
کتاب مهمان سرای مادربزرگم
معرفی کتاب مهمان سرای مادربزرگم
معرفی کتاب مهمان سرای مادربزرگم
کتاب الکترونیکی «مهمانسرای مادربزرگم» (My Grandmother’s Inn) نوشتهٔ کریستین هارپر با ترجمهٔ فاطمه شهابینژاد و ویراستاری طاهره آشتیانی، اثری در ژانر داستانهای معاصر آمریکایی است که توسط نشر اندیشه مولانا منتشر شده است. این رمان خانوادگی، با محوریت میراث، خاطرات و پیوندهای نسلی، داستانی از بازگشت، سوگواری و تلاش برای حفظ سنتها را روایت میکند. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب مهمان سرای مادربزرگم
«مهمانسرای مادربزرگم» در بستری از یک اقامتگاه ساحلی قدیمی در جزیرهای خیالی، داستانی چندنسلی را روایت میکند که ریشه در دهههای گذشته دارد. روایت کتاب از دهه ۱۹۴۰ آغاز میشود و با بازگشت شخصیت اصلی به مهمانسرای خانوادگی پس از مرگ مادربزرگش، به زمان حال میرسد. این رمان، با تمرکز بر روابط خانوادگی، سوگواری، میراث و تصمیمگیریهای دشوار درباره آینده یک ملک خانوادگی، تصویری از تغییرات اجتماعی و فردی را به نمایش میگذارد. فضای داستان، ترکیبی از نوستالژی، دلتنگی و امید به آینده است و شخصیتها هرکدام با چالشهای شخصی و خانوادگی خود روبهرو میشوند. کتاب به موضوعاتی چون وفاداری به سنتها، ارزش خاطرات جمعی و نقش زنان در حفظ و انتقال میراث خانوادگی میپردازد. در کنار روایت اصلی، گذشته و حال به هم گره میخورند و رازهایی از تاریخچه مهمانسرا و خانوادهها آشکار میشود.
خلاصه کتاب مهمان سرای مادربزرگم
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!داستان با صحنهای از دهه ۱۹۴۰ آغاز میشود؛ دختربچهای به نام بورلی، در ساحل با پدرش وداع میکند، زیرا پدرش عازم جنگ است و او باید نزد عمه و خانواده فراست بماند. این آغاز، پیوندی عمیق میان دو خانواده را رقم میزند. روایت اصلی اما در زمان حال دنبال میشود؛ جایی که مولی آندرسون، نوهٔ بورلی، پس از مرگ ناگهانی مادربزرگش به مهمانسرای خانوادگی در جزیره دون بازمیگردد. مهمانسرا قرار است برای همیشه بسته شود و ساوانا فراست، وارث جدید ملک، تصمیم دارد آن را به خانهای خصوصی تبدیل کند. مولی که هنوز در سوگ مادربزرگش است، تلاش میکند با حفظ مهمانسرا برای یک فصل دیگر، هم یاد بورلی را زنده نگه دارد و هم به مهمانان وفادار فرصت خداحافظی بدهد. در این مسیر، او با چالشهای مدیریت مهمانسرا، اختلافنظر با ساوانا و مواجهه با خاطرات و رازهای خانوادگی روبهرو میشود. داستان با ورود شخصیتهایی مانند هیزل والش، که ادعا میکند گذشتهای مشترک با بورلی دارد، پیچیدهتر میشود و مولی را به کشف لایههای پنهان تاریخ خانواده و مهمانسرا سوق میدهد. روایت، همزمان با بازگویی خاطرات، تعاملات مهمانان و تلاش برای حفظ میراث خانوادگی، پیش میرود و مولی باید میان گذشته و آینده، سنت و تغییر، انتخاب کند.
چرا باید کتاب مهمان سرای مادربزرگم را خواند؟
این رمان با فضاسازی دقیق و شخصیتپردازی چندلایه، تجربهای از بازگشت به ریشهها و مواجهه با سوگواری و تغییر را به تصویر میکشد. «مهمانسرای مادربزرگم» به موضوعاتی چون اهمیت خاطرات، پیوندهای خانوادگی و ارزش میراث مشترک میپردازد و خواننده را با چالشهای تصمیمگیری در بزنگاههای زندگی همراه میکند. روایت داستان، همزمان با آشکار شدن رازهای گذشته و تعامل شخصیتها، فرصتی برای تأمل درباره هویت، تعلق و معنای خانه فراهم میآورد.
خواندن کتاب مهمان سرای مادربزرگم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای خانوادگی، داستانهای چندنسلی و روایتهایی با محوریت میراث و خاطرات مناسب است. کسانی که دغدغه حفظ سنتها، سوگواری و بازسازی روابط خانوادگی را دارند یا به دنبال داستانهایی درباره بازگشت به خانه و مواجهه با گذشته هستند، از این اثر لذت خواهند برد.
فهرست کتاب مهمان سرای مادربزرگم
- سرآغاز: معرفی فضای داستان و وداع بورلی با پدرش در دوران جنگ جهانی دوم.- فصل اول: بازگشت مولی به مهمانسرای خانوادگی پس از مرگ مادربزرگ و مواجهه با تصمیم ساوانا برای بستن مهمانسرا.- فصل دوم: تلاش مولی برای مدیریت مهمانسرا، تعامل با مهمانان و ورود شخصیت هیزل والش که گذشتهای مبهم دارد.- فصل سوم: روایت روزمرههای مولی در مهمانسرا، خاطرات خانوادگی و چالشهای جدید با ساوانا و مهمانان.- فصلهای بعدی: ادامه کشمکشها بر سر آینده مهمانسرا، آشکار شدن رازهای خانوادگی، تعامل با مهمانان قدیمی و جدید، و تلاش برای حفظ میراث بورلی تا پایان فصل تابستان.هر فصل با تمرکز بر یکی از جنبههای روابط خانوادگی، مدیریت مهمانسرا و کشف گذشته پیش میرود و در نهایت به نقطهای میرسد که مولی باید میان حفظ سنتها و پذیرش تغییر تصمیم بگیرد.
بخشی از کتاب مهمان سرای مادربزرگم
«نسیم ملایم بهاری سطح آب درخشان سبزآبی را به لرزه واداشت، اما دخترک هشتساله حتی نگاهی هم به آن نینداخت. صورتش را توی بازویش پنهان کرده بود و گریه میکرد. التماسکنان پرسید: «خواهش میکنم من رو اینجا تنها نذاره پاپاا»پدر که کنارش روی تختهسنگ بزرگ و صافی نزدیک انتهای اسکلهُ ساحلی نشسته بود ضربهٔ آرامی به کمر دختر زد.«تو تنها نیستی. عمهت کنارته. میدونم چون از پیش آناا میری ناراحتی؛ ولی خیلی زود با بچههای دیگهای آشنا میشی. کلی دوست پیدا میکنی و با هم توی ساحل بازی میکنین و خوش میگذرونین. بعد وقتی من برگردم التماس میکنی که یه خونه توی جزیرهٔ دون بخرم تا بتونیم برای همیشه اینجا زندگی کنیم.»«نه، من هیچوقت نمیتونم دوستی بهتر از آنا پیدا کنم و هیچوقت نمیتونم هیچ جا رو بهاندازهٔ آپارتمان محلهٔ کویینز دوست داشته باشم.» گریههایش بیشتر شدند و تکرار کرد: «نمیخوام بری.»«هیس، دخترم. آروم باش.» قبل از اینکه به آرامی بازوی دختر را از جلوی صورتش دور کند. چند لحظهای به او فرصت داد تا آرام بگیرد. بعد چانهاش را توی دستش گرفت و به چشمان اشکآلودش خیره شد. «خودت میدونی چرا باید برم. خدمت توی جنگ وظیفهٔ منه. اگه خدا بخواد، زود برمیگردم و میآم دنبالت. تو هم باید توی این مدت شجاع بمونی؛ چون وظیفهٔ خیلی مهمی داری که باید انجامش بدی.»
حجم
۹۷۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۸۷ صفحه
حجم
۹۷۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۸۷ صفحه