دانلود و خرید کتاب آدمکش حرفه ای (۱) یوو وو ترجمه آرمان دیانت مهر
تصویر جلد کتاب آدمکش حرفه ای (۱)

کتاب آدمکش حرفه ای (۱)

نویسنده:یوو وو
امتیاز:
۴.۴از ۲۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب آدمکش حرفه ای (۱)

«آدمکش حرفه ای(۱)» رمانی تخیلی برای نوجوانان از یو وو (-۱۹۳۱)، نویسنده چینی است که از متن انگلیسی آن با عنوان kill no more ترجمه شده است. این داستان جلد اول از یک مجموعه دنباله دار ۱۳جلدی است.

بخشی از آن را می‌خوانیم:

اگر لیولا برای پیدا کردن آنیسه، تصمیم نگرفته بودتا تشکیلات را ترک کند، "امروز زنده بود، درسته؟ و احتمالاً هنوز در حالیکه کیف کمکهای اولیه تو دستش برای نجات جانهای بیشتری به اطراف می دوید. "

"اگه نخواستی دیگه کسی رو بکشی، لطفاً بیا و منو پیدا کن. "

صدای آنیسه داخل سر لیولا پیچید. اما آخرین صحنه ای که به یاد آورد، چهره مصمم او نبود، بلکه دادن صلیبی بود که او به آنیسه غرق در خون بر روی زمین دراز کشیده، بود. چون می خواست با آن به صخره دوکانچانگ برود.

نباید دنبال آنیسه می رفت. اگر این کار را نکرده بود، او هنوز زنده بود.

لیولا ناگهان چشمانش را باز کرده و بیدار شد. قلبش دیوانه وار می تپید. نمی دانست چشمانش پر از اشک یا عرق هستند.

بعد از مدتی، نشست و عرق از روی پیشانیش را پاک کرد. چرخید و نگاه کرد، کایسر هنوز در حالت عجیبی خوابیده بود. بدنش کاملاً پیچیده در پتو و آب دهانش از گوشه آن سرازیر بود.

لیولا لباسهایش را پوشید، مانند همیشه آماده شد، تا ورزش صبحگاهی را انجام دهد. به طرف پنجره رفت و ازآن خارج شد. سریع روی بام ساختمان پرید. به اطراف نگاه کرد و خوشحال شد، وقتی هیچ کس در آن حوالی ندید. «بجز تو و کایسر، چه کسی جرات می کند درچنین ساختمان خطرناکی زندگی کند؟ حتی پیورتی هم بچه را به هتل برده بود.»

لیولا چهارزانو نشست، تمرین کِی را شروع کرد. با همان ترتیبی که در بیست و پنج سال گذشته انجام داده بود.

کتاب باز
۱۳۹۹/۰۱/۱۲

این کتاب ۱۳ تا جلد داره که فقط چندتاشون اینجاست. همه جلدها هم به همدیگر وصلن. دیگه خودتون دو دو تا، چهارتا کنید ببینید که میخواید بخونیدش یا نه؟......

اوتاناوآرمیتا
۱۳۹۹/۰۱/۱۵

عااااااااااااااااااااااااالی خیییییییییییییییییییییییییییلی خوب👍👍👍👍👍👍👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👏👏👏👏👏👏👏👏👏

آیناز ر
۱۴۰۰/۰۶/۲۱

خوب بود

💚💙💚💙💛💙💛💙💛💚💛💚💛
۱۳۹۹/۰۹/۱۶

اگه جلدش انیمه ای هست پس خوبه ولی چرا انیمه یا مانهواش نیست؟

☆♡استلا♡☆
۱۳۹۹/۰۶/۱۴

عاشقشم خیلی کتاب باحالی هست از دستش نده😍😍😙😘😗😚💓💕💗💝

Zeynab Babaei
۱۴۰۱/۱۲/۰۵

عالی واقعآ عالی بود به راحتی میشه گفت یک اثر چندگانه فوق العاده بود بعضی جاها خنده دار بعضی جاها ناراحت کننده بعضی جاها غیر قابل پیش بینی به شدت پیشنهادش میکنم این کتاب رو به هیچ وجه از دست

- بیشتر
sachiko
۱۴۰۰/۰۹/۰۷

سلام این کتاب انیمه است؟؟

𝘼𝙂𝘿`𝘚𝘶𝘨𝘢
۱۳۹۹/۰۹/۰۸

خیلی جالب و هیجان انگیزه😋 حتما بخونید🤗💕💚

انتشارات طلوع ققنوس
۱۳۹۷/۰۴/۱۹

خنده داره مخصوصا کایسر که حزب باده

ممد
۱۴۰۱/۰۸/۲۴

کار خوبیه و ارزش خوندن داره

لیولا ساکت، در وسط سالن ایستاده بود. اما با اینکه وسط ایستاده بود، دیگران او را فردی زنده فرض نمی کردند.
اوتاناوآرمیتا
وقتی کایسر و لیولا دور شدند، پیرمرد ترسان ناگهان بلند شده و پشتش را صاف کرد و خنده شیطانی کرد:"بالاخره دو تا دانش آموز دیگه رو گول زدم. بعنوان مدیر مدرسه جادوگری، شرم آوره اگه نتونم سی تا دانش آموز داشته باشم. " پیرمرد خندید:"یادم رفت به اون دو تا بگم نرخ فارغ التحصیلی مدرسه جادوگری کمتر از ده درصده. " معلومه که ثبت نام تنها با یک اسم و جنسیت ممکن نیست. "نرخ فارغ التحصیلی مهم نبود. مهمترین مساله این بود که نرخ بقا کمتر از سی درصد بود. واسه همین بودکه مدرسه جادوگری دانش آموزان زیادی نداره؟"
Amir Hossain Zarei
پسرک با حیرت نگاه کرد!" یعنی واقعاً سرش بریده شد؟ لعنتی، به خشکی شانس؟" مرد قوی به نظر می آمد. پسرک با خودش فکر کرد:"اَه، احتمالاً برای پاک کردن خون از کف اتاق مجبورم از شوینده قوی استفاده کنم. "
mahzooni
وقتی کایسر و لیولا دور شدند، پیرمرد ترسان ناگهان بلند شده و پشتش را صاف کرد و خنده شیطانی کرد:"بالاخره دو تا دانش آموز دیگه رو گول زدم. بعنوان مدیر مدرسه جادوگری، شرم آوره اگه نتونم سی تا دانش آموز داشته باشم. " پیرمرد خندید:"یادم رفت به اون دو تا بگم نرخ فارغ التحصیلی مدرسه جادوگری کمتر از ده درصده. " معلومه که ثبت نام تنها با یک اسم و جنسیت ممکن نیست. "نرخ فارغ التحصیلی مهم نبود. مهمترین مساله این بود که نرخ بقا کمتر از سی درصد بود. واسه همین بودکه مدرسه جادوگری دانش آموزان زیادی نداره؟"
Amir Hossain Zarei
وقتی کایسر و لیولا دور شدند، پیرمرد ترسان ناگهان بلند شده و پشتش را صاف کرد و خنده شیطانی کرد:"بالاخره دو تا دانش آموز دیگه رو گول زدم. بعنوان مدیر مدرسه جادوگری، شرم آوره اگه نتونم سی تا دانش آموز داشته باشم. " پیرمرد خندید:"یادم رفت به اون دو تا بگم نرخ فارغ التحصیلی مدرسه جادوگری کمتر از ده درصده. " معلومه که ثبت نام تنها با یک اسم و جنسیت ممکن نیست. "نرخ فارغ التحصیلی مهم نبود. مهمترین مساله این بود که نرخ بقا کمتر از سی درصد بود. واسه همین بودکه مدرسه جادوگری دانش آموزان زیادی نداره؟"
Amir Hossain Zarei
وقتی کایسر و لیولا دور شدند، پیرمرد ترسان ناگهان بلند شده و پشتش را صاف کرد و خنده شیطانی کرد
اوتاناوآرمیتا

حجم

۱۰۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۱۸ صفحه

حجم

۱۰۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۱۸ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان