمهایی که پیش میآید، دستوپنجه نرم میکند و گاهی با سکوت و گاهی با گفتوگو سعی در حل مسائل دارد. داستان، تصویری از فراز و نشیبهای زندگی مشترک، نقش سنتها، فشارهای اجتماعی و اهمیت گفتوگو و درک متقابل را ارائه میدهد، بدون آنکه پایان ماجرا را لو بدهد.
چرا باید کتاب التماس را بخوانیم؟
التماس با روایت صادقانه و ملموس از زندگی یک زوج جوان، به دغدغهها و چالشهای واقعی بسیاری از خانوادهها میپردازد. این کتاب با تمرکز بر جزئیات روزمره، احساسات و واکنشهای شخصیتها را بهگونهای بازتاب میدهد که خواننده میتواند خود را در موقعیتهای مشابه تصور کند. از ویژگیهای شاخص این اثر، پرداختن به موضوعات مهمی مانند نقش خانواده در ازدواج، فشارهای اجتماعی، سوءتفاهمها و اهمیت گفتوگو در حل مشکلات است. همچنین، نویسنده توانسته است با خلق شخصیتهایی باورپذیر و دیالوگهایی طبیعی، فضای صمیمی و قابل لمس ایجاد کند. مطالعه این کتاب میتواند به درک بهتر روابط خانوادگی، مدیریت اختلافات و ارزشگذاری بر احساسات و نیازهای فردی و جمعی کمک کند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان رمانهای خانوادگی و اجتماعی، کسانی که با چالشهای زندگی مشترک و روابط میاننسلی روبهرو هستند، و افرادی که به دنبال روایتهایی واقعگرایانه از زندگی روزمرهاند، پیشنهاد میشود. همچنین برای کسانی که به موضوعات ازدواج، بارداری و تعامل با خانواده همسر حساسیت دارند، این اثر میتواند تجربهای آموزنده باشد.
بخشی از کتاب التماس
«یه پوک محکم به سیگارم زدم و سرمو بالا گرفتم و زندگیمو دود کردم رو هوا. صدای آهنگو بیشتر کردم و رفتم تو حس. لعنت به این حس، لعنت به این سرنوشت. بغض عظیمی راه گلومو بسته بود اما غرور مردونهم اجازه شکستن رو بهش نمیداد. پوک میزدم به این سیگار لعنتی بلکه آروم بشم، بلکه دردام کم شه اما لحظه به لحظه بیشتر میشد داشتم خفه میشدم حالم عجیب بد بود. جای خالیش داشت دیوونهم میکرد. چرا انقد بیرحم بود و از التماسهای من انقد راحت گذشت؟ از جام بلند شدم و رفتم تو اتاق خوابمون، دلم میخواست دوباره اونو حس کنم، استشمامش کنم، مست بوی اون بشم. رفتم سر وقت دراور، کشوی لباساشو وا کردم. پیراهنشو از کشو درآوردم و رو صورتم گرفتم. یه نفس عمیق کشیدم... تو دلم خالی شد. چشامو بستم و اونو احساس کردم. دراز کشیدم رو تخت و پیراهنو رو صورتم گرفتم و دوباره بو کردم. صورت مهربونش رو تونستم مجسم کنم، صورت مهربونی که قلبش سنگی شده، منو دیگه نمیبینه. لبخندش رو تونستم تجسم کنم همون لبخندی که با اون برای اولین بار تو شهربازی دل من لرزید. من با همون لبخند عاشقش شدم...»
حجم
۱٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۴۸۰ صفحه
حجم
۱٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۴۸۰ صفحه