
کتاب آبهای شمالی
معرفی کتاب آبهای شمالی
کتاب الکترونیکی «آبهای شمالی» نوشتهٔ ایان مکگوایر و با ترجمهٔ محمدجواد تاجیک، توسط نشر ۳۶۰ درجه منتشر شده است. این اثر در دستهٔ رمانهای تاریخی و ماجراجویانه قرار میگیرد و داستانی پرتنش را در بستر سفر یک کشتی شکار نهنگ در قرن نوزدهم روایت میکند. نویسنده با پرداختن به شخصیتهایی پیچیده و فضایی سرد و خشن، تصویری از نبرد انسان با طبیعت و تاریکیهای درونی خود ارائه میدهد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب آبهای شمالی
«آبهای شمالی» رمانی است که ایان مکگوایر آن را در قالب داستانی تاریخی و ماجراجویانه نوشته است. روایت کتاب در اواخر قرن نوزدهم و در فضای سرد و بیرحم شمال انگلستان و آبهای یخزدهٔ گرینلند میگذرد. داستان حول محور سفر یک کشتی شکار نهنگ به نام «والنتیر» شکل میگیرد و شخصیتهای اصلی آن، هر یک با گذشتهای پررمزوراز و انگیزههایی متفاوت، به این سفر خطرناک پا میگذارند. مکگوایر با توصیف دقیق محیط، روابط میان خدمه و چالشهای اخلاقی و روانی، فضایی تیره و پرتنش خلق کرده است. ساختار رمان بر پایهٔ روایت سومشخص و تمرکز بر چند شخصیت کلیدی استوار است و با پیشروی داستان، لایههای بیشتری از شخصیتها و انگیزههایشان آشکار میشود. این کتاب نهتنها ماجرای یک سفر دریایی را بازگو میکند، بلکه به کاوش در تاریکیهای روان انسان و مرزهای اخلاقی نیز میپردازد.
خلاصه داستان آبهای شمالی
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «آبهای شمالی» با معرفی هنری دراکس، نیزهدار خشن و بیرحم کشتی والنتیر، آغاز میشود. او در خیابانهای بندری یورکشایر پرسه میزند و با رفتارهای خشونتآمیز و بیملاحظهاش، تصویری از مردی بیاخلاق و خطرناک ارائه میدهد. دراکس بهزودی به جمع خدمهٔ کشتی شکار نهنگ میپیوندد؛ کشتیای که قرار است به آبهای یخزدهٔ شمال سفر کند. در کنار او، پاتریک سامنر، جراح ایرلندی و سرباز سابق ارتش بریتانیا، با گذشتهای پر از زخم و ناامیدی، به عنوان پزشک کشتی حضور دارد. سامنر که بهدنبال فرار از گذشته و یافتن معنایی تازه برای زندگی است، خود را در میان خدمهای مییابد که هر یک انگیزهها و رازهای خاص خود را دارند. با آغاز سفر، کشتی والنتیر بهتدریج وارد آبهای سرد و خطرناک شمال میشود. روابط میان خدمه، بهویژه میان سامنر و دراکس، بهمرور پیچیدهتر و پرتنشتر میشود. سامنر با چالشهایی اخلاقی و روانی روبهرو میشود و باید میان بقا، وظیفه و وجدان خود انتخاب کند. دراکس نیز با رفتارهای خشونتآمیز و بیرحمانهاش، تهدیدی دائمی برای امنیت کشتی و خدمه بهشمار میآید. در این میان، کاپیتان براونلی و دیگر شخصیتها، هر یک با انگیزههایی متفاوت، درگیر رقابتها و کشمکشهای قدرت میشوند. ماجراهای کتاب با پیشروی کشتی در دل یخها و مواجهه با خطرات طبیعی و انسانی، بهتدریج به نقطهٔ اوج خود نزدیک میشود. نویسنده با پرداختن به جزئیات محیط، روابط انسانی و کشمکشهای درونی شخصیتها، تصویری از نبرد انسان با طبیعت و تاریکیهای وجودی خود ترسیم کرده است. پایان داستان، بدون افشای جزئیات، سرنوشت شخصیتها را به دست انتخابها و پیامدهای اعمالشان میسپارد.
چرا باید کتاب آبهای شمالی را بخوانیم؟
«آبهای شمالی» با فضاسازی دقیق و روایت پرتنش، تجربهای متفاوت از رمانهای تاریخی و ماجراجویانه ارائه میدهد. این کتاب با پرداختن به جنبههای تاریک روان انسان، مرزهای اخلاقی و نبرد بقا در شرایطی دشوار، مخاطب را به تأمل دربارهٔ ماهیت انسان و انتخابهایش وامیدارد. روایت چندلایه و شخصیتپردازی عمیق، خواننده را درگیر دنیای سرد و بیرحم شمال میکند و او را با پرسشهایی دربارهٔ خیر و شر، قدرت و ضعف، و معنای زندگی روبهرو میسازد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این رمان برای علاقهمندان به داستانهای تاریخی، ماجراجویانه و روانشناختی مناسب است. کسانی که به روایتهای پرتنش، شخصیتهای پیچیده و فضاسازیهای واقعگرایانه علاقه دارند، از خواندن این کتاب لذت خواهند برد. همچنین مخاطبانی که به بررسی مرزهای اخلاقی و روان انسان در شرایط دشوار علاقهمندند، این اثر را جذاب خواهند یافت.
بخشی از کتاب آبهای شمالی
«به این مرد نگاه کن. از حیاط کلپیسون به خیابان سایکس میخزد و بوی هوای مختلط را استنشاق میکند: تربانتین، پودر ماهی، خردل، سرب سیاه و بوی همیشگی و سنگین ادرار صبحگاهی که از ظرفهای شبانه خالی شده است. خرناس میکشد، سرش را میخاراند و لباسش را مرتب میکند. انگشتهایش را بو میکند، بعد یکییکی میمکد و باقیماندهها را میبلعد. انگار که میخواهد پولی که خرج کرده است را حلال کند. در انتهای خیابان چارترهاوس به سمت شمال میرود، به داخل خیابان وینکلمی میپیچد. از کنار میخانه «دو پل»، کارخانه تولید شمعهای نهنگعنبر و آسیاب روغنکشی عبور میکند. بالای سقف انبارها، سر در حال نوسان دکلهای اصلی و فرعی کشتیها را میبیند. صدای کارگران بندر و ضربات چکش از کارگاه بشکهسازی را میشنود. شانهاش به دیوارهای صاف آجری قرمز میساید، سگی از کنارش میدود و یک گاری پر از چوبهای کلفت از کنارش میگذرد. دوباره نفس عمیقی میکشد و زبانش را روی دندانهای کج و معوجش میکشد. احساس نیازی تازه و کوچک اما ضروری میکند. یک نیازی که درونش میجوشد و باید برآورده شود. کشتیاش قرار است به محض فرا رسیدن روشنایی صبح حرکت کند. اما قبل از آن، باید کاری انجام دهد. نگاهی به اطراف میاندازد و لحظهای با خودش فکر میکند این چه کاریست.»
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه