
کتاب وقتی شانس در خانه ات را می زند
معرفی کتاب وقتی شانس در خانه ات را می زند
کتاب وقتی شانس در خانه ات را می زند با عنوان اصلی When You Get the Chance نوشتهٔ «اما لرد» و ترجمهٔ «سودابه تصاعدیان»، در سال ۱۴۰۳ توسط نشر کتابسرای تندیس منتشر شده است. این رمان که برای نوجوانان نوشته شده، داستان دختری به نام «میلی پرایس» را روایت میکند که در آستانهٔ ورود به دنیای بزرگسالی و تحقق رؤیاهایش قرار دارد. داستان بر تلاشهای میلی برای یافتن هویت خود، کشف گذشتهٔ خانوادگی و رویارویی با چالشهای زندگی نوجوانی استوار است. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب وقتی شانس در خانه ات را می زند اثر اما لرد
کتاب «وقتی شانس در خانهات را میزند» رمانی برای نوجوانان است که با نگاهی به هویت، خانواده و رؤیاپردازی نوشته شده است. «اما لرد» در این کتاب، زندگی یک دختر نوجوان را در بستر شهری پرهیاهو و پر از فرصتهای تازه به تصویر کشیده است. داستان با زبانی صمیمانه و از زاویهٔ دید اولشخص پیش میرود و خواننده را به دنیای درونی شخصیت اصلی نزدیک میکند. ساختار رمان بر پایهٔ گفتوگوهای پرجنبوجوش، توصیفهای زنده از محیط و روابط پیچیدهٔ خانوادگی و دوستانه شکل گرفته است. داستان در فضای معاصر و با ارجاع به فرهنگ عامه، موسیقی و تئاتر نوجوانان آمریکایی پیش میرود و بهویژه برای کسانی که به روایتهای رشد و بلوغ علاقه دارند، جذابیت دارد. کتاب با ریتمی تند و پرحادثه، فرازونشیبهای احساسی و تصمیمگیریهای دشوار شخصیت اصلی را دنبال میکند و درعینحال، طنز و شوخطبعی خاصی در لایههای روایت جریان دارد.
خلاصه داستان وقتی شانس در خانه ات را می زند
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
رمان با لحظهای سرنوشتساز برای «میلی پرایس» آغاز میشود؛ دختری که در آستانهٔ پایان دبیرستان، خبر قبولی در یک کالج معتبر تئاتر موزیکال را دریافت میکند. این موفقیت نقطهٔ عطفی در زندگی میلی است و او را بهسوی تحقق آرزوهایش سوق میدهد، اما این شادی بسیار زود با مخالفت پدرش روبهرو میشود؛ پدری که بهتنهایی میلی را بزرگ کرده و نسبت به آیندهٔ دخترش نگرانیهایی دارد. در کنار این چالش، میلی با پرسشهای حلنشدهای دربارهٔ گذشتهٔ خانوادگیاش روبهرو است. او مادرش را هرگز نشناخته و تنها اطلاعات پراکندهای از او دارد. کنجکاوی میلی دربارهٔ هویت مادرش با کشف یک وبلاگ قدیمی و سرنخهایی از گذشتهٔ پدرش شدت میگیرد. میلی با کمک دوست صمیمیاش، «تدی» و با حمایت عمهاش، «هدر» جستوجویی پرماجرا را برای یافتن مادرش آغاز میکند. در این مسیر، میلی با احساسات متناقض، روابط پیچیده با دوستان و رقیب دیرینهاش، «الیور» و نیز چالشهای پذیرش خود و تصمیمگیری برای آینده روبهرو میشود. داستان فرازونشیبهای بلوغ، استقلالطلبی و تلاش برای یافتن جایگاه خود در جهان را از خلال تجربههای میلی روایت میکند.
چرا باید کتاب وقتی شانس در خانه ات را می زند را بخوانیم؟
این رمان با پرداختن به موضوع هویتیابی، خانواده و رؤیاهای نوجوانی، تصویری ملموس از چالشهای دوران بلوغ ارائه میدهد. شخصیتپردازی زندهٔ «میلی» باعث میشود خواننده بهراحتی با او همذاتپنداری کند. «وقتی شانس در خانهات را میزند» نهتنها به موضوعات مهمی مانند استقلال، پذیرش خود و جستوجوی گذشته میپردازد، بلکه با طنز و شوخطبعی، فضای داستان را از تلخی دور نگه میدارد. این کتاب برای کسانی که به روایتهای رشد شخصی و داستانهای خانوادگی علاقه دارند، مناسب است.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این رمان برای نوجوانانی مناسب است که دغدغهٔ هویت، خانواده و آینده را دارند؛ همچنین برای علاقهمندان به داستانهایی با موضوع بلوغ، روایتهای خانوادگی و کسانی که بهدنبال الهامگرفتن از شخصیتهایی با رؤیاهای بزرگ هستند، مناسب است.
درباره اما لرد
گفته شده است که «اما لرد» (Emma Lord) نویسنده و ویراستار رسانههای دیجیتال، تمام اوقات فراغت خود را به دویدن یا اجرای آهنگهای تئاتری در تئاترهای محلی میگذراند. او از دانشگاه «ویرجینیا» در رشتهٔ روانشناسی فارغالتحصیل شده و مدرک فرعی خود را در زمینه دریافت کرده است.
این کتاب یا نویسنده چه جوایز و افتخاراتی کسب کرده است؟
کتاب «وقتی شانس در خانهات را میزند» یکی از بهترین کتابهای جوانان (YA) در سال ۲۰۲۲ میلادی و به انتخاب مجلهٔ «کازمو» بوده است (One of Cosmo's Best YA of 2022).
نظر افراد یا مجلههای مشهور درباره این کتاب چیست؟
کرکوس ریویوز گفته این رمان که پر از ارجاع به تئاتر موزیکال و طنز است، شامل درامی احساسی و پرمخاطره است که با دوستیهای حمایتگرانه و ارتباطات خانوادگی قوی و عمیق به تعادل رسیده است. این کتاب را به سفر شخصی سرگرمکنندهای با پیچشهای فراوان تشبیه کردهاند.
بخشی از کتاب وقتی شانس در خانه ات را می زند
«این بیشترین کاری است که کوپر پرایس برای دریافت گواهینامهی «باباهای مدیربرنامهی بازیگر_کودک» تا به حال انجام داده و آن هم فقط به این دلیل که خودش عاشق برنامهای جهت سفرهای سازمان یافته است. اگر با شنیدن این حرف قلوه سنگی در شکمم نازل نمیشد، حرفش میتوانست به قدر شانزده نوع سنگ قیمتی ارزشمند باشد.
با دقت میگویم: «خب... البته اگه به اون آزمونها برم.»
«خیال میکردم این دانشگاهها جزو پنج تا اولویت اولت هستن.»
«آره خب ولی... فعلاً اون پیشدانشگاهی مطرحه.»
«اوه.» پدرم یک لحظه چیزی نمیگوید و میتوانم از پس مایلها فاصله عملاً قیافهی گیج شدهای را که بعضی وقتها به خود میگیرد ببینم: «پس تو...»
از راه رفتن باز میمانم و روی لبهی پیادهرو، دور از مسیر بقیه معلق میشوم. گوشی را کمی نزدیکتر به گوشم فشار میدهم.
میگویم: «منظورم اینه که فکر میکردم فعلاً پروندهی این قضیه رو نبستیم، درسته؟» نمیخواهم با او دعوا راه بیندازم. با توجه به آن یک باری که سعی کردم و در نهایت دعوایمان وسط باشگاه میلکشیک به انفجاری ختم شد، حتی مطمئن نیستم چطوری با او دعوا کنم. بنابراین صدایم را یکنواخت نگه داشته و تلاش میکنم از حال و هوای میلی دور بمانم و حرفم را این گونه به پایان میرسانم: «چون هنوز مجبور نیستیم تصمیم قطعی بگیریم که، مگه نه؟»»
حجم
۳۷۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۶۸ صفحه
حجم
۳۷۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۶۸ صفحه