کتاب روزگاران: کتاب خاطرات
معرفی کتاب روزگاران: کتاب خاطرات
کسی که بخواهد به شیوهی معمول، داستان ـ خاطرههای این کتاب را سریع بخواند و پیش برود، دیر یا زود خسته خواهد شد؛ نوشتهها تأملبرانگیزند و شاید لازم باشد بعضیشان را چند باری از سر حوصله خواند. هرچند بیشتر آنچه در این متنها اتفاق افتاده، به سادگی چیزهایی است که اطراف ما را پر کرده است.
بازنویس در این مجموعه، هرچه توانسته است نوشتهها را از زیباییهای دستساز و عاریتی خالی کرده است و آنچه در پس این تلاش باقی مانده، چیزی است که رهایی از حیرت ناشی از آن بهسادگی ممکن نیست و شاید در این روزگار، بیان آن اتفاقی که سالهایی نهچندان دور رخ داد، زبانی اینچنین بطلبد. این کار بازنویس بوده است، اما کشف آن اتفاق، کشف آن آدمها و کشف آن روزها بر عهدهی کسی است که بخواهد از میان این نوشتهها راهی به آن سوی خیال، به متن واقعه پیدا کند.
حجم
۱۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۳
تعداد صفحهها
۵۵ صفحه
حجم
۱۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۳
تعداد صفحهها
۵۵ صفحه
نظرات کاربران
بهشان گفته بودند: شیمیایی که زدند، اگه ماسک نبود، اگه رودخانهای، چاله ی آبی دوروبر بود، بپرید توی آب! شیمیایی توی آب بی اثر میشود. *** صورتش، دستهایش تا آرنج و روی پاهاش تاول زده بود. با آب نهر وضو گرفته بود...