کتاب چنارها مرا به خاطر می سپارند عابدین زارع + دانلود نمونه رایگان

تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

تصویر جلد کتاب چنارها مرا به خاطر می سپارند

کتاب چنارها مرا به خاطر می سپارند

نویسنده:عابدین زارع
انتشارات:به نشر
امتیاز:
۳.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب چنارها مرا به خاطر می سپارند

معرفی کتاب چنارها مرا به خاطر می سپارند

کتاب الکترونیکی «چنارها مرا به خاطر می‌سپارند» نوشتهٔ «محمدرضا بایرامی» و منتشرشده توسط نشر «نیماژ»، روایتی داستانی از زندگی روستایی، مهاجرت، خاطرات و پیوندهای خانوادگی است که با زبانی تصویری و جزئی‌نگر به روایت چند نسل و دغدغه‌های آن‌ها می‌پردازد. این اثر با نگاهی به سنت‌ها، مناسبات اجتماعی و دلبستگی‌های عاطفی، تصویری از زیست بومی و تحولات اجتماعی ارائه می‌دهد. نسخه الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب چنارها مرا به خاطر می سپارند

«چنارها مرا به خاطر می‌سپارند» اثری داستانی است که در بستر روستا و زندگی سنتی ایرانی شکل می‌گیرد. نویسنده با تکیه بر جزئیات زیستی و فرهنگی، تصویری از خانواده‌ای چندنسلی را ترسیم می‌کند که هرکدام با دغدغه‌ها، آرزوها و رنج‌های خود دست‌وپنجه نرم می‌کنند. روایت کتاب در فضایی بارانی و خاک‌آلود آغاز می‌شود و با توصیف دقیق مناسبات خانوادگی، روابط میان نسل‌ها و نقش پررنگ مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌ها، به تدریج لایه‌های عمیق‌تری از زندگی روستایی را آشکار می‌کند. کتاب در دوره‌ای روایت می‌شود که مهاجرت، سفرهای زیارتی، و دگرگونی‌های اجتماعی و اقتصادی، زندگی شخصیت‌ها را تحت تأثیر قرار داده است. نویسنده با بهره‌گیری از زبان محلی و دیالوگ‌های بومی، فضای روستا را زنده و ملموس می‌سازد و به دغدغه‌هایی چون فقر، امید، دلبستگی به خانه و زمین، و آرزوی زیارت می‌پردازد. این اثر، علاوه بر روایت داستانی، نوعی مستندسازی از فرهنگ و زیست‌بوم یک منطقه نیز به شمار می‌آید و خواننده را با لایه‌های پنهان روابط انسانی و اجتماعی آشنا می‌کند.

خلاصه کتاب چنارها مرا به خاطر می سپارند

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند!داستان «چنارها مرا به خاطر می‌سپارند» با زندگی خانواده‌ای روستایی آغاز می‌شود که درگیر مشکلات روزمره، دغدغه‌های معیشتی و روابط پیچیده خانوادگی هستند. سهراب، نوجوانی است که میان دلبستگی به مادربزرگ نابینایش و آرزوی سفر به مشهد، در کشاکش احساسات و مسئولیت‌ها قرار دارد. روایت با توصیف باران، خانه‌های کاهگلی و مناسبات سنتی آغاز می‌شود و به تدریج شخصیت‌های دیگر خانواده، مانند پدربزرگ، عمه، و دیگر اعضا وارد داستان می‌شوند. دغدغهٔ تعمیر سقف خانه، تهیهٔ نان، و آماده‌سازی برای سفر زیارتی، محور اصلی روایت است. در این میان، اختلافات کوچک و بزرگ خانوادگی، زخم‌زبان‌ها و دلخوری‌ها، و همچنین لحظات همدلی و مهرورزی، فضای داستان را شکل می‌دهد. سهراب با وجود مخالفت‌ها، تلاش می‌کند مادربزرگ را نیز با خود به زیارت ببرد، اما موانع و محدودیت‌های جسمی و اجتماعی، او را ناگزیر به پذیرش واقعیت می‌کند. داستان با سفر خانواده به مشهد و تحقق بخشی از آرزوها ادامه می‌یابد و در کنار آن، روایت‌هایی از گذشته، مهاجرت، و خاطرات تلخ و شیرین اعضای خانواده بازگو می‌شود. کتاب با نگاهی انسانی و جزئی‌نگر، پیوند نسل‌ها، امیدها و ناامیدی‌ها، و نقش سنت‌ها در زندگی روستایی را به تصویر می‌کشد.

چرا باید کتاب چنارها مرا به خاطر می سپارند را خواند؟

این کتاب با روایت چندلایه و جزئی‌نگر، تصویری زنده از زندگی روستایی، مناسبات خانوادگی و دغدغه‌های نسل‌های مختلف ارائه می‌دهد. خواننده با مطالعهٔ آن، با فرهنگ، زبان و آیین‌های بومی آشنا می‌شود و در عین حال، تجربه‌ای عاطفی و انسانی از امید، دلبستگی و گذر زمان را لمس می‌کند. اثر، علاوه بر ارزش ادبی، فرصتی برای شناخت زیست‌بوم و تحولات اجتماعی یک منطقه است.

خواندن کتاب چنارها مرا به خاطر می سپارند را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

مطالعهٔ این کتاب برای علاقه‌مندان به ادبیات داستانی معاصر ایران، دوست‌داران روایت‌های روستایی و کسانی که به فرهنگ و مناسبات بومی علاقه دارند، مناسب است. همچنین برای کسانی که دغدغهٔ مهاجرت، پیوندهای خانوادگی و سنت‌های اجتماعی را دارند، این اثر می‌تواند جذاب و آموزنده باشد.

بخشی از کتاب چنارها مرا به خاطر می سپارند

«سهراب شروگردن زیر چوخای پدربزرگش قوز کرده و از کنار دیوار عمارت پیش می‌آید تا بال چوخا توی آب و گل کوچه گیر نکند. زیر چوخایش ظرف کوچک شیری گرفته و با احتیاط گام برمی‌دارد؛ مبادا لیز بخورد ظرف کپ شود. در چوبی عمارت نیمه‌باز است. سهراب زلفین در را دوسه بار می‌کوبد و صدای زنگگرفتَه زلفین در بلند می‌شود. بااللّه‌گویان, وارد می‌شود و یک‌راست می‌رود سمت خانه دده. دده‌جهان پاشنهٌ سر به دیوار کاهگلی اتاق محقرش تکیه داده اتاق گذاشته و جک‌جک باران. تق‌تق‌کنان بر کف مجمعه می‌کوبد و به اطراف پاشیده می‌شود. سهراب زیر ایوان چکمه را از پایش می‌کند و داخل می‌شود. با ظرف شیر را کناری می‌گذ ارد وازگوشة اتاق. یک کاس مسی برمی‌دارد می‌گذ ارد جای مجمعه. دده با ورود سهراب. سر می‌گرداند به در اتاق و گوش تیز می‌کند به قدم‌های سهراب و می‌گوید: «تونی سهراب؟»- دده. سقف خونه وضعش خرابه هاا کم داده ُویین. نکنه ژمبه کنه ... خطر دره دده!- هاننه. از صب که بارون خیمه بسه؛ شرشر دره می‌ریزه پویین. به ای عاقبت به خیر حیدرم گفتم بیاذ تیگاش کنه. ضی ذس‌دس می‌کته.- گلشوره می‌خواد. دده می‌خی بگم آقام پیاد؟- نه ننه. دردسر می‌شه بری پیرمرد. حیدر می‌آد.سهراب. خرده‌طعنه‌ای در کلامش ادامه می‌دهد: «اگه بیاد!»- حتمی دشش بند چیزیه بنده خدا. گیروگرفتاری چیزی.- بند نی دده. جایی نمی‌ره که برش سودی نداشته باشه.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۲٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

حجم

۱۲٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
۱۳,۵۰۰
۷۰%
تومان