کتاب روزگاران: کتاب زنان خرمشهر بتول کازرونیان + دانلود نمونه رایگان

تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

تصویر جلد کتاب روزگاران: کتاب زنان خرمشهر

کتاب روزگاران: کتاب زنان خرمشهر

معرفی کتاب روزگاران: کتاب زنان خرمشهر

«کتاب زنان خرمشهر» از مجموعه روزگاران، به نقش زنان در جنگ تحمیلی با محوریت اشغال و آزادسازی خرمشهر می‌پردازد.

در بخشی از مقدمه کتاب می‌خوانیم:

سال‌ها پیش، وقتی دشمن آمده بود سمت خرمشهر، وقتی همه‌ی زندگیمان بی‌آن‌که بخواهیم یا انتخاب کنیم با جنگ پیوند خورده بود و اصلاً همه‌ی زندگیمان شده بود جنگ، درست یک شب مانده به روزی که خرمشهر را گرفتند و خرمشهر شد خونین‌شهر، محسن راستانی آمد. یک ضبط صوت کوچک با خودش داشت. به ما که از شهر آمدیم گفت «در خرمشهر چه خبر بود؟» و صدای من را ضبط کرد. من گفتم «چیزی غیر از عشق نبود.»

هنوز هم بر این باورم. و حالا بعد از این همه سال، صد خاطره‌ی عاشقانه از زندگی زنان خرمشهر را نوشته‌ام. بعد از سال‌ها و در تمام این سال‌ها همیشه حس عجیبی با من بوده است؛ حسی نگفتنی. حسی درست مانند حس هبوط.

نظرات کاربران

کمیل تایی
۱۳۹۸/۰۷/۲۴

مجموعه کتابهای روزگاران عالین... عالی... ای کاش هزاران هزار از این خاطرات با همین قلم ثبت میشد همیشه تو کتابخونه‌ام هستن. هروقت برشون میدارم حتما یکی دوتا از خاطراتش رو میخونم... و البته هیچوقت موفق نمیشم به یکی دوتا بسنده کنم

- بیشتر
پسرخوانده مرحوم صاحب مغازل
۱۳۹۴/۰۴/۰۲

اگر فارسی بلد نبودم، برای خواندن این کتاب یاد می گرفتم؛ کتاب بسیار عالی است

غریبه
۱۳۹۵/۱۱/۲۶

زیاد جالب نبود خیلی کوتاه بودند خاطرات.

بریده‌هایی از کتاب

۴۴ گفتم «زود باش دیگه، چه‌کار می‌کنی مادر؟ الآن عراقی‌ها می‌رسن.» گفت «صبر کن کلید بردارم.» ـ کلید برای چی؟ ـ ای مادر! وقتی برگشتیم، درِ خونه رو با چی باز کنم؟
Arman
پسرش که به دنیا آمد، هشت ماه بود شوهرش شهید شده بود. بعد شش هفت سال دیدمش. حال پسرش را پرسیدم. گفت «شش ساله که شد، توی مدرسه یادش دادند بنویسه بابا آب داد. خودم یادش دادم بنویسه بابا جان داد.»
کمیل تایی
می‌گفت «این همه سال عمر کردم، ولی فقط پنج ساعتی که خودمون رو به مُردن زده بودیم که عراقی‌ها تیر خلاص نزنند به‌مون، معنی زندگی رو فهمیدم.»
bahar narenj
دو بار خواب دیدم یک نفر می‌آمد و می‌گفت «این که بزرگش می‌کنی، باید در عید قربان، قربانی بشه.» از شوهرم پرسیدم «خواب بدیه، نه؟» شوهرم آرام لب‌هایش را گاز گرفت و گفت «نه، پاشو نمازت رو بخون. چند روز دیگه عید قربانه، گوسفند می‌کشیم.» گفتم «ما که حاجی نیستیم.» گفت «عیبی نداره. برای سلامتی پسرمون.» بیست و سه سال بعد، عراقی‌ها داشتند خرمشهر را می‌گرفتند، عید قربان بود. توی آبادان هم گوسفند پیدا نمی‌شد که قربانی کنیم. دلم شور می‌زد. می‌گفتم «نکنه روز قربانی شدن محمود باشه؟» وقتی رفتم بالای سرش، دیدم ترکش عین تیغ شاه‌رگش را بریده است.
melodious_78
‌‫روزگاران‌‫، کتاب پرستاران‌‫
جابر تواضعی
یادگاران؛ کتاب همت
مریم برادران
اولین روزهای مقاومت
مرتضی قاضی
تجلایی به روایت همسر شهید
راضیه کریمی
مصطفی طالبی؛ به روایت مژگان کشاورزیان همسر شهید (جلد دوم)
مرجان فولادوند
شب‌های بی‌مهتاب: خاطرات اسیر آزاد شده ایرانی سرهنگ شهاب‌الدین شهبازی
محسن کاظمی
زین الدین به روایت همسر شهید
بابک واعظی
از چنده لا تا جنگ
شمسی سبحانی
دلاور مرد سیستان؛ بر اساس زندگی سردار شهید میرقاسم میرحسینی (قصه‌ی فرماندهان ۲۲)
سارا عرفانی
به مجنون گفتم زنده بمان؛ شهید حمید باکری
فرهاد خضری
حلوای عروسی
فاطمه دانشور جلیل
مقاومت در سوسنگرد: خاطرات علی بالشی
سیدقاسم یاحسینی
مسافر
داوود بختیاری دانشور
روزگ‍اران‌: ک‍ت‍اب‌ اس‍ارت‌
لیلا قلی‌پوراسکویی
او نگاهش را به ارث گذاشت؛ براساس زندگی سرلشگر شهید حسن آبشناسان
گلستان جعفریان
سفر به مدار مهتاب؛ مجموعه‌ی بانوی ماه ۳
مرتضی سرهنگی
هم مرز با آتش
حمید قبادی
باغ انگور باغ سیب باغ آیینه؛ مجموعه‌ی بانوی ماه ۴
مرتضی سرهنگی

حجم

۲۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۱۰۱ صفحه

حجم

۲۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۱۰۱ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان