![تصویر جلد کتاب دژخیم عاشق](https://img.taaghche.com/frontCover/223244.jpg?w=200)
کتاب دژخیم عاشق
معرفی کتاب دژخیم عاشق
کتاب دژخیم عاشق نوشتهٔ تیرداد صادقیه است. نشر سنجاق این رمان جنایی ایرانی را بهصورت الکترونیک منتشر کرده است.
درباره کتاب دژخیم عاشق
کتاب دژخیم عاشق رمانی جنایی نوشتهٔ تیرداد صادقیه است. داستان این رمان جنایی ایرانی از جایی آغاز میشود که شلاق چرمی سیاه به شدت بر پشت لخت پیرمرد فرود میآمد، اما فریادهای دلخراش او سودی نداشت. پیرمرد به ستونی تکیه داده شده بود و دو مرد قویهیکل از دو سو دستها و بازوهای او را محکم گرفته بودند و «روکو»، معاون «ویلیام» که در واقع بعد از او همه کارهٔ دامداری ویلسام بود با شدت هر چه تمامتر شلاق را فرود میآورد. برای آگاهی از ماجراهای شخصیتهای این داستان، کتاب حاضر را بخوانید. این رمان در ۱۵ فصل نوشته شده است.
نشر سنجاق زیرمجموعهٔ «طاقچه» برای ناشر- مؤلفان است. نشر سنجاق از صفر تا صد انتشار کتاب کنار مؤلفان و مترجمان است و آنها را با ارائهٔ باکیفیت تمام خدمات لازم، پشتیبانی و همراهی میکند. این نشر سفارش انتشار کتاب و اثر در هر حوزهای (داستان و رمان، کتابهای علمی، کتاب شعر، تبدیل پایاننامه به کتاب و…) را میپذیرد. کتابها با این انتشارات، منتشر میشوند، میتوانند بهدست میلیونها مخاطب برسند و نویسنده میتواند با فروش کتابش درآمدی ماهانه کسب کند. این انتشارات برای افرادی است که میخواهند کتاب جدیدی منتشر کنند و برای افرادی است که پیش از این، کتابی منتشر کردهاند و اکنون میخواهند نسخهٔ الکترونیکی آن را منتشر کنند.
خواندن کتاب دژخیم عاشق را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی جنایی و علاقهمندان به قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب دژخیم عاشق
«ساعتِ ۸ و ۱۰ دقیقه صبح بود که دانیل قدم در طبقه اوّلِ ساختمان گذاشت باتوجه به تلفنِ سامانتا او میدانست که بزودی الیزابت و آرتور برای تحویلِ اسنادِ مهّمی به شرکتِ او خواهند آمد.
دانیل پس از خاموش کردنِ دزدگیر آپارتمان توسط ریموت، با کلید مخصوص درب شرکت را باز کرد امّا در همان لحظه صدای سهمناکی از حیاط و نزدیک درب ورودیِ ساختمان به گوشش خورد، به سرعت به طرف صدا برگشت و در حالی که سرایدار موقتِ ساختمان یعنی دومینیکو را صدا میزد با عجله از درب شیشهای ساختمان خارج و متوّجه شد که گلدانِ بزرگی از طبقاتِ بالای ساختمان به روی پلهها سقوط کرده است، دومینیکو خودش را به او رساند و دانیل همانطور که از حیاط به طبقات بالا نگاه میکرد پرسید: مگه گلدونی توی جا گلدونیها گذاشته بودند؟ دومینیکو با تعّجب پاسخ داد: نه، چند روز پیش گلدونهارو آوردند ولی هنوز هیچکدوم رو تو جا گلدونیها نذاشته بودند، خیلی عجیبه!... لابد دیروز کسی گلدونیرو داخل یکی از اون حلقهها گذاشته ولی حتماً جاش گشاد بوده و افتاده پایین، چون الان که هنوز کسی نیومده، شما همیشه نفرِ اولّید که تشریف میارین «بعد با ناراحتی ادامه داد»: ببین اوّلِ صبحی چه کاری برای ما دراومد. دانیل داخلِ ساختمان برگشت، وارد شرکتِ خود شد و درب را پشت سرش بست، غافل از آنکه در همان لحظه که با شنیدن صدا از ساختمان بیرون رفته بود ناشناسی با ماسکِ مرد عنکبوتی به سرعت از پلههایِ بالای طبقهٔ اول پایین آمده و وارد شرکت او شده بود... دانیل بیخبر از حادثهٔ بزرگی که در کمینِ او بود، خونسرد و آرام داشت در آبدارخانهٔ شرکت برای خود قهوه درست میکرد و مرد عنکبوتی که فقط به قصدِ کُشتنِ او آمده بود در انتظارِ فرصتِ مناسب برای انجامِ مقصودِ شومِ خود بود.»
حجم
۳۴۲٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۰۵ صفحه
حجم
۳۴۲٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۰۵ صفحه