کتاب مادران: شهیدان آقاجانلو به روایت مادر
۵٫۰
(۲)
خواندن نظراتمعرفی کتاب مادران: شهیدان آقاجانلو به روایت مادر
«شهیدان آقاجانلو» که جلد پنجم از مجموعه «مادران» را در بر میگیرد، بخشی از تاریخ مستند انقلاب اسلامی را با محوریت خانواده ارائه می کند.
همه مطالب کتاب «شهیدان آقاجانلو»، از زبان ساده و عامیانه مادر شهیدان آقاجانلو نقل شده است.
ابتدای این اثر با معرفی زندگی مادر شهیدان آقاجانلو آغاز می شود، سپس مخاطبان، از زبان مادر با خلقیات و فعالیتهای برادران آقاجانلو چه در جبهه و چه در خارج از آن آشنا میشوند.
مادر شهیدان آقاجانلو دارای شش پسر است که سه نفر از آنها به شهادت رسیده اند، که باید گفت، مخاطب با مطالعه این کتاب متوجه میشود که «صادق» اسم پسر نخست این مادر است که از ۱۳ سالگی پا به عرصه انقلاب گذاشته و در عرصه هشت سال دفاع مقدس به مقام جانبازی نائل شده است.
کتاب «شهیدان آقاجانلو»، زندگی برادر دوم یعنی «امیر» را نیز به تصویر کشیده است.
در این اثر می خوانیم که مادر شهیدان آقاجانلو به «امیر» علاقه بسیاری داشت، به گونهای که همواره می گفت: «حاضرم همه پسرانم به شهادت برسند اما امیر را از دست ندهم».
جالب توجه است که «امیر» نخستین پسر این مادر بود که به مقام شهادت نائل شد و پیکر این شهید ۱۳ سال بعد از شهادت به دست مادر سپرده شد.
بعد از شهادت امیر، فرزندان دیگر این مادر برای ادامه دادن راه امیر به جبهه رفتند.
«مجید» اسم فرزند دیگر مادر شهیدان آقاجانلو است که قبل از شهادتش در حرفه تراشکاری فعالیت می کرد.
بعد از مجید، «حبیب» که ۱۴ ساله بود و چندین بار شناسنامه خود را به دلیل افزایش سن و اجازه ورود به جبهه تغییر داده بود، برای رفتن به خط مقدم پافشاری کرد. با وجود این که «صادق» برادر بزرگتر، با این موضوع مخالف بود اما مادر آنها خودش حبیب را به بخش اعزام برد و تقاضای اعزام او را کرد.
در بخشی از کتاب «شهیدان آقاجانلو»، آمده است:
« سال ۶۴ بالاخره اعزام شد. همیشه دوست داشتم امیر را بدرقهاش کنم که نمی گذاشت. اما با مجید دو روز همراه شدم. آنها را بردند پادگان ابوذر. من دیگر راه پادگانها را بلد بودم. هر اعزامی که بود، خودم را می رساندم. از هیچ برنامهای عقب نمی ماندم. رفتم آنجا. صادق و مجید هر دویشان بودند. بچه های پایگاه شهید چمران تعجب کرده بودند. قرار بود رزمندهها را در شهر بچرخانند. مجید را در پادگان دیدم. لباس خاکی تنش بود. اورکتش را هم روی دوش انداخته و ایستاده بود. به نظرم خیلی زیبا آمد. خنده هایش مثل همیشه نبود. یک لحظه به زبانم آمد و به صادق گفتم: «مجید شهید می شه، می بینی چقدر خوشگل شده؟» شیرینی گرفته بودم و بین رزمنده ها تقسیم می کردم».
زین الدین به روایت همسر شهید
بابک واعظی
تجلایی به روایت همسر شهیدراضیه کریمی
محمدعلی رنجبر به روایت مرضیه کازرونی همسر شهید (جلد چهارم)زهره شریعتی
چشمان یعقوب؛ رضا کارگر برزی (مدافعان حرم ۸)شهلا پناهی
باغ انگور باغ سیب باغ آیینه؛ مجموعهی بانوی ماه ۴مرتضی سرهنگی
مقاومت در سوسنگرد: خاطرات علی بالشیسیدقاسم یاحسینی
طائر قدس؛ امین کریمی (مدافعان حرم ۱۳)مریم عرفانیان
بی تو پریشانمزینب پاشاپور
منوچهر مدق؛ به روایت فرشته ملکی همسر شهید (جلد اول)مریم برادران
دل من هیچسمانه زالی
ایوب بلندی؛ به روایت شهلا غیاثوند همسر شهید (جلد سوم)زینب عزیزمحمدی
روزگاران: کتاب زنان خرمشهربتول کازرونیان
حمیدرضا سهیلیان؛ آسمان ۶راضیه تجار
شهید حسن رضوانخواه؛ نیمه پنهان ماه ۱۵کمیل رضوانخواه
خرمشهر کو جهان آرا؛ مجموعهی بانوی ماه ۵مرتضی سرهنگی
فرمانده شهرداوود بختیاری دانشور
بریدهای برای کتاب ثبت نشده است
حجم
۸۵٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
حجم
۸۵٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان
نظرات کاربران
بسیار عالی بود واقعا ما به خانواده شهدا مدیون هستیم خدا فرزندانشان و خودشان و همسر گرامی شان را بیامرزد و با انبیا و اولیا محشور گرداند