
کتاب مزرعه رزالین
معرفی کتاب مزرعه رزالین
کتاب مزرعه رزالین نوشتهٔ آزاده میهن دوست است. نشر سنجاق این کتاب را بهصورت الکترونیک منتشر کرده است. اثر حاضر که در دستهٔ ادبیات داستانی معاصر قرار گرفته، یک رمان با نویسندهای ایرانی است که داستان آن در فضایی در غرب کرهٔ زمین میگذرد. رمان حاضر شما را با زنی به نام «مارگارت» آشنا و همراه میکند که نوزاد خود را از دست داده است. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب مزرعه رزالین اثر آزاده میهن دوست
کتاب «مزرعهٔ رزالین» که در سال ۱۴۰۳ توسط نشر «مهرآیش» در ایلام منتشر شده، یک رمان معاصر و ایرانی است که در چهار فصل نوشته شده است. نویسنده گفته است که شخصیتهای این رمان، با الهام از انسانهای اصیل این جهان بیکران خلق شدهاند؛ افرادی که با کلید طلایی نجابتْ قفلهای بیشماری را گشودهاند. این رمان شما را با خانوادهای چهارنفره همراه میکند. «مارگارت همیلتون»، قهرمان داستان و مادر خانواده است؛ زنی رنجدیده، افسرده و درگیر فقدان دختر نوزادش. شخصیت او را عمیقاً انسانی، چندلایه و خاکستری دانستهاند. او در آغاز این رمان، میان خاطرات شیرین گذشته و واقعیت تلخ اکنون در نوسان است. «الکس اسمیت»، همسر مارگارت، مردی آرام، مسئول و وفادار است. شخصیت او نمایانگر مردان طبقهٔ متوسط با دغدغههای معیشتی و خانوادگی است. «استفان» (پسر بزرگ) نوجوانی حساس، درونگرا و پرخاشگر است که غم ازدستدادن خواهرش را بهشکل غیرمستقیم نشان میدهد. ناخنجویدن و پرهیز از رفتن به مدرسه از نشانههای اضطراب درونی او است. «جوزف» (پسر کوچک) کودکی پرانرژی و سرزنده است که هنوز معنای کامل غم را درک نکرده، اما بهصورت غریزی رنج مادر را حس میکند. «الیزابت» (مادر مارگارت) زنی سنتی و حامی است که تلاش میکند با رفتارهایی مثل کوتاهکردن موها یا پرکردن ابروها، دخترش را از ورطهٔ اندوه بیرون بکشد. «دکتر مورفی» روانشناس مهربان و حاذق و نماد خرد و امید در مواجهه با آسیبهای روانی نسل بعد است. این رمان که نویسندهای ایرانی آن را نوشته، از اوایل ماه آوریل پس از زمستانی سرد آغاز میشود. مکان داستان روستای «آیریس»، مزرعه، خانهای سنتی با آشپزخانهای پرحادثه و... است که همه با جزئیات دقیق توصیف شده است. زاویهدید (Point of View) این رمان را دانای کل، محدود به شخصیت مارگارت بدانید. روایتْ بیشتر از نگاه مارگارت است؛ هرچند گاه از ذهن دیگران خبر داریم، اما عمدتاً بر درون مارگارت تمرکز خواهید داشت. این رمان درونمایههای گوناگونی را احضار کرده است؛ موضوعاتی مانند مادری و فقدان فرزند، افسردگی پس از زایمان، ناتوانی در مواجهه با مرگ نوزاد، خانواده، نقش جنسیت در خانواده، سکوتهای زناشویی و نقشهای جنسیتی سنتی و نیز روابط میان والدین و فرزندان و تأثیر تراژدی بر آنها.
خلاصه داستان مزرعه رزالین
داستان از اوایل ماه آوریل آغاز میشود. سرمای زمستان هنوز تمام نشده است. «مارگارت» در حیاط مشغول خردکردن سیبزمینی برای ناهار و درگیر افکاری آزاردهنده بود. او دردی در بدنش احساس میکرد؛ زیرا از لحاظ جسمی و روحی ضعیف شده بود. فرزند سوم او، دخترش «ملینا» مرده به دنیا آمده بود. این اتفاق ضربهای شدید به روحیهٔ مارگارت وارد کرده و او را به ورطهٔ افسردگی کشانده بود. پزشکها گفته بودند دیگر نمیتواند باردار شود و همین موضوع او را در سکوت و اندوهی سنگین فرو برده بود. همسرش «الکس» مردی مهربان و سختکوش بود که با وجود کار در دو شیفت سعی میکرد از خانوادهاش حمایت کند. غم مارگارت بر فضای خانه سایه انداخته بود. بچهها، «استفان» و «جوزف» هرکدام بهشیوهای با این وضعیت کنار میآمدند؛ یکی پرخاشگر و دیگری شوخطبع و کنجکاو. استفان، پسر بزرگتر از فقدان خواهرش عمیقاً ناراحت بود و رفتارهایش دچار اختلال شده بود. او تحتنظر رواندرمانی قرار گرفت و پزشک معالجش معتقد بود که دچار کمبود اعتمادبهنفس است؛ مشکلی که بهطور ارثی از پدر به او منتقل شده بود. مارگارت درگیر خاطراتش بود؛ از روزهای آشنایی با الکس در یک فروشگاه گل تا ازدواج سادهشان و زندگی روستاییِ پر از امید. اما غم ازدستدادن دخترش و ناکامی در مادرشدن دوباره، روح او را فرسوده کرده بود. گاه برای عروسک چوبی کوچکی که به یاد دخترش ساخته بود، اشک میریخت و گاه بیاختیار ابروهایش را میکَند و دیگر میل به غذا، رنگ، یا حتی گفتوگو نداشت. او سعی میکرد ظاهر خانه را حفظ کند؛ غذا میپخت، تمیزکاری میکرد و صبحها میز صبحانه را میچید، اما از درون تهی و درمانده بود. مربای توتفرنگی که زمانی در دوران بارداری ویارش بود، حالا برایش بیزارکننده بود. الکس با همهٔ خستگیاش همچنان سعی در حفظ خانواده داشت. عشق او به مارگارت خاموش نشده بود، اما دیگر نمیدانست چگونه باید با غم همسرش کنار بیاید. او در سکوت، اشکهای همسرش را میدید و حرفی نمیزد. مارگارت هنوز در خاطرات روزهای خوش غرق میشد. روزهایی که با دستهای مادر لباس عروسی میدوختند یا حلقههایشان را با نام یکدیگر مزین میکردند. اکنون اما با پنجرهای شکسته، دستی زخمی و قلبی ترکخورده، تنها نشسته بود و به گذشتهای فکر میکرد که شاید دیگر هرگز بازنگردد. این سرآغاز رمان حاضر است.
چرا باید کتاب مزرعه رزالین را بخوانیم؟
مطالعهٔ این رمان شما را با مفهوم مادر، مفهوم خانواده، موضوع ازدستدادن فرزند و بالاخره با زندگی یک زن به نام «مارگارت» آشنا و همراه میکند.
کتاب مزرعه رزالین را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان با قصهای که در خارج از ایران میگذرد، پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب مزرعه رزالین
«برخلاف آن چیزی که همهٔ بچههای دانشکده فکر میکردند، دلیلِ غیبت آقای پارک مسئلهٔ ازدواجش نبود. یکی از دوستان نزدیک رزالین در خوابگاه به دلیل حسادتی که به رابطهٔ این دو داشت، شایعهٔ ازدواج را همهجا پخش کرد و دستبهدست چرخاند. از آنجا که رزالین دختر مغرور و یکدندهای بود به هیچوجه دنبال منبع خبر نگشت. غیبتِ طولانیمدت استیون هم به تمامی شایعات دامن زد و جای شک و شبههای نگذاشت.
استیون پس از شنیدن خبر مرگ خواهرش بلافاصله خود را به خانه رسانده بود. خبر آنقدر دردناک و غافلگیرکننده بود که او بدون اطلاع به رزالین و شبانه دانشگاه را ترک کرد. دکتر پس از رسیدن به منزل با جنازهٔ معصوم و بیجان خواهرش مواجه شده بود. صحنه آنقدر دلخراش بود که پارکِ جوان دچار یک حملهٔ عصبی همراه با تشنج شد. دو نفر از خدمهٔ منزل با شنیدن صدای جیغ و دادِ مهمانها به بالین کمرمقِ استیون آمدند و او را به اتاق بردند.
با اصرارهای ژولیت یکی از نگهبانان شبانه سراغ پزشک خانوادگیشان رفت. استیون تمام مدت هذیان میگفت و در تب میسوخت. دکترِ معالج با سر و صورت خوابآلودی که معلوم بود بهناچار از خواب بیدار شده است، فوراً مقداری داروی آرامبخش برای بیمار تجویز کرد.»
حجم
۲۱۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۵۰ صفحه
حجم
۲۱۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۵۰ صفحه