
کتاب ماسک شیطان
معرفی کتاب ماسک شیطان
کتاب ماسک شیطان نوشتهی تیرداد صادقیه و با نشر سنجاق منتشر شده است. این اثر در ژانر جنایی و معمایی قرار میگیرد و دومین رمان نویسنده در این سبک بهشمار میآید. داستان کتاب حول محور یک قتل اسرارآمیز در خانوادهای فرانسوی میچرخد و با ورود پلیس و بازجوییهای دقیق، لایههای پنهان روابط خانوادگی و رازهای گذشته یکی پس از دیگری آشکار میشوند. نویسنده در پیشگفتار اشاره کرده است که علاقه شخصیاش به رمانهای جنایی و معماگونه، انگیزه اصلی نگارش این کتاب بوده و تلاش کرده است اثری خلق کند که نهتنها علاقهمندان به ژانر جنایی، بلکه خوانندگان با سلایق مختلف را نیز جذب کند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب ماسک شیطان
کتاب ماسک شیطان اثر تیرداد صادقیه، روایتی جنایی و معمایی را در بستری خانوادگی و اجتماعی روایت میکند. داستان در پاریس و در باغی به نام پرادیس آغاز میشود؛ جایی که قتل دختری جوان به نام ژاکلین، آرامش خانواده روسو را برهم میزند. پلیس با ورود به صحنه قتل، تحقیقات خود را آغاز میکند و به تدریج با بازجویی از اعضای خانواده و بررسی شواهد، گرههای پیچیدهای از روابط و گذشته افراد باز میشود. نویسنده با پرداختن به جزئیات زندگی شخصیتها، گذشتههای تلخ، عشقهای نافرجام و اختلافات خانوادگی، فضایی پرتنش و پرابهام خلق کرده است. ساختار کتاب بر پایه روایت پلیسی و بازجوییهای پیدرپی استوار است و هر فصل با افشای اطلاعات جدید، خواننده را به سوی حقیقت قتل و هویت قاتل سوق میدهد. در کنار خط اصلی داستان، روابط عاطفی، حسادتها، خیانتها و رازهای سر به مهر اعضای خانواده نیز به تصویر کشیده شده است. ماسک شیطان با بهرهگیری از عناصر کلاسیک رمانهای جنایی، فضایی پرتعلیق و پر از سوءظن را به وجود آورده و مخاطب را تا پایان درگیر حل معما نگه میدارد.
خلاصه داستان ماسک شیطان
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان ماسک شیطان با قتل ژاکلین، دختر جوان خانواده روسو، در باغ پرادیس آغاز میشود. برادرش آلن اولین کسی است که با صحنه قتل مواجه میشود و پلیس به سرعت وارد عمل میشود. سرهنگ لوکاس و سروان آرش، مأموران پلیس، با بررسی شواهد و بازجویی از اعضای خانواده و خدمتکاران، به سرنخهایی میرسند که هرکدام میتواند به قاتل منتهی شود. یکی از مظنونان اصلی، آرشید، پسرعموی ژاکلین است که عاشق او بوده و شواهدی مانند قطعهای از بند ساعتش و ماسک سیاه رنگی که در اتاقش پیدا میشود، او را در مظان اتهام قرار میدهد. با این حال، خانواده آرشید و نزدیکانش به شدت از بیگناهی او دفاع میکنند و باور دارند که او قادر به انجام چنین جنایتی نیست. در جریان تحقیقات، گذشته اعضای خانواده، اختلافات قدیمی، عشقهای نافرجام و حتی ماجرای تیراندازی سالها قبل به همسر یکی از همسایگان نیز مطرح میشود. پلیس با تطبیق اثر انگشتها و شواهد فیزیکی، فشار را بر آرشید افزایش میدهد و در نهایت او بازداشت میشود. اما خانواده همچنان به دنبال راهی برای اثبات بیگناهی او هستند و تلاش میکنند او را از دست پلیس فراری دهند. در کنار خط اصلی قتل، داستانهای فرعی درباره روابط عاشقانه، خیانتها و زخمهای کهنه خانوادگی نیز روایت میشود که فضای داستان را پیچیدهتر و چندلایهتر میکند.
چرا باید کتاب ماسک شیطان را بخوانیم؟
ماسک شیطان با فضاسازی پرتعلیق و روایت چندلایه، تجربهای متفاوت از یک رمان جنایی ارائه میدهد. نویسنده با پرداختن به جزئیات روانی شخصیتها و نمایش روابط پیچیده خانوادگی، داستانی خلق کرده است که تنها به حل یک معمای قتل محدود نمیشود، بلکه به بررسی تأثیرات روانی و اجتماعی یک جنایت بر اعضای خانواده و اطرافیان نیز میپردازد. روند تدریجی افشای رازها و شواهد، مخاطب را درگیر میکند و امکان همذاتپنداری با شخصیتها را فراهم میسازد. همچنین، حضور شخصیتهایی با پیشینههای متنوع و روایتهای فرعی، به غنای داستان افزوده و آن را از یک روایت خطی صرف فراتر برده است. این کتاب برای کسانی که به دنبال داستانی پرکشش، پر از سوءظن و با پیچیدگیهای انسانی هستند، انتخابی مناسب است.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن ماسک شیطان به علاقهمندان رمانهای جنایی و معمایی، کسانی که به داستانهای خانوادگی با لایههای روانشناختی و اجتماعی علاقه دارند و افرادی که از روایتهای پرتعلیق و شخصیتپردازیهای چندوجهی لذت میبرند، پیشنهاد میشود. همچنین به کسانی که به دنبال داستانهایی با محوریت روابط انسانی و رازهای پنهان هستند، توصیه میشود.
بخشی از کتاب ماسک شیطان
«ساعت یک و ۱۰ دقیقه ظهر آلیس به مطب رسید، او در راه یکسره به آرشید و اینکه آیا پناه دادن به او کار درستی بوده یا نه فکر میکرد.. پس از رسیدن به مطب ناگهان ایده جالبی به ذهنش رسید و بی اختیار زیر لب گفت: آره مجبورم، باید شرّش رو از سرم باز کنم، خدا کنه امروز دکتر رو دنده لج نباشه و راحت مرخصی بده.. همون لحظه دکتر بوریس وارد شد: سلام، داری با خودت حرف میزنی؟! آلیس به احترام او از جای خود برخاست: سلام آقای دکتر.. آره خیلی فکرم مشغوله، اگه اجازه بدین امروز مجبورم زودتر برم دکتر: چیزی شده؟ بله، متاسفانه یکی از فامیلام کشته شده، پلیس هم فکر میکنه پسرِ دختر عمهام این کارو کرده منم این وسط یه جورایی گرفتار شدم - عجب متاسفم پس تو برو به کارت برس.. چند تا مریض داریم؟ آلیس: سه تا دکتر بوریس: خب پس پروندههاشون رو بده به من و برو آلیس همون کار رو کرد و ساعت یک و ۲۰ دقیقه که اولین بیمار آمد فورا از مطب خارج شد و با اتومبیلِ خود به طرف منزل حرکت کرد»
حجم
۴۲۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۲۹ صفحه
حجم
۴۲۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۲۹ صفحه