بریدههایی از کتاب مجنون در تهران
۴٫۱
(۵۴)
من از سردرد این رؤیای بیتعبیر میترسم
هم از تهران پر جمعیت آشفته بیزارم
هم از تنها شدن در خانهی دلگیر میترسم
دلم صحرا و دریا را به آتش میکشد روزی
ازین دیوانه، این مجنون بیزنجیر میترسم
helya.B
اینکه خود تشنه، ولی جرعهای از آب نخورد
تا ابد در نظر عشق معما آمد
z.agh213
سهمم از زیباییات تنها تماشا کردن است
کشوری هستم که گیرافتاده در تحریمها
هنرمند هنردوست
عشق، گاهی مادر است و گاه هم نامادری است
Autumn
مجبور میشویم که دیوانهات شویم
عشقت گرفته از دل ما اختیار را
Autumn
عاشق شدن زیباترین نوع خودآزاری است
h.s.y
گاه دلسوز است، گاهی سخت میسوزاندم
عشق، گاهی مادر است و گاه هم نامادری است
چوغوروک
من همان رودم که بهر دیدنت مرداب شد
ماه من! بس کن ندیدنهای بیاندازه را
هنرمند هنردوست
ماه من! بس کن ندیدنهای بیاندازه را
دل فرو میریزد و تنها تماشا میکنم
مثل سربازی، سقوطِ آخرین دروازه را
ᶜʳᶻ
برای مادرم که دستانش با میل بافتی رفاقتی دیرینه دارد
ای روح لطیف خفته در واژهی «زن»
ای ماهترین ستاره، دریا دامن
هی بافتنی نباف و هی غصه نخور
دلواپس من نباش، دلواپس من!
پناه
قطرهای در دل یک تُنگم و دلتنگ توام
عاقبت میکُشدم حسرت دریا شدنم
motahareh
عشق، گاهی مادر است و گاه هم نامادری است
Nika
ای که گفتی بیقراریهای من بازیگری است
بیقرارم کردهای اما دلت با دیگری است
نوشیکا😉
شاعران توصیفها کردند از چشمت، ولی
آنچه من دیدم فراتر بوده از تفهیمها
هنرمند هنردوست
از فتوحاتت بگویم: شهرها، اقلیمها
پرشد از وابستهها، درماندهها، تسلیمها
شاعران توصیفها کردند از چشمت، ولی
آنچه من دیدم فراتر بوده از تفهیمها
دل ببندم، دین و دنیایم؛ نبندم، هستیام...
شیخ صنعانم که میترسم از این تصمیمها
سهمم از زیباییات تنها تماشا کردن است
کشوری هستم که گیرافتاده در تحریمها
کندی ساعات تنهایی برایم کافی است
دیگر از جانم چه میخواهند این تقویمها؟
مریم بانو
شرح تنها بودنم تنها همین یک مصرع است:
کنج ریلی دور افتاده، قطاری سوخته
نوشیکا😉
ای که گفتی بیقراریهای من بازیگری است
بیقرارم کردهای اما دلت با دیگری است
گاه دلسوز است، گاهی سخت میسوزاندم
عشق، گاهی مادر است و گاه هم نامادری است
بر سرت جنگ است و من با دست خالی آمدم
امتیازی هم اگر دارم، همین بیلشکری است
ای که گفتی «عشق بازی نیست»، راحت باختی
آخر پاییز آمد، حال، وقت داوری است
رفتی و من با امید بازگشتت ماندهام
مثل شاعرهای دیگر، باورم «ناباوری» است
آترین🍃
چشمت شبیه بیتهای حضرت صائب
هر بار جذبم میکند با اینکه تکراری است
رنج بیابان دیدن و با کوه جنگیدن...
عاشق شدن زیباترین نوع خودآزاری است
حال مرا هرکس که میپرسد، بگو: «خوب است
اشکش روان، اندوه جاری، زخمها کاری است»
MrM
دست و مشک و علم افتاد، و لیکن سقا
سربلند است در آن لحظه که زهرا آمد
f_altaha
گاه خلوت کن و با دیدهی انصاف ببین
که چه تنها شدی از لحظهی تنها شدنم
آترین🍃
سهمم از زیباییات تنها تماشا کردن است
کشوری هستم که گیرافتاده در تحریمها
ماهی
زیباییاش به هم زده نظم قطار را
این ایستگاه میبرد از دل قرار را
بر شانههای باد، رها گشته پرچمی
دلبر گشوده گیسوی دنبالهدار را
مجبور میشویم که دیوانهات شویم
عشقت گرفته از دل ما اختیار را
در حسرت نگاه تو عمری چشیدهام
با زخمهای خود، نمک انتظار را
آهوی دل به پنجرهفولاد بستهام
تقدیم میکنم به شما این شکار را
مریم بانو
قهوه را دم نکن، این بار کمی چای بریز
بلکه تغییر کند فال بههم ریختهام
SARA
سهمم از زیباییات تنها تماشا کردن است
کشوری هستم که گیرافتاده در تحریمها
fatemeh.Gh
من از سردرد این رؤیای بیتعبیر میترسم
هم از تهران پر جمعیت آشفته بیزارم
هم از تنها شدن در خانهی دلگیر میترسم
دلم صحرا و دریا را به آتش میکشد روزی
ازین دیوانه، این مجنون بیزنجیر میترسم
سارا
حال مرا هرکس که میپرسد، بگو: «خوب است
اشکش روان، اندوه جاری، زخمها کاری است»
Ali
غزل گفتم، مبادا یک نفر هم بیخبر باشد
که خواهان تو باید بیگمان مرد خطر باشد
ببین، نام تو را در شعرهایم منتشر کردم
نباید تا ابد احساس، مفقودالاثر باشد
نه تنها بار غم را دوست دارم، شانهی من هم
دلش میخواهد آن «بامی که برفش بیشتر...» باشد
نمیخواهم که عشق از ریشههایم دست بردارد
چه عیبی تک درختی از رفیقان تبر باشد؟
چنان بیتاب تحسین تو هستم بعد هر شعرم
که دختربچهای مشتاق لبخند پدر باشد
آترین🍃
من همان رودم که بهر دیدنت مرداب شد
ماه من! بس کن ندیدنهای بیاندازه را
asemaneyejan
خوب است که بیبهانه درخواست کنیم
با منطق شاعرانه درخواست کنیم
برمیگردد اگر که از عمق وجود
یک جمعهی عاشقانه درخواست کنیم
f_altaha
از دست من این سهتار دیوانه شده
بیتو همه شب به سیم آخر زدهام
آترین🍃
حجم
۴۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه
حجم
۴۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه
قیمت:
۱۲,۰۰۰
تومان