
کتاب نقل گیتی
معرفی کتاب نقل گیتی
کتاب نقل گیتی نوشتهٔ «محمد خسرویراد» و منتشرشده توسط بهنشر، روایتی داستانی از زندگی، مهاجرت، جنگ و هویت است که در قالب نامهنگاری و خاطرهنویسی به روابط انسانی، دلبستگی به وطن و چالشهای انتخاب میان عشق و سرزمین میپردازد. این رمان با نگاهی به تجربههای شخصی و جمعی، دغدغههای مهاجران و رزمندگان را در بستر جنگ ایران و عراق بازتاب داده است. رمان حاضر در قالب نامهها و خاطرات «گیتی» به همسرش شکل میگیرد و لایههای مختلف زندگی آنها را در بستر تحولات اجتماعی و سیاسی بازمیتاباند. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب نقل گیتی اثر محمد خسروی راد
کتاب «نقل گیتی» اثری است که در بستر سالهای جنگ ایران و عراق و پس از آن، به روایت زندگی مشترک یک زن ایرانی و مرد عراقی میپردازد. رمان حاضر در قالب نامهها و یادداشتهایی شکل گرفته که شخصیت اصلی، «گیتی» برای همسرش، «سهیل» مینویسد. این روایتها همزمان با بازخوانی خاطرات گذشته و تأمل بر تصمیمهای سرنوشتساز، به موضوعاتی همچون مهاجرت، دلبستگی به وطن، هویت، عشق و جدایی میپردازند. کتاب حاضر فضای اجتماعی و خانوادگی دهههای گذشته را با جزئیات ملموس و نگاهی انتقادی به تصویر میکشد و درعینحال تأثیر جنگ و مهاجرت را بر روابط انسانی و انتخابهای فردی بررسی میکند. «محمد خسرویراد» با بهرهگیری از زبان صمیمی و روایتهای روزمره، تجربههای زیستهٔ شخصیتها را بهگونهای بازگو میکند که خواننده با دغدغهها، تردیدها و امیدهای آنان همراه میشود. رمان «نقل گیتی» نهتنها داستان یک خانواده، بلکه بازتابی از تجربهٔ جمعی نسلی است که میان مرزهای جغرافیایی و عاطفی سرگردان مانده است. کتاب «نقل گیتی» نخستین جلد یک سهگانه است. «محمد خسرویراد»، نویسندهٔ این کتاب گفته که رمان «نقل گیتی» در باب انتخاب میان عشق و وطن است.
خلاصه داستان نقل گیتی
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
رمان «نقل گیتی» با روایت «گیتی» آغاز میشود؛ زنی ایرانی که پس از ۱۸ سال زندگی مشترک با «سهیل»، مردی عراقی، در آستانهٔ تصمیمی بزرگ قرار گرفته است؛ ماندن در ایران یا مهاجرت به عراق؟ گیتی با مرور خاطرات آشنایی، ازدواج، سالهای جنگ و مهاجرت، به چالشهای هویتی و عاطفی خود و همسرش میپردازد. ماجرای پیرمرد و پیرزنی که در شهر ویرانشدهشان باقی ماندهاند، بهمثابهٔ نمادی از دلبستگی به وطن و مقاومت در برابر بیریشگی، بارها بازگو میشود. سهیل که خود تجربهٔ پناهندگی و جدایی از وطن را دارد، میان عقل و احساس، گذشته و آینده و انتخاب میان دو سرزمینْ سرگردان است. داستان با تأمل بر خاطرات مشترک، لحظات تلخ و شیرین زندگی و مواجهه با تصمیمهای دشوار، به کندوکاوی در معنای خانه، وطن، عشق و گذشت زمان بدل شده است. پایان داستان، همچنان باز و معلق باقی میماند و مخاطب را با پرسشهایی دربارهٔ هویت، تعلق و انتخاب رها میکند.
چرا باید کتاب نقل گیتی را خواند؟
این کتاب با روایتی چندلایه و انسانی، تجربههای زیستهٔ مهاجرت، جنگ و دلبستگی به وطن را از زاویهای شخصی و ملموس به تصویر میکشد. داستان «نقل گیتی» با پرداختن به روابط خانوادگی، خاطرات مشترک و تردیدهای عمیق شخصیتها، فرصتی برای تأمل دربارهٔ معنای خانه، هویت و انتخابهای سرنوشتساز فراهم میکند. روایت نامهنگارانه و خاطرهمحور کتاب، امکان همذاتپنداری با شخصیتها و درک پیچیدگیهای عاطفی و اجتماعی آنها را به خواننده میدهد. شاید این اثر برای کسانی که بهدنبال داستانهایی با زمینههای تاریخی، اجتماعی و روانشناختی هستند، تجربهای متفاوت و تأملبرانگیز باشد.
خواندن کتاب نقل گیتی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب به علاقهمندان ادبیات داستانی معاصر، روایتهای جنگ و مهاجرت و کسانی که دغدغهٔ هویت، تعلق و روابط خانوادگی دارند، پیشنهاد میشود؛ همچنین به مخاطبانی که بهدنبال درک عمیقتری از تأثیر جنگ و مهاجرت بر زندگی فردی و جمعی هستند.
بخشی از کتاب نقل گیتی
«کمعقلترینِ آدمها هم که هزاربار کودنتر از تو باشند، میدانند که وطن فقط به یک تکه خاک و زمین نمیگویند. پشت خاکی که به آن وطن میگویند، هزار چیز دیگر پنهان است که اگر آنها نباشند، از آن خاک و سرزمین خیلی راحت میشود دل کند. وطن یعنی خاکی که در آن شیر خوردهای، قد کشیدهای، کتک خوردهای، کتک زدهای، چیز یاد گرفتهای، عاشق شدهای، گریه کردهای، خندیدهای؛ یعنی همهٔ اینها. یعنی آنکه در آن خاک خانه ساختهای و تکتک آجرها و مشتمشت ملاتِ آن را یا خودت درست کردهای، یا با جانت و تمام وجودت خونِ دلِ هرکدام را خوردهای، اینها را که دیگر نباید هزاربار گفت. هرچند من هزاربار هم که بگویم باز از هیچکدام سردرنمیآوری.»
نمیدانم آن لحظه که اشک امانش را بریده بود و راه نفسش را بسته بود میدانست که من را بهکلّی از اینرو به آنرو کرده است یا نه! یا اینکه اصلاً میفهمید آن لحظه برای اوّلینبار در زندگیام این کلمات نبودند که به گوش و ذهنم وارد میشدند بلکه معانی و پشتوانهها و بهانههای ایجادِ کلمات در ذهنم نقش میبستند. حسی داشتم که شاید اگر چندبار تأکید میکنم تنها چند بار با هر آدمی در زندگیاش آن حس را برای چند روز داشته باشد، چنان میآموزد و میفهمد و درک میکند که میتواند برای خودش جایی در بین حکما و فلاسفه و عقلا باز کند. حس غریبی بود.
این حس اگرچه در پیِ سختیهای روزبهروز و کمخوابیها و استرسهای سخت و جانکاهِ روزهای گذر از یک زندگی به زندگی دیگر بهوجود آمده بود و سختیِ زندگی در زیر آتش و دود و سروصدا هم به قدرتش افزوده بود، اما همهاش را مرهون همینها نبود. حتم داشتم نفس پیرمرد و لحن و کلامش و زنگ صدایش و نگاه نافذش در بهوجودآمدن چنین حسی بیشتر از هر چیز دیگری نقش داشت. حالا با چنین حسی داشتم حرفها و کلمات پیرمرد را میشنیدم. نه، مینوشیدم. با تمام وجود و باز هم با تمام وجود.»
حجم
۱۲۵٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۸۰ صفحه
حجم
۱۲۵٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۸۰ صفحه