تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب نقل گیتی
معرفی کتاب نقل گیتی
معرفی کتاب نقل گیتی
کتاب الکترونیکی «نقل گیتی» نوشتهٔ «محمد خسرویراد» و منتشرشده توسط بهنشر، روایتی داستانی از زندگی، مهاجرت، جنگ و هویت است که در قالب نامهنگاری و خاطرهنویسی، به روابط انسانی، دلبستگی به وطن و چالشهای انتخاب میان عشق و سرزمین میپردازد. این اثر با نگاهی به تجربههای شخصی و جمعی، دغدغههای مهاجران و رزمندگان را در بستر جنگ ایران و عراق بازتاب میدهد. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب نقل گیتی
«نقل گیتی» اثری است که در بستر سالهای جنگ ایران و عراق و پس از آن، به روایت زندگی مشترک یک زن ایرانی و مرد عراقی میپردازد. داستان در قالب نامهها و یادداشتهایی شکل میگیرد که شخصیت اصلی، گیتی، برای همسرش سهیل مینویسد. این روایتها، همزمان با بازخوانی خاطرات گذشته و تامل بر تصمیمهای سرنوشتساز، به موضوعاتی چون مهاجرت، دلبستگی به وطن، هویت، عشق و جدایی میپردازند. کتاب، فضای اجتماعی و خانوادگی دهههای گذشته را با جزئیات ملموس و نگاهی انتقادی به تصویر میکشد و در عین حال، تاثیر جنگ و مهاجرت را بر روابط انسانی و انتخابهای فردی بررسی میکند. نویسنده با بهرهگیری از زبان صمیمی و روایتهای روزمره، تجربههای زیستهٔ شخصیتها را به گونهای بازگو میکند که خواننده با دغدغهها، تردیدها و امیدهای آنان همراه میشود. «نقل گیتی» نهتنها داستان یک خانواده، بلکه بازتابی از تجربهٔ جمعی نسلی است که میان مرزهای جغرافیایی و عاطفی سرگردان ماندهاند.
خلاصه کتاب نقل گیتی
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!داستان «نقل گیتی» با روایت گیتی آغاز میشود؛ زنی ایرانی که پس از هجده سال زندگی مشترک با سهیل، مردی عراقی، در آستانهٔ تصمیمی بزرگ قرار گرفته است: ماندن در ایران یا مهاجرت به عراق. روایت در قالب نامهها و خاطرات گیتی به همسرش شکل میگیرد و لایههای مختلف زندگی آنها را در بستر تحولات اجتماعی و سیاسی دهههای اخیر باز میتاباند. گیتی با مرور خاطرات آشنایی، ازدواج، سالهای جنگ و مهاجرت، به چالشهای هویتی و عاطفی خود و همسرش میپردازد. در دل این روایت، ماجرای پیرمرد و پیرزنی که در شهر ویرانشدهشان باقی ماندهاند، به مثابه نمادی از دلبستگی به وطن و مقاومت در برابر بیریشگی، بارها بازگو میشود. سهیل که خود تجربهٔ پناهندگی و جدایی از وطن را دارد، میان عقل و احساس، گذشته و آینده، و انتخاب میان دو سرزمین، سرگردان است. روایت با تامل بر خاطرات مشترک، لحظات تلخ و شیرین زندگی، و مواجهه با تصمیمهای دشوار، به کندوکاوی در معنای خانه، وطن، عشق و گذشت زمان بدل میشود. پایان داستان، همچنان باز و معلق باقی میماند و مخاطب را با پرسشهایی دربارهٔ هویت، تعلق و انتخاب رها میکند.
چرا باید کتاب نقل گیتی را خواند؟
این کتاب با روایتی چندلایه و انسانی، تجربههای زیستهٔ مهاجرت، جنگ و دلبستگی به وطن را از زاویهای شخصی و ملموس به تصویر میکشد. «نقل گیتی» با پرداختن به روابط خانوادگی، خاطرات مشترک و تردیدهای عمیق شخصیتها، فرصتی برای تامل دربارهٔ معنای خانه، هویت و انتخابهای سرنوشتساز فراهم میکند. روایت نامهنگارانه و خاطرهمحور کتاب، امکان همذاتپنداری با شخصیتها و درک پیچیدگیهای عاطفی و اجتماعی آنها را به خواننده میدهد. این اثر برای کسانی که به دنبال داستانهایی با زمینههای تاریخی، اجتماعی و روانشناختی هستند، تجربهای متفاوت و تاملبرانگیز ارائه میکند.
خواندن کتاب نقل گیتی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب به علاقهمندان ادبیات داستانی معاصر، روایتهای جنگ و مهاجرت، و کسانی که دغدغهٔ هویت، تعلق و روابط خانوادگی دارند پیشنهاد میشود. همچنین برای مخاطبانی که به دنبال درک عمیقتری از تاثیر جنگ و مهاجرت بر زندگی فردی و جمعی هستند، این اثر میتواند الهامبخش باشد.
بخشی از کتاب نقل گیتی
«وقتی جلو آبمیوهفروشیِ «خدا را فراموش نکن»، همانکه خیابان توحید را یکجورهایی بهنام خودش زده، ترمز کردی و گفتی همینجا بمان تا بروم دوتا لیوان آبمیوه بگیرم، اوّلین چیزی که چشمانم را گشاد کرد این بود که چرا این آقای همسر مثل همیشه از من نپرسید چه میخورم؟ یادت نرفته که همیشه میگفتی دوست داری کاری کنی که تعجب کنم، چون هیچکس را ندیدی اینطور دلانگیز، وقت حیرت، چشمانش گشاد شود. غرغر تا دم لبهام کشیده شد، اما به خودم گفتم گیتیخانم! صبر کن ببین چه پیش میآید!یک دقیقه بعد، همینطور که راهت را با یکطور قلدریِ ظریف از بین بقیه پیدا میکردی، با دو لیوان آبطالبی، طوریکه فتح امروزت دقیقاً همین است، برگشتی.گفتم: «چرا آبطالبی؟»گفتی: «بخور تا حکمتش را بگویم.»گفتم: «یعنی یک لحظه هم فکر نکردی شاید من در این لحظه آبطالبی نخواهم؟ شاید شاتوت، شیرموز یا حتی معجون را ترجیح دهم؟»از جنس قلدریهای همیشگیات که مثلاً برای من پنهان است، فاصله گرفتی و خیلی آرام و مسلّط نشان دادی. لبخندی نشست روی لبهایت و در حالی که به لیوانِ آبطالبی چشم دوخته بودی، لب باز کردی: «به قول هموطنهایت، یا بهتر بگویم به قول همشهریهایت، همیشه شعبان یک بار هم رمضان!»
حجم
۱۲۵٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۸۰ صفحه
حجم
۱۲۵٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۸۰ صفحه