
کتاب همه درها را قفل کن
معرفی کتاب همه درها را قفل کن
کتاب الکترونیکی همهٔ درها را قفل کن نوشتهٔ رایلی سیگر و با ترجمهٔ ساناز جهان بیگلری توسط نشر ثالث منتشر شده است. این رمان معمایی و هیجانانگیز داستان دختری به نام «جولز» را روایت میکند که برای فرار از مشکلات مالی و شخصی، شغلی عجیب و پررمزوراز را در ساختمانی مجلل به نام «بارثولومیو» در نیویورک میپذیرد. فضای رازآلود و قوانین سختگیرانهٔ این ساختمان، جولز را وارد ماجراهایی میکند که مرز میان واقعیت و کابوس را برایش محو میسازد. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب همه درها را قفل کن
«همهٔ درها را قفل کن» اثری در ژانر رمان معمایی و دلهرهآور است که با روایتی پرکشش، خواننده را به دل یکی از ساختمانهای افسانهای نیویورک میبرد. رایلی سیگر در این کتاب، داستان زنی جوان به نام جولز را روایت کرده است که پس از دستدادن شغل و خانه، با آگهی استخدامی عجیب برای مراقبت از یک آپارتمان مجلل روبهرو میشود. ساختار رمان بهگونهای طراحی شده که با روایت اولشخص و رفتوبرگشتهای زمانی، فضای تعلیق و اضطراب را حفظ میکند. ساختمان بارثولومیو، با معماری گوتیک و مجسمههای گارگویل، نهتنها پسزمینهٔ داستان بلکه خود بهنوعی شخصیت مستقل تبدیل شده است. قوانین عجیب، ساکنان مرموز و ممنوعیت ورود مهمان، فضایی بسته و پر از راز را شکل دادهاند. این رمان با ترکیب عناصر معمایی، روانشناختی و اجتماعی، تصویری از تنهایی، ترس و امید به تغییر را در دل شهری بزرگ به تصویر میکشد.
خلاصه داستان همه درها را قفل کن
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
داستان با معرفی «جولز لارسن»، زنی جوان و بیپناه آغاز میشود که پس از بیکاری و جدایی از دوستپسرش، درگیر مشکلات مالی و بیخانمانی است. او با آگهی استخدامی مواجه میشود که بهدنبال فردی برای مراقبت از یک آپارتمان خالی در ساختمانی مجلل به نام «بارثولومیو» است. شرایط کاری عجیب به نظر میرسد: حقوق بالا، ممنوعیت ورود مهمان و الزام به اقامت شبانه در آپارتمان. جولز با ورود به بارثولومیو، مجذوب معماری گوتیک، مجسمههای گارگویل و فضای مرموز ساختمان میشود. او با دیگر مراقبان آپارتمانها، از جمله «دیلن» و «اینگرید»، آشنا میشود و بهتدریج متوجه میشود که ساکنان این ساختمان، افرادی منزوی و رازدار هستند. قوانین سختگیرانه و رفتارهای عجیب برخی ساکنان، حس ناامنی و بیگانگی را در جولز تقویت میکند. با ناپدیدشدن یکی از مراقبان، جولز به جستوجوی حقیقت پشت پردهٔ بارثولومیو کشیده میشود. او درگیر معماهایی میشود که مرز میان واقعیت و توهم را برایش مخدوش میکند. خاطرات کودکی، کتاب محبوبش و گذشتهٔ تلخ خانوادهاش، همگی در روند کشف رازهای ساختمان نقش دارند. جولز باید تصمیم بگیرد که به قوانین پایبند بماند یا برای نجات خود و دیگران خطر کند و همهٔ درها را قفل یا باز کند.
چرا باید کتاب همه درها را قفل کن را بخوانیم؟
این کتاب با فضاسازی منحصربهفرد و روایت پرتعلیق، تجربهای متفاوت از رمانهای معمایی و دلهرهآور ارائه میدهد. «همهٔ درها را قفل کن» تنها داستانی پرکشش دربارهٔ رازهای یک ساختمان مرموز نیست بلکه به دغدغههای اجتماعی مانند تنهایی، بحران مالی و جستوجوی هویت نیز میپردازد. شخصیتپردازی دقیق و پرداختن به جزئیات روانشناختی، خواننده را به دل اضطرابها و امیدهای جولز میبرد. این رمان برای کسانی که بهدنبال داستانی پررمزوراز و غیرقابل پیشبینی هستند، انتخابی جذاب است.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب به علاقهمندان رمانهای معمایی، دلهرهآور و روانشناختی و کسانی که به داستانهایی با شخصیتهای چندلایه و رازهای حلنشده علاقه دارند، پیشنهاد میشود.
درباره رایلی سیجر
رایلی سیجر با نام اصلی «تاد ریتر» در سال ۱۹۷۴ در آمریکا متولد شد. او دوران کودکیاش را در ایالت پنسیلوانیا گذراند و از همان سالهای نوجوانی به کتاب و داستاننویسی علاقهمند بود. پیش از آنکه به نویسندهای تماموقت تبدیل شود، مشاغل متنوعی را تجربه کرد؛ از جمله روزنامهنگاری، طراحی گرافیک و ویراستاری. این تجربهها بعدها در شکلگیری سبک خاص او در نوشتن نقش مهمی ایفا کردند. انتخاب نام مستعار «رایلی سیجر» تصمیمی بود برای جداکردن فعالیتهای ادبی تازهاش از آثار اولیهای که با نام «تاد ریتر» یا «آلن فین» منتشر کرده بود. این تغییر مسیر باعث شد که او بتواند در ژانر تریلر و معمایی هویتی تازه خلق کند و بهسرعت توجه خوانندگان و ناشران را جلب نماید. نقطهٔ عطف کارنامهٔ او با انتشار رمان «آخرین دختران» (Final Girls) در سال ۲۰۱۷ رقم خورد. این کتاب با الهام از کلیشههای سینمای وحشت و بازآفرینی آنها در قالب یک تریلر روانشناسانه توانست بهسرعت در فهرست پرفروشهای نیویورک تایمز قرار گیرد و او را بهعنوان نویسندهای برجسته معرفی کند. موفقیت این رمان باعث شد آثار بعدی او با اشتیاق بیشتری دنبال شوند. سال بعد، در ۲۰۱۸، او رمان «آخرین باری که دروغ گفتم» (The Last Time I Lied) را منتشر کرد؛ داستانی پرکشش که در فضای یک کمپ تابستانی میگذرد و با استفاده از فلاشبک و روایتهای چندگانه، تعلیقی بیوقفه ایجاد میکند. این اثر نیز تحسین گستردهای به همراه داشت و نام سیجر را بیش از پیش تثبیت کرد. در سال ۲۰۱۹ کتاب «همهٔ درها را قفل کن» (Lock Every Door) منتشر شد؛ رمانی با فضایی رازآلود و پر از ترس و دلهره که ماجرای آن در یک آپارتمان مجلل و قدیمی در نیویورک روایت میشود. سال ۲۰۲۰ نیز رمان «پیش از تاریکی به خانه برس» (Home Before Dark) منتشر شد؛ داستانی که با بهرهگیری از ساختار «کتاب در کتاب» و ترکیب روایت حال و گذشته، فضایی وهمآلود و معمایی خلق میکند. در ادامهٔ این مسیر، سیجر در سال ۲۰۲۱ رمان «شب را زنده بمان» (Survive the Night) را نوشت که داستانش در دههٔ ۹۰ میلادی و در یک سفر جادهای پرتنش رخ میدهد. یک سال بعد، در ۲۰۲۲، کتاب «خانهٔ آن سوی دریاچه» (The House Across the Lake) منتشر شد؛ اثری پر از تعلیق و پیچشهای غیرمنتظره که بهویژه طرفداران ژانر تریلر روانشناختی را مجذوب خود کرد. از تازهترین آثار او میتوان به «تنها کسی که باقی ماند» (The Only One Left) در سال ۲۰۲۳ اشاره کرد؛ رمانی که با الهام از پروندههای خانوادگی جنایی و فضایی رازآلود در یک خانهٔ قدیمی نوشته شده است. همچنین کتاب «نیمهشب» یا «میان شب» (Middle of the Night) در سال ۲۰۲۴ منتشر شد که به موضوع گمشدن اسرارآمیز یک کودک در تابستانی دور میپردازد. تازهترین اثر او با عنوان «با کینه» (With a Vengeance) قرار است در سال ۲۰۲۵ منتشر شود و علاقهمندان بسیاری منتظر انتشار آن هستند. ویژگی اصلی رمانهای رایلی سیجر فضاسازی پرتعلیق، استفاده از روایتهای غیرخطی، شخصیتپردازی پیچیده و پایانهای غیرمنتظره است. او با بهرهگیری از تکنیکهای سینمایی و تلفیق آنها با نثر پرکشش، توانسته آثاری خلق کند که هم مخاطبان عام و هم علاقهمندان جدی ادبیات جنایی را به خود جذب کند. آثار او تاکنون در بیش از ۳۵ کشور منتشر شده و میلیونها نسخه فروش داشته است. رایلی سیجر باتکیهبر تخیل قوی، نثر پرهیجان و تواناییاش در آفرینش موقعیتهای معمایی، امروزه یکی از برجستهترین نویسندگان ژانر تریلر روانشناختی در جهان بهشمار میرود.
بخشی از کتاب همه درها را قفل کن
«درست پشت ساختمان داکوتا و ساختمانهای دوقلوی سَن رِمو، یکی از چشمگیرترین ساختمانهای منهتن، قد عَلَم کرده بود. بخشی از این موضوع به خاطر باریکبودن خودِ ساختمان است. در مقایسه با سایر املاک افسانهای نیویورک، بارثولومیو پدیدهٔ خاصی است؛ مجموعهای از سنگهای نقرهای که تا سیزده طبقه برفراز بخش غربی سنترال پارک قد برافراشته است. در میان جمعی از هیولاهای سنگی آن منطقه، بارثولومیو کاملاً خودنمایی میکند؛ ساختمانی کوچک و پیچیده و بهیادماندنی.
اما شهرت اصلی آن به خاطر مجسمههای گارگویلِ سنگی آن است. از آن مجسمههای گارگویل کلاسیکی که بالهای خفاشمانند و شاخهای شیطانی دارند. آن هیولاهای سنگی همهجای ساختمان پیدا میشوند؛ از آن دوتای نشسته روی درِ ورودی طاقیشکلِ ساختمان گرفته تا آن پشتخمیدههایی که روی هر کدام از زوایای سقف شیبدار ساختمان نشستهاند. تعداد بیشتری هم روی نمای ساختمان در ردیفهای کوچکی روی لبهٔ هر طبقه از ساختمان خودنمایی میکنند. روی سکوهای مرمرین نشستهاند و چنان دستهایشان را به طاقچههای بالای سرشان گرفتهاند که انگار آنها ساختمان بارثولومیو را سرپا نگه داشتهاند. حضورشان به ساختمان ظاهری گوتیک و کلیسایی داده که الهامبخش اسم مذهبی آشنایی است: سنت بارتز.
در طول سالها، بارثولومیو و مجسمههای گارگویل آن زینتبخش هزاران عکس بوده است. این ساختمان را در بسیاری از کارتپستالها، تبلیغات و در پسزمینهٔ خیلی از عکسهای مد و لباس دیدهام. حتی در فیلمهای سینمایی و در تلویزیون هم بوده است. حتی تصویرش روی جلد یکی از پُرفروشترین رمانهای دههٔ هشتاد میلادی ــ رمانی به نام قلب یک رؤیاپرداز بوده است؛ که برای من، شخصاً اولین باری بود که بارثولومیو را میدیدم. جین یک نسخه از آن را داشت و بعضی وقتها که روی تختش دراز میکشیدم، آن را با صدای بلند برایم میخواند.
قلب یک رؤیاپرداز داستانی خیالی دربارهٔ دختر بیستسالهٔ یتیمی به نام جینی است که از قضای روزگار و به خاطر بدجنسیهای مادربزرگی که نمیدانست وجود خارجی دارد، سر از ساختمان بارثولومیو درمیآورد. جینی در محیط جدید اعیانیِ زندگیاش حسابی جا میافتد و لباسهای گران و مد روز میپوشد و چندین خواستگار دارد. یک زندگی رؤیایی، اما از نوع عالی و شگفتانگیزش؛ از آن زندگیهایی که دخترهای جوان رؤیای داشتن آن و پیداکردن عشق زندگیشان در خیابانهای پُرازدحام منهتن را دارند.
وقتیکه جین کتاب را میخواند، من به نمای ساختمان بارثولومیو روی جلد کتاب نگاه میکردم. جایی که ما زندگی میکردیم، خبری از چنین ساختمانهایی نبود. محلهٔ ما متشکل از ردیفی تمامنشدنی از خانههای یکدست و مغازههایی با ویترینهای سیاه و بیروح بود که گهگاه در میانشان نمای روشن یک مدرسه یا کلیسا خودنمایی میکرد. هرچند من و جین تا به حال به منهتن نرفته بودیم، وسوسهمان میکرد که به دیدنش برویم. رؤیای زندگیکردن در ساختمان بارثولومیو هم ــ که از زمین تا آسمان با خانههای دوطبقه و کوچکِ خانوادگیِ ما تفاوت داشت ــ بسیار وسوسهانگیز بود.»
حجم
۳۷۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۹۷ صفحه
حجم
۳۷۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۹۷ صفحه