
کتاب تجربه های کوچک
معرفی کتاب تجربه های کوچک
کتاب تجربه های کوچک نوشته آن-لور لوکانف و ترجمه ساسان جعفرنیا و بهاره قاسمی توسط انتشارات زمان تغییر منتشر شده است. این کتاب در دستهی خودسازی و توسعهی فردی قرار میگیرد و به بررسی راههایی برای رهایی از فشارهای هدفمحور و یافتن آزادی در زندگی روزمره پرداخته است. نویسنده باتکیهبر تجربههای شخصی و پژوهشهای علمی، ابزارهایی برای رشد و خودشناسی ارائه داده است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب تجربه های کوچک
کتاب تجربههای کوچک (چگونه در دنیای هدفمحور آزادانه زندگی کنیم) در فضایی نوشته شده که دغدغهی موفقیت و هدفگذاری خطی در زندگی مدرن به اوج رسیده است. آن-لور لوکانف که خود تجربهی کار در شرکتهای بزرگ فناوری و راهاندازی استارتاپ را داشته، از دل بحرانهای شخصی و حرفهای به این نتیجه میرسد که مدلهای سنتی موفقیت و هدفگذاری، اغلب به فرسودگی و بیمعنایی میانجامند. کتاب در واکنش به موج کتابهای خودسازی و بهرهوری نوشته شده و تلاش میکند با رویکردی تجربی و علمی، جایگزینی برای مسیرهای خطی و از پیشتعیینشده ارائه دهد.
نویسنده، آن-لور لوکانف با روایت داستانهای واقعی و مثالهای ملموس، خواننده را بهسمت کنجکاوی، آزمایشهای کوچک و پذیرش عدم قطعیت دعوت میکند. این کتاب بهجای ارائهی نسخههای قطعی، بر اهمیت تجربهکردن، بازنگری در باورها و طراحی زندگی بر اساس علایق و ارزشهای شخصی تأکید دارد. در کنار روایتهای شخصی، به پژوهشهای علوم اعصاب و روانشناسی نیز ارجاع داده میشود تا چارچوبی برای رشد و یادگیری مستمر فراهم شود.
خلاصه کتاب تجربه های کوچک
کتاب تجربههای کوچک با روایت زندگی نویسنده آغاز میشود؛ کسی که پس از ترک شغل رویایی خود در گوگل و تجربهی بحرانهای شخصی، به این نتیجه میرسد که هدفگذاری خطی و پیروی از مسیرهای از پیشتعیینشده، لزوماً به رضایت و رشد نمیانجامد. نویسنده با بازگشت به کنجکاوی دوران کودکی و تجربهکردن مسیرهای جدید، بهتدریج مدل ذهنی خود را تغییر میدهد و بهجای تمرکز بر مقصد، به فرایند و آزمایشهای کوچک اهمیت میدهد. در ادامه، کتاب به بررسی سه دام رایج در هدفگذاری میپردازد: دنبالهروی از گذشته، پیروی از جمع و اسطورهی شور و اشتیاق.
نویسنده نشان میدهد که چگونه این الگوها میتوانند آزادی و خلاقیت را محدود کنند و راهکارهایی برای رهایی از آنها ارائه میدهد. بخشهای بعدی کتاب به ابزارهای عملی برای طراحی آزمایشهای کوچک در زندگی اختصاص دارد؛ از ثبت یادداشتهای میدانی و مشاهدهی الگوهای روزمره تا تدوین فرضیه و اجرای پیمانهای کوتاهمدت. نویسنده تأکید میکند که رشد و یادگیری، نتیجهی تکرار و تجربه است، نه الزاماً رسیدن به یک هدف بزرگ و نهایی. در نهایت، کتاب خواننده را به پذیرش عدم قطعیت، بازیگوشی و بازنگری مداوم در مسیر زندگی دعوت میکند و نشان میدهد که چگونه میتوان با آزمایشهای کوچک، زندگی معنادارتری ساخت.
چرا باید کتاب تجربه های کوچک را خواند؟
کتاب تجربههای کوچک با کنارگذاشتن نسخههای کلیشهای موفقیت، راهی متفاوت برای رشد و خودشناسی پیشنهاد میدهد. خواننده با مطالعهی آن با ابزارهایی آشنا میشود که کمک میکنند از فشار هدفگذاری خطی و مقایسههای اجتماعی فاصله بگیرد و زندگی را به یک آزمایشگاه شخصی برای تجربه و یادگیری تبدیل کند. روایتهای واقعی، مثالهای ملموس و پیوند میان علم و تجربه، کتاب را به منبعی برای بازنگری در باورها و عادتهای روزمره بدل میکند. کتاب تجربههای کوچک فرصتی برای کشف مسیرهای تازه و پذیرش عدم قطعیت در زندگی فراهم میآورد.
خواندن کتاب تجربه های کوچک را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای کسانی مناسب است که از فشار هدفگذاریهای سنتی، فرسودگی شغلی یا بیمعنایی در مسیر زندگی رنج میبرند؛ همچنین برای علاقهمندان به خودشناسی، توسعهی فردی و افرادی که بهدنبال راههایی برای رشد در دنیای پر از عدم قطعیت هستند، مفید است. دانشجویان، کارمندان، کارآفرینان و هرکسی که بهدنبال تغییر نگرش نسبت به موفقیت و زندگی است، میتواند از این کتاب بهره ببرد.
بخشی از کتاب تجربه های کوچک
«مدیرم با نگرانی واقعی از من پرسید: «مطمئنی؟» من بیست و هفت ساله بودم. در سانفرانسیسکو زندگی میکردم و تازه استعفایم را از گوگل داده بودم. من داوطلبانه شغل رویاییام را ترک میکردم: حقوق شگفتانگیز، سفرهای بینالمللی، کار چالشبرانگیزی که با مهارتهایم مطابقت داشت، همکاران جالب و ظاهراً بدون هیچ محدودیتی برای ارتفاعاتی که میتوانستم در صورت ادامهی بالا رفتن از نردبان شرکت به دست بیاورم. وقتی این شغل را تازه از دانشگاه گرفتم، پدر و مادرم از همیشه خوشحالتر بودند و من هم همینطور! این فرصتی بود تا بخشی از قلب دنیای فناوری باشم. بنابراین سوال مدیرم منطقی بود. نه مطمئن نبودم که کار درستی انجام میدهم. اما این را نگفتم. در عوض با اطمینان سر تکان دادم. او را در آغوش گرفتم و از او برای این سالهای سازنده تشکر کردم. سوالی که احتمالاً میپرسید این است که چرا. دفتر مرکزی گوگل در کالیفرنیا برای من جایی نبود که به آنجا برسم. من فرانسوی-الجزایری هستم و در پاریس بزرگ شدهام. مادرم در سیدی اوکبا الجزایر، که در دوران باستان به دلیل تمایل فوقالعادهاش به جذب رهبران معنوی به عنوان «شهر جادو» شناخته میشد، متولد شد.»
حجم
۲٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۱۲ صفحه
حجم
۲٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۱۲ صفحه
نظرات کاربران
انگار با گوگل ترنسلیت ترجمه شده. اصلا توصیه نمیکنم.