
کتاب زردپوست
معرفی کتاب زردپوست
کتاب زردپوست با نام اصلی Yellowface نوشته آر.اف. کوانگ و ترجمه امین کیان که توسط نشر نارنگی منتشر شده، رمانی است که به موضوعات هویت، رقابت، سرقت ادبی و مناسبات صنعت نشر میپردازد. این اثر با روایت اولشخص، داستان دو نویسندهی جوان را دنبال میکند که یکی از آنها بهطور ناگهانی میمیرد و دیگری با تصمیمی بحثبرانگیز، مسیر زندگی خود را تغییر میدهد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب زردپوست
کتاب زردپوست اثری است که در بستر صنعت نشر آمریکا و فضای رقابتی نویسندگان جوان شکل میگیرد. داستان حول محور دو نویسندهی زن به نامهای آتنا لیو و جونیپر هیوارد میچرخد؛ آتنا نویسندهای موفق و تحسینشده با پیشینهای آسیایی است و جونیپر، راوی داستان، همکلاسی و دوست اوست که در سایهی موفقیتهای آتنا قرار دارد. روایت کتاب از زاویهدید جونیپر، با نگاهی انتقادی و گاه طنزآمیز به مناسبات قدرت، حسادت، تبعیض نژادی و فشارهای اجتماعی در دنیای نویسندگی میپردازد.
این رمان بهواسطهی پرداختن به موضوعات روز، مانند شبکههای اجتماعی، شهرت و بحرانهای هویتی، بازتاب گستردهای در میان مخاطبان و منتقدان داشته است. کتاب زردپوست با ترکیب عناصر روانشناختی، اجتماعی و ادبی، تصویری چندلایه از رقابت، اخلاق و مرزهای مالکیت معنوی ارائه میدهد، بیآنکه صرفاً به قضاوت یا جانبداری بپردازد.
خلاصه داستان زردپوست
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
داستان زردپوست با مرگ ناگهانی آتنا لیو آغاز میشود؛ نویسندهای جوان و موفق که بهتازگی قراردادی با نتفلیکس بسته است. جونیپر هیوارد، دوست و همدانشگاهی سابق آتنا، شاهد این حادثه است و پس از مرگ آتنا، پیشنویس رمان ناتمام او را پیدا میکند. جونیپر که خود در حرفهی نویسندگی چندان موفق نبوده، وسوسه میشود تا این رمان را با ویرایش و بازنویسی به نام خودش منتشر کند. او بهتدریج وارد چرخهای از موفقیت، شهرت و اضطراب میشود؛ اما همزمان با احساس گناه، ترس از افشاشدن و مواجهه با تبعات اخلاقی و اجتماعی این سرقت ادبی دستوپنجه نرم میکند.
روایت کتاب زردپوست لایهبهلایه به بحران هویت، تبعیض نژادی در صنعت نشر، نقش شبکههای اجتماعی در شکلدهی افکار عمومی و فشارهای روانی نویسندگان میپردازد. جونیپر در مسیر پیشرفت، با چالشهایی چون قضاوت دیگران، حسادت، و تلاش برای اثبات خود روبهرو میشود و مرز میان حقیقت و دروغ، موفقیت و تقلب، بیشازپیش برایش مبهم میگردد.
چرا باید کتاب زردپوست را خواند؟
رمان زردپوست با روایتی صریح و بیپرده، به موضوعاتی چون رقابت، حسادت، سرقت ادبی و بحران هویت در فضای ادبی معاصر میپردازد. کتاب زردپوست نهتنها مناسبات قدرت و تبعیض نژادی در صنعت نشر را به چالش میکشد، بلکه نقش شبکههای اجتماعی و فشارهای روانی نویسندگان را نیز به تصویر میکشد. خواندن این کتاب فرصتی است برای مواجهه با پرسشهای اخلاقی دربارهی مالکیت معنوی، مرزهای موفقیت و حقیقت در دنیای امروز.
خواندن کتاب زردپوست را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای معاصر، دوستداران داستانهایی با محوریت نویسندگی، هویت و مسائل اجتماعی و کسانی که دغدغههایی دربارهی رقابت، تبعیض یا اخلاق حرفهای دارند، مناسب است؛ همچنین برای کسانی که به پشتپردهی صنعت نشر و چالشهای نویسندگان علاقهمند هستند، اثری خواندنی خواهد بود.
بخشی از کتاب زردپوست
«اول اینکه او همه چیز دارد: در همان ابتدای فارغالتحصیلیاش از دانشکده با عقد قراردادی با یکی از ناشران بهنام موفق میشود چندین کتاب را به رشته تحریر درآورده و به چاپ برساند. او دارنده مدرک کارشناسی ارشد هنرهای تجسمی از یکی از کارگاههای نویسندگی معروف است. با رزومهای قوی در حوزه نویسندگی که چندین بار هم نامزد دریافت جوایز ادبی شده است. او در سن بیست و هفت سالگی موفق به انتشار سه رمان شده است که یکی از دیگری موفقتر بودهاند و با جلب نظر مخاطبان و منتقدان خود توانستهاند سهم عمدهای از بازار فروش کتاب را به خود اختصاص دهند. عقد قرارداد همکاری با شرکت نتفلیکس برای آتنا یک نقطه عطف در زندگی حرفهای او به حساب نمیآمد. چرا که پیش از این به موفقیتهای بسیاری دست یافته بود و از این رو، این موضوع برای او بهعنوان یک دستاورد جانبی در دنیای حرفهای نویسندگیاش از همان اوایل فارغالتحصیلیاش به شمار میرفت. دوم اینکه، شاید در نتیجه اتفاقاتی که پیشتر گفته شد، او تقریباً هیچ دوستی نداشت. نویسندگان نسل ما- افرادی جوان، بلندپرواز و جویای نام که هنوز سی سالگی را هم تجربه نکردهاند- تمایل دارند با دیگر همنوعان خود تعامل داشته باشند و در طلب رد و بدل کردن اندیشهها و چالشهای حرفهای پیشروی خود با دیگران هستند.»
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۲۵ صفحه
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۲۵ صفحه
نظرات کاربران
کتاب سیر داستانی جذابی داشت اما بعضی جاهاش خیلی حوصله سر بر میشد و آخرش رو هم دوست نداشتم خیلی یه دفعه ای تموم شد
کتاب راجب نویسنده ای به اسم جونیپر. که هنگام مرگ دوستش کنارش بود و اتفاقی دست نوشته های دوستشو که اونم نویسنده معروفی بود میبینه و داستان از اونجایی شروع میشه که ازاین دست نوشته ها استفاده میکنه و سروسا