کتاب بی راهه
معرفی کتاب بی راهه
کتاب بی راهه نوشتهٔ سید ابوالفضل نورانی است. نشر معارف این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر به بررسی تحلیلی عوامل انحراف از امام حق پرداخته است.
درباره کتاب بی راهه
کتاب بی راهه با طرح چند پرسش، به بررسیِ عوامل انحراف امّت اسلام، پس از رحلت پیامبر اسلام (ص)، پرداخته است. این کتاب، پرداختن به حوادث تاریخی صدر اسلام را، بهویژه حوادثی که با اساسیترین مسئلهٔ اسلام یعنی امامت و رهبری مرتبط است، از مهمترین و ضروریترین مباحث میداند؛ چراکه باور دارد تمام دشواریها و مشکلات دنیای اسلام از همان وقایع تلخ نشئت گرفته است. ازاینرو مطالعه و بررسی دقیق آنها از سوی مسلمانان دغدغهمند، آثار سازندهای بهدنبال خواهد داشت.
خواندن کتاب بی راهه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران علوم دینی و اسلامی پیشنهاد میکنیم.
بخشهایی از کتاب بی راهه
«همانگونه که غذای مسموم جسم انسان را دچار ضعف و سستی و آلودگی میکند و در شرایط ویژه باعث مرگ انسان میشود، غذای حرام نیز روح انسان را آلوده و سست میسازد و در شرایطی باعث مرگ ایمانی انسان میشود. انباشته شدن شکمها از حرام و روئیدن گوشت از آن در بدن، چنان در انسان اثر مخرّب برجای میگذارد که موجباتِ تقابل انسان با امام حق را فراهم میآورد.
در دین مبین اسلام به کسب روزی حلال و تغذیه و ارتزاق از لقمه پاک و طیّب بسیار سفارش شده و از مشخّصههای دین مداری شمرده میشود. امیرمؤمنان علی (ع) در روایتی شریف میفرمایند: «طُوبیَ لِمَن طابَ کَسبُهُ.»«خوشا آن که کسبی پاکیزه و حلال داشته باشد.» و امام صادق (ع) میفرمایند: «مُجادِلَه السُّیوف أهوَنُ مِن طَلَبِ الحَلال». «نبرد شمشیرها آسانتر از درآمد حلال است.» چراکه چه بسا کسی در جهاد با دشمن در مقابل شمشیرها و نیزهها مقاومت کند،؛ امّا در برابر زرق و برق دنیا و مال حرام نتواند مقاومت نماید.
به این داستان درس آموز در مورد اثر خوراک توجّه فرمائید: «از فضل بن ربیع رئیس تشریفات دربار مهدی سوّمین خلیفه عبّاسی منقول است که روزی شریک بن عبدالله بن سنان نخعی بر مهدی عبّاسی (محمّد بن عبدالله المنصور) وارد شد. مهدی عبّاسی او را گرامی داشت و از وی خواست که یکی از سه کار را اختیار کند؛ یا منصب قضاوت پایتخت حکومت عباسی را بپذیرد، یا آنکه به فرزندان خلیفه حدیث و علم بیاموزد، و یا لااقل یک دفعه مهمان خلیفه گردد و یک وعده از طعام او بخورد. شریک که در آن ایّام از تماس زیاد با دربار و رجال دولت احتراز میجست و سعی میکرد هر جور شده خود را از دستگاه آنها دور بدارد و دامنش را به جنایت آنها آلوده نسازد، لذا از پذیرس هر سه پیشنهاد خلیفه عذر خواست؛ ولی خلیفه عذر او را نپذیرفت و گفت: حتماً باید یکی از سه امر را اختیار نماید. اگرچه شریک از هر یک از این سه امر إبا داشت، چاره ای ندید و با خود تأمّلی کرد و گفت: خوردن طعام آسان تر است بر من از آن دو امر. پس مهدی عباسی امر کرد تا طبّاخان حکومت طعامی رنگارنگ و لذیذ مهیّا کنند از مخ معقود با شکر طبرزد و عسل. طعام آوردند و شریک همراه خلیفه به خوردن آن مشغول شدند. بعد از صرف غذا، خوان سالار دربار (مهماندار) با مهدی عبّاسی گفت: یا امیرالمؤمنین، لیس یفلح الشّیخ بعد هذه الاکله ابداً. بعد این طعام دیگر شریک رستگار نخواهد شد هرگز. ... فضل بن ربیع گوید: به خدا سوگند که شریک پس از آن طعام، اختیار کرد محادثت عبّاسیین را و اولاد ایشان را تعلیم میداد و متولّی قضای ایشان شد. نقل است روزی شریک با مسئول امورمالی و حقوق پرداز دستگاه خلیفه عباسی درباره دریافت ماهیانهاش بگو مگو کرد؛ حقوق پرداز گفت: مگر بار گندم به خلیفه فروخته ای که آن همه پافشاری میکنی؟! شریک جواب داد: «سوگند به خدا دینم را که مهم تر از بار گندم است، فروختهام».»
حجم
۳۴۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
حجم
۳۴۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه