تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب کتاب غزه
معرفی کتاب کتاب غزه
کتاب «غزه» از مجموعه «یک شهر در داستانهای کوتاه» اثری است که با گردآوری و ترجمهٔ سمانه کدخداییمرغزار و ویراستاری سودابه فرضیپور منتشر شده است. این کتاب مجموعهای از داستانهای کوتاه نویسندگان اهل نوار غزه را در خود جای داده و نشر اندیشه مولانا آن را منتشر کرده است. داستانها به زندگی روزمره، دغدغهها، امیدها و شکستهای مردم غزه میپردازند و تصویری از این شهر پرحادثه را از نگاه نویسندگان بومی ارائه میدهند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب کتاب غزه
در «غزه»، عاطف ابوسیف و دیگر نویسندگان فلسطینی با بهرهگیری از قالب داستان کوتاه، تصویری چندلایه و انسانی از شهر غزه و ساکنانش خلق کردهاند. این کتاب بخشی از مجموعهای است که هر جلد آن به یکی از شهرهای جهان اختصاص دارد و تلاش میکند شهر را بهعنوان یک شخصیت زنده و پویا در بستر داستانها به تصویر بکشد. ساختار کتاب بر پایهٔ داستانهای کوتاه است و هر داستان از زاویهٔ دید نویسندهای متفاوت روایت میشود. این مجموعه نهتنها به مسائل سیاسی و اجتماعی غزه میپردازد، بلکه زندگی روزمره، روابط خانوادگی، عشق، مهاجرت و امید را نیز در دل روایتهایش جای داده است. داستانها اغلب با زبانی موجز و تصویری، تجربههای زیستهٔ مردم غزه را بازتاب میدهند و خواننده را به قلب یکی از پرچالشترین نقاط جهان معاصر میبرند. کتاب در قالب ناداستان و داستان کوتاه قرار میگیرد و با کنار هم قرار دادن روایتهای متنوع، چهرهای چندبعدی از غزه ارائه میدهد.
خلاصه داستان کتاب غزه
در «غزه»، مجموعهای از ده داستان کوتاه از نویسندگان مختلف اهل نوار غزه گرد آمده است. هر داستان، روایتی مستقل اما در عین حال پیوسته به فضای اجتماعی و تاریخی این شهر دارد. داستانها با تمرکز بر زندگی روزمرهٔ مردم، از تجربههای تلخ و شیرین، امیدها و ناامیدیها، عشق و جدایی، مهاجرت و بازگشت، و همچنین مقاومت در برابر دشواریها سخن میگویند. شخصیتهای داستانها اغلب از میان مردم عادی انتخاب شدهاند: کارگران، دانشجویان، زنان و مردانی که در دل بحرانها و محدودیتها، به دنبال معنای زندگی و رستگاری شخصی هستند. روایتها بهگونهای پیش میروند که همزمان با بازتاب مسائل ملی و جمعی، به دغدغههای فردی و درونی شخصیتها نیز میپردازند. در این داستانها، غزه نهتنها یک مکان جغرافیایی، بلکه یک وضعیت روحی و اجتماعی است؛ شهری که در آن امید و یأس، شادی و اندوه، و گذشته و آینده در هم تنیدهاند. نویسندگان با پرداختن به جزئیات زندگی روزمره، از صفهای طولانی ایست و بازرسی تا خاطرات کودکی و آرزوهای بر باد رفته، تصویری ملموس و انسانی از غزه ارائه دادهاند. در کنار روایتهای تلخ، لحظاتی از طنز، عشق و دوستی نیز دیده میشود که به داستانها رنگ و بویی متفاوت میبخشد.
چرا باید کتاب کتاب غزه را بخوانیم؟
این کتاب فرصتی است برای آشنایی با زندگی و ذهنیت مردمی که نام غزه را هر روز در اخبار میشنویم اما کمتر از جزئیات زندگیشان میدانیم. داستانهای کوتاه این مجموعه، فراتر از روایتهای خبری و سیاسی، به لایههای پنهانتر و انسانیتر شهر و ساکنانش میپردازند. خواندن این کتاب، امکان لمس تجربههای زیسته، امیدها، شکستها و مقاومتهای مردم غزه را فراهم میکند و تصویری چندبعدی از شهری ارائه میدهد که اغلب تنها با بحران و جنگ شناخته میشود. روایتهای کتاب، همدلی و درک عمیقتری نسبت به مردم این منطقه ایجاد میکنند و نشان میدهند که زندگی، حتی در دشوارترین شرایط، همچنان جاری است.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به ادبیات معاصر عرب، دوستداران داستان کوتاه، پژوهشگران مطالعات خاورمیانه و کسانی که به دنبال شناخت عمیقتر از زندگی مردم فلسطین هستند، مناسب است. همچنین برای کسانی که دغدغهٔ مهاجرت، هویت، مقاومت و امید را دارند، خواندن این مجموعه میتواند الهامبخش و آموزنده باشد.
بخشی از کتاب کتاب غزه
«چهارتاشان دست از پا درازتر برگشتند. حتی خداوندگار بخت و اقبال هم نمیتوانست اینجور به استادی دیدار ناخواسته اینها را جلوی آن گاراژ در میانة رفح رقم بزند. تیرهای نازک آفتاب عصر از لای ابرها روی کف راه میدرخشید؛ راهی که به سوی غرب و میدان مرکز این شهر مرزی میرفت. خوشههای بزرگ موز و رطب را مثل فرصتهایی ازدست رفته جلوی در یک دک بزرگ میوهفروشی وسط میدان آويخته بودند. تاکسیهای مرسدس و هوندا همه زیر سایبان بلند ایستاده و منتظر مسافرانی بودند که رو به شمال میرفتند. چون رو به جنوب رفح دیگر هیچ نبود جز باریکه راهی که به مصر بود و هم مسافران کمتری میآمدند؛ چون جابجایی بیشتر در سوی مخالف بود و همه از دیدار دوستان و خویشاوندان یا از سر کار به غزه برمیگشتند. یک دسته از مسافران رفته بودند توی کافهُ کوچکی همان نزدیکی. روی صندلیهای پلاستیکی نشسته بودند و پشت ماشینها به چایی رازیانه لب میزدند. گهگاه سر موضوعی بلندبلند بحث میکردند و صدایشان همه کافه را میگرفت و روی کرد و دود را جوری ازلای سبیل کلفتش بیرون داد که مهی شد و همه صورتش را پر کرد و بعد زیرلبی غرید که: «سیاست. سیاست» بسه دیگه!» این که بهش گفتیم کافه. بیشتر شبیه یک کلبهٌ چوبی بود پر از قلیان و صاحبش توی آن بخزد و روی اجاق گاز پشت یخچال برای آدمها نوشیدنی گرم درست کند با قلیانی بگیراند و دست مشتری بدهد. زغالها را روی منقل جلوی در گل میانداخت که از دو سویش دود مثل دو دست بیرون میزدند و انگار به مسافران خوشآمد و بدرود میگفتند. همین بای آنها را به کافه میکشید و مینشاند. البته راهشان چندان هم دور نبود و به چهل کیلومتر نمیکشید؛ ولی این راه ساحلی که از رفح شروع میشد در عمل طولانیترین مسیری بود که کسی میتوانست و اجازه داشت طی کند.»
حجم
۵۷۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
حجم
۵۷۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه